تحولات منطقه

زنگ زدم به آقای محمدی که نمی خواهیم پسرمان سفر بیاید ولی گفتند اگر انصراف بدهد باید خسارت بدهید. بعد هم به من توضیح داد. ۳۰ دلار را با دلار ۱۰ هزار تومان گرفتم و دادم

ماجرای تکان دهنده مرگ نوجوان های یزدی در گرجستان
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین،۳۲ بازیکن عضو مدرسه فوتبال آرمان کویر در قالب دو گروه ۲۰ و ۱۲ نفره به همراه توری گردشگری و به بهانه برگزاری اردو در گرجستان چند روز پیش راهی این کشور شدند، اما در اتفاقی تلخ ۲ نفر ازاعضای این مدرسه فوتبال  در رودخانه ای در گرجستان غرق شدند. محمدحسین ورمزیار و امیرمحمد کاربخش دو کودکی هستند که در این حادثه جان خود را از دست داده اند. پیکر این دو کودک روز گذشته و پس از چند روز وارد یزد شد و صبح امروز مراسم خاکسپاری آنها برگزار شد.


برای روشن تر شدن ابعاد ماجرا گفتگویی با پدر امیرمحمد کاربخش یکی از کودکان غرق شده در گرجستان داشتیم . او با اندوهی بزرگ از اتفاقات منجر به فوت پسرش گفت. این مصاحبه تلخ را بخوانید:


پسرم از بچگی عاشق فوتبال بود


پسرم از زمانی که کلاس دوم دبستان بود خیلی علاقه به فوتبال داشت. به من گفت که می خواهم به کلاس فوتبال بروم ولی برای این کار پول نداشتم.  پس از چند وقت در مدرسه مثل اینکه یکی از مربیان فوتبال او را می بیند و برای یک تیم  انتخاب شد. مربی آنها بعدا به من گفت که او را انتخاب کرده ایم و هزینه ای هم ندارد. بعد از این ماجرا به مدرسه فوتبال رفتم. یک برگه به من دادند که امضا کن و ما همه کارها رامی کنیم و هزینه ای هم نمی خواهیم.


خیلی به فوتبال علاقه داشت


تا دو ماه پیش با سرویس به مدرسه فوتبال و تمرین می رفت تا اینکه دیگر سرویسی در کار نبود. ما اصرار کردیم که نباید بروی ولی چون علاقه داشت، ادامه داد. بعضی مواقع با دوچرخه به تمرین می رفت؛ بعضی وقت ها با پای پیاده و بعضی وقت ها هم برایش ماشین می گرفتیم. بعد از مدتی به مربی زنگ زدیم که شما گفتید سرویس دارد و گفتند درست می کنیم. بعدا جای مدرسه فوتبال عوض شد ولی باز هم مسیر زیاد بود. من و همسرم گفتیم نباید بروی ولی گفت بابای دوستم سراغم می آید و باز هم اصرار کرد.


پسرم گفت می خواهند ما را مالزی ببرند


تا چند روز پیش که پسرم گفت می خواهند بچه ها را به مالزی ببرند. گفتم ما پول نداریم که گفت پول نمی خواهند. با مربی او آقای محمدی صحبت کردم. آقای محمدی گفت که یک تور تفریحی و ورزشی است  و فقط کافی است هزینه گرفتن پاسپورت را بدهید. پاسپورت را که گرفتیم گفتند باید عوارض خروج از کشور را هم بدهید. من که نداشتم و برای همین پسرم از خاله اش قرض گرفت. بعد هم گفتند تا تهران باید هزینه را خودمان بدهیم. من نداشتم. پسرم گفت که با ماشین پدر یکی از دوستانم می روم. دوباره گفتند ۳۰ دلار می خواهیم. دوباره زنگ زدم به آقای محمدی که نمی خواهیم پسرمان سفر بیاید ولی گفتند اگر انصراف بدهد باید خسارت بدهید. بعد هم به من توضیح داد. ۳۰ دلار را با دلار ۱۰ هزار تومان گرفتم و دادم. گفت این ۳۰ دلار برای هزینه آژانس و خط واحد و کرایه تاکسی و اینجور کارها است.


 یکباره گفتند مالزی کنسل شد


روز بعد گفتند که مالزی کنسل شد و می بریم گرجستان. دلیلش را که پرسیدیم، گفتند دلار نوسان دارد و چون نتوانستیم بچه ها را مالزی ببریم، می خواهیم به گرجستان برویم. ما هم چون همه کارها را انجام داده بودیم، چیزی نگفتیم. بعد هم دوباره ۱۴۰ تومان گرفتند و پدر  یکی از بچه ها، بچه هایمان را به تهران برد.از آقای محمدی پرسیدم چند نفر همراه پسرم هستند. گفت ۱۲ نفر به دوگروه تقسیم می شوند و هر گروه ۶ نفر می شود. بعد هم فهمیدم که آقای زینلی همراه آنها به عنوان مترجم می رود که ربطی به باشگاه نداشته است. یعنی در واقع هیچ کس همراهشان نبود.پسرم ساعت ۵:۳۰ دقیقه پنج شنبه از خانه بیرون رفت و به تهران سفر کرد. به پسرم گفتم ساعتی یک بار عکس و فیلم باید برایم بفرستی. او هم این کار را کرد و همه جا عکس می گرفتند و در گروه خانواده ارسال می کرد.  وقتی به گرجستان هم رسیدند عکس و فیلم فرستاد که سالم هستند. روز بعد جمعه هم عکس و فیلم می گرفت و می فرستاد آن روز هم خوب بود و به خوبی گذشت.


آخرین صحبتم با پسرم روز شنبه بود


شنبه صبح سرکار بودم که دیدم عکسی توی گروه آمد و دیدم بچه ها ۱۱ نفر هستند و امیرمحمد نبود. پیام دادم به آقای زینلی که چرا امیرمحمد نیست؛ بعد رفتم توی صفحه شخصی او گفتم ما چشم انتظار هستیم. گفت سنگ زده به سگ همسایه و دوربین ها او را گرفته اند و امروز او را نیاوردیم. نیم ساعت دیگر هم با پسرم صحبت کردم گفت همه اذیت می کنند و فقط به من می گویند. این اتفاق ها همه بین ساعت ۱۰ تا ۱۱ رخ داد.ساعت ۱۱:۴۰ فیلم فرستادند توی گروه که می خواهیم برویم شنا کنیم. بعد دیگر خبری نشد هر چی زنگ زدیم  جوابی نشنیدم. تا شب ساعت ۱۱ که گوشی من زنگ خورد. آقایی به اسم آقای غفاریان گفت باید شما را ببینم . در خیابان وعده کردیم که همدیگر را ببینیم. آقای غفاری روحانی بود و وقتی من را دید دستم را گرفت و برد کنار ماشین. گفت بچه های ما هم مثل شما گرجستان هستند. اتفاقی افتاده که ۷،۸ نفر مصدوم شدند. گفت به مادرش نگویید تا قضیه روشن شود.

سفیر ایران در گرجستان خبر مرگ را داد


گفتیم خیلی خب. بعد یکی از دوستانم زنگ زد و صحبت کردیم. دوستم گفت فردا خبر می دهم. گفت من می خواهم بروم پیش حاج آقایی که دیشب دیدیم. گفت ۵ دقیقه ولی ۲ ساعت طول کشید تا آمد. یکی دیگر از دوستانم گفت که برو وزارت ورزش. خانواده های دیگر هم رفته بودند ولی آنها گفتند به ما هیچ ربطی ندارد. پرسیدیم اصلا باشگاهی به این اسم وجود دارد که آنها گفتند بله ولی مجوز سفر ندارد. گفتند بروید وزارت خارجه. وقتی به وزارت خارجه رفتیم و گفتیم پدر و مادر یکی از بچه هایی هستیم که گرجستان رفته اند گفتند داخل اتاق بروید و بنشینید.  بعد هم گفتند از سفیر ایران در گرجستان پیامی آمده و متاسفانه وقتی برای شنا بچه های شما را برده اند، دو نفر از آنها غرق شده اند و بعد هم دیگر چیزی نفهمیدیم.

ماجرای غرق شدن بچه ها


می گویند بچه ها گفتند که می خواهیم شنا کنیم. ماشین می گیرند بین راه یک گودال آب می بینند. بعد هم آقای زینلی بچه ها را کنار آب می گذارد و خودش می رود که کارهای مربوط به غذا را انجام دهد.بعد از آن بچه ها شروع به بازی می کنند که توپ داخل آب می افتد. یکی از بچه ها می رود ولی می گوید آب کثیف است بعد پسر من و ورمزیار می روند توپ را بیاروند که زیر پایشان خالی می شود و شروع می کنند به دست و پا زدن . بچه ها هم فکر می کردند شوخی می کنند ( متین یکی از بچه ها طبق گفته هایی که به پدر امیرمحمد کاربخش داشته به آب می رود ولی نمی تواند کاری کند و بچه های دیگر آقای زینالی را خبر می کنند) بعد که آقای زینالی می آید نفر سوم را می گیرد و همسرش شروع می کند به تنفس دادن به آنها. خودش می رود توی آب ولی نمی تواند بچه ها را پیدا کند. بعد هم اورژانس می آید و اول بچه من و بعد هم ورمزیار را از آب بیرون می آورند.


سه نفر دستگیر شده اند


ولی اصلا هیچ توپی در این مدت در کار نبوده است. گفته بودند که کفش فوتبال برای بچه ها بخرید ولی اصلا هیچ توپی در کار نبوده است چه برسد به فوتبال.بیشتر از این موضوع شاکی هستم که گفتند پسرم مشروب خورده. بچه ۱۲ ساله مگر این چیزها را می داند و یا در خانواده ای بوده که این چیزها را یاد گرفته باشد. اگر مشروبی هم در کار بوده آقای محمدی به او داده. البته بعد گفتند که جو رسانه ای گرفته که این حرف ها را زده و بی خود کرده که این حرف ها را زده است. در حال حاضر هم می گویند که آقای محمدی، زینلی و یکی دیگر از اعضای این تور تفریحی در گرجستان دستگیر شده اند.


 

منبع: ورزش۳

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.