■ نمایان شدن مشکلات
در حوزههای کلان اقتصادی و با بیثباتی رخداده در بازارهای ارز و سکه و مصارف عمومی مردم، بسیاری از مشکلات ریشهای اقتصاد ما در حال نمایان شدن است و بسیاری از پدیدههای اقتصادی و اثرات فرهنگی-اجتماعی مترتب بر آن که در شرایط عادی و معمول امکان بررسی و تحلیل نداشتند، امروز آشکارا خود را نشان دادهاند.
سنجش واقعیت میزان وابستگی به خارج کشور در برخی محصولات اساسی و بخشی از زنجیره نیازهای بنیادی کشور، ماهیت طنزگونه بسیاری از سازوکارهای اقتصادی حاکم بر کشور مثل نحوه تخصیص ارز مسافرتی، نحوه طراحی نقشه ارزی کشور و نظایر آن، عیان شدن بسیاری از راه مخفیهای فساد اقتصادی در وضعیتهای بحرانی و نقش بنیادهای خصولتی در آن، خلأ ساختارهای ایجاد شفافیت و نظارتهای مردمی بر اقتصاد و دهها مورد از این جنس، مواردی است که هم تهدیدهای جدی برای وضعیت اقتصادی کشور محسوب میشوند و هم درعینحال فرصتهایی که در صورت تأمل و تدبیر عالمان و متخصصین میتوانند تا سالها اقتصاد کشور را واکسینه کنند و ما را از این خواب 100ساله نفتی بیدار کنند.
■ بهترین زمان برای تغییر الگوی مصرف
در حوزههای مرتبط با اقتصاد بنگاههای خرد و اقتصاد خانوار، بیثباتی و پیشبینیناپذیری وضعیت اقتصادی، بر هرگونه فعالیت اقتصادی سایه انداخته و واقعیت این است که تا وضعیت نسبتاً پایداری در سطح کلان حاکم نشود، امکانی برای استفاده از فرصتها نمیتوان متصور شد، اما شاید بهترین زمان برای تغییر الگوی مصرف، برنامهریزی برای هزینه کرد بهینه و معقول و افزایش بهرهوری فرارسیده است و شاید هیچگاه همچون این برهه زمانی، این تغییر الگو اجرایی نبوده است. اگر دهکهای بسیار ثروتمند و بسیار مستضعف را از این قاعده خارج کنیم که الگوی متفاوتی بر رفتار اقتصادی آنها حاکم است، طبقه متوسط مردم، درصورتیکه در معرض الگوهای تشویقی مناسبی برای مدیریت هزینهبر مبنای مصرف بهینه قرار گیرند، حتماً در میانمدت تغییر رفتار خواهند داد و یکی از بنیادیترین معضلات اقتصادی کشور که الگوی مصرف نامناسب است رو به اصلاح خواهد رفت. روندی که مشابه آن را در بسته سیاستی توزیع کارت سوخت شاهد بودیم و متأسفانه با بیتدبیری و بیتوجهی مدیران بعدی، نتوانستیم از فواید آن، استفاده درستی را داشته باشیم. الگوهای تشویقی-تنبیهی وابسته به مصرف، امروز بستر اجتماعی خوبی برای اجرا دارند بهنحویکه هم در مقیاسهای خرد و در سطح خانوار و هم در مقیاسهای وسیع و در سطح صنایع متوسط و بزرگ میتوانند بسرعت در دستور کار مدیران قرار بگیرند؛ مثل سیاستهای تشویقی مبتنی بر تولید انرژیهای نو و تجدید پذیر در حوزه انرژی برق و نظایر آن در سایر صنایع.
■ فرصتهای صادرات و تبادلات منطقهای
بسیاری از کسبوکارها، به دلیل وابستگیهای مستقیم و غیرمستقیم به قیمت دلار و طلا و نهادههای تولید خارجی، دچار وضعیت رکودی شدهاند و متأسفانه این روند در بسیاری از صنایع، اثرات ناگوار فرهنگی و اجتماعی خود را نیز در شاخصهایی مثل افزایش بیکاری، افزایش میانگین سن ازدواج و مواردی ازایندست نشان داده است، اما بنگاهها و کسبوکارهایی که به نحوی توانستهاند زیرساختهای حداقلی را در حوزههای مرتبط با صادرات کالا و خدمات و یا صنایع مرتبط با گردشگری و توریسم ایجاد کنند، در همین وضعیت گلآلود هم از سود مناسب و چهبسا رونق بیشتری در مقایسه با قبل برخوردار شوند. با کاهش قیمت تمامشده هزینههای گردشگران خارجی برای سفر در داخل ایران و از آنسو افزایش درآمدهای شرکتهای ایرانی دارای ارتباطات بینالمللی، به نظر میرسد، زمان مناسبی برای جهش بسیاری از صنایع کوچک و متوسط کشور به سمت تبادلات منطقهای فرارسیده، بویژه با توجه به این واقعیت که بسیاری ازاینگونه تبادلات اساساً قابل تحریم نیستند و میتوانند مبتنی بر مزیتهای منطقهای کشورهای همسو با ایران بنا شوند.
نظر شما