به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، برنامههای تلویزیونی به پرگویی محتوایی و لاغری اندیشه مبتلا شدهاند که نمونههای فراوانی برای اثبات، وجود دارد. اغلب برنامهها را تاک شوء و مسابقههای تلویزیونی تشکیل میدهد.
بر خلاف مشی مدیاهای توسعهمدار، تاکشوها و برنامههای گفتوگو محور وجه غالب برنامههای سیما هستند؛ خندوانه، دورهمی، وقتشه، فرمول یک، کام شیرین، صبح و زندگی ، عصر خانواده، بدون توقف، کاملا دخترونه، خوش وبش، «این.ج.ا»، ایرانیوم و....، بیش از دهها برنامه مشابه دیگر، تلویزیون را به جعبه حرف، آن هم حرفهای گل درشت اما بیاثر و کاملا بیخاصیت تبدیل کرده است.
اگر تاکشوهای سیاسی در سیاستگذاری کل کشور اثر گذارند، چرا هیچ تغییر محسوسی را مخاطبان متوجه نمیشوند؟ اگر تاکشوها در حوزه اقتصاد اثر بخشاند، چرا مافیای اقتصادی با دستمایه نوسانات ارزی میتواند یک جَنگ ارزی به راه بیندازد؟ و برنامهسازان کلیشهپیشه در مقابل این جَنگ، جُنگهای اقتصادی با وعدههای محقق نشده در غالب تاک شوء میسازنند. اگر برنامهسازی در حوزه اجتماعی ازدواج ضرورت است، چرا تعداد ازدواجها کمتر میشود؟
در واقع برنامههای تخصصی گفت محور سیما کارکرد معکوسی دارند و با استنتاج به دلایل ذکر شده، تلویزیون به شکل جدی برای گریز از سرگرم نکردن هدفمند مخاطبانش،به جای ارائه سرگرمی هدفمند، حرفهای بیهدف ارائه میدهد؛ چه در میزانسن منولوگ و در چه قالب دیالوگهای تصعنی؛ و این همه حرف، توسعهمدار و توسعه گرا نیست به همین علت دردی از مخاطبان دوا نمیکند.
مهمترین دستاور رسانه ملی و خروجیهای قابل انتظارش، سریالهای نمایشی آن است. خروجیهای نمایشی تلویزیون باید با منطق دراماتیک ماجرا محور(Adventure)، میزانسنهای پُست مدرن سرگرم کننده و اجرای واقعگرایانه ستارههای تلویزیونی، به نقطه عامهپسند سرگرم سازی هدفمند برسد.
اما نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و مولفان اغلب مجموعههای نمایشی سیما، آثارشان شبیه برنامههای گفتگو محور سیماست. یعنی در میزانسنهای غیر ماجرایی، دو به دو یا چند به چند، به جای اجرای نمایش و درام، به شکل گُل درشتی، پرسوناژها با یکدیگر حرفهای بینتیجه میزنند و قاب جادو را به جعبه حرفهای منسوخ تاریخ مصرف گذشته غیر سرگرم کننده تبدیل کردهاند. نکته جالب وجه متضاد تاکشوءهای پروپاگاندایی و محتوای سریالهای نمایشی است.
در جعبهجادو، جمع اضداد را میتوان در کنار هم دید و آثار نمایشی همچون سریال «دلدادگان»، به صورت زیرکانهای اثر برنامههای پر مدعایی که فقط حرف را به جای عمل به جامعه تسری میدهند، مثل برنامه وقتشه (شبکه نسیم)، خوش و بش (شبکه دوم سیما)، «محرمانه خانوادگی» (شبکه سوم سیما) را دفع و دفن میکند.
«سریال دلدادگان» که اخیرا فصل اول آن از شبکه سوم سیما به اتمام رسید و فصل دوم آن از امشب پخش میشود، ادامه همان بیمنطقی کلیشهوار کیلویی سریالسازی ملودراماتیک اغراقگونه فراتخیلی پرمدعای بدون نظارت، با کاراکترهای گل درشت و دیالوگهای گل درشتتر در قالب بیمنطق و ضد نمایشی است که ضریب تناقض در میان تولیدات نمایشی و تاکشوء های بیهوده را بالا میبرد.
این وجه تناقضها با نگاهی تطبیقی باید ارزیابی شود. به عنوان مثال مجری فلان برنامه که از بازیگران معروف تلویزیون است، اخیرا به جمع متاهلان پیوسته است. چگونه وقتی ازدواج را در 39 سالگی تجربه کرده، میتواند راهنمای سمبلیکی برای مخاطبان، برای ازدواج در سنین جوانی باشد؟
این وضعیت در مورد بسیاری از مجریان سیما صدق میکند. مجری برنامهای دیگر که از حریم خانواده تمجید میکند، خانواده مستقل داشتن را تجربه نکرده است. این معضل همچنان در رسانه ملی وجود دارد که چرا قهرمانانش، مجریانش، مجموعههای نمایشیاش اینقدر انگشت روی مجرد ماندن تا دهه چهارم و پنجم پسران دارد؟ و البته در مقابل چنین پرسشهایی معمولا این گزاره را مطرح میکنند که زندگی شخصی ما به رسانههای ارتباطی ندارد. اگر در رسانه ملی حضور نداشتند و تبدیل به الگو برای جامعه نمیشدند، حفظ حرمت حریم شخصی آنان واجب بود، اما وقتی سمبل و محل رجوع شدند، نمیتوانند با طرح موضوع « حریم شخصی» صورت مسئله را پاک کنند.
در حالی که هالیوود سن رمانس منجر به ازدواج را در مجموعههای پرشوری مثل «بازیهای گرسنگی»، «دونده هزارتو»، سنتشکن (متمایز) و مجموعه گرگ ومیش، سریال «100» و خاطرات یک خون آشام، با هنرنمایی ستارههای نوجوان و جوان پایین میآورد، رسانه ملی ایران اسلامی، قهرمان سریالش همچنان در سن سی و شش سالگی مجرد است و چنین سنی برای ورود به رمنس و ازدواج از سوی سریال نمایشی دو فصلی رسانه ملی توصیه میشود.
در حالیکه مهمترین مجریان تلویزیون مجردند و این شبکه، سمبلی از تبلیغ تجرد در دهه چهارم و پنجم زندگی جوانان است، سمبلهای رمانتیکی که از فیلتر نمایشی مدیران انقلابی جوان عبور میکند، جوان سی و شش - هفت سالهای است که به تازگی وارد روابط عاشقانه میشود و در این سن و سال به فکر ازدواج میافتد.
پس با این جمعبندی میتوان سئوال کرد وقتی سریال شبانه سیما، قهرمانش تا سن سی و شش –هفت سالگی مجرد است، ساختن تاکشوهای نمایشی که تبلیغ ازدواج و فرزندآوری میکند، تولیدی بیهوده محسوب میشود.
*چرا سریال دلدادگان شبیه سریال پدر است؟
روایت سریال پدر عشق لیلا (ریحانه پارسا) به حامد(سینا مهرداد) در دانشگاه بود و یک رقیب عشقی سرسخت به نام مسعود که موفق به وصل لیلا نشد و پدرش (مسعود فروتن) از لیلا و خانواده همسرش به واسطه یک قتل انتقام میگیرد.
روایت سریال دلدادگان درباره عشق یکسویه ارغوان به امیر در محل کارشان است و یک رقیب عشقی سرسخت به نام هاتف(شاهرخ استخری) که قصد انتقامی شبیه سریال پدر را دارد و یک قتل هم به خاطر این رقابت عشقی اتفاق میافتد.
*آغاز موج "سریال فارسی" در سیما
سریال مزه تاکشوء های بیاثر سیما را دارد و با یک کاراکتر گل درشت آغاز میشود که حرفهای گل درشت میزند و رفتار گلدرشت میکند و این گل درشتی چنان ژنریک میشود که احیاکننده عنوان «سریالفارسی» است. سریالفارسی همچون فیلمفارسی، نه سریال است نه به نمایشهای فارسی شباهت دارد.
«سریالفارسی» موج است مثل فیلمفارسی، و کلیه تولیدات سیمای ملی را این موج باخودش میبرد. پیرنگها دائما تکرار میشود، تمها تفاوتی نمیکنند و در حال حاضر مد سریالفارسی، عشق معکوس، از مونث به مذکر، تجارت و اغفال اقتصادی، به انضمام یک قتل برای انتقام از رقیب عشقی مضمون اغلب «سریالفارسی» را دربرمیگیرد. حداقل کاری که پخش کنندگان این سریال میتوانستند انجام دهند این بود که آن را با فاصله طولانی مدتی از سریالفارسی پدر پخش کنند.
این موج سریالفارسی که تلویزیون بدان مبتلاست ریشه در انحصاگرایی دارد. سریال «آرماندو» از شبکه یک سیما، به تهیهکنندگی ایرج محمدی و سریال دلدادگان بازهم از ایرج محمدی از شبکه سوم سیما در حال پخش است و این انحصارگرایی و اینکه تولیدات نمایشی تحت تکلف عدهای محدود است، قدر مسلم به انحصارگرایی تماتیک و مضمونی منجر خواهد شد.
منبع: مهمترین دستاور رسانه ملی و خروجیهای قابل انتظارش، سریالهای نمایشی آن است. خروجیهای نمایشی تلویزیون باید با میزانسنهای پُست مدرن سرگرم کننده و اجرای واقعگرایانه ستارههای تلویزیونی، به نقطه عامهپسند سرگرم سازی هدفمند برسد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما