یکم. مشهدِ عزیز، امسال بیش از هر سالِ دیگر، میزبانِ زائران و گردشگرهای عرب زبان است. حضوری که هرچند با حاشیهها و فضاسازیهایی نیز همراه شد، اما بی شک به بازار و اقتصادِ شهر، رونق داده است. این روزها و در چنین احوالی، بد نیست از خودمان بپرسیم: کشوری که میخواهد فصل تازهای در گردشگریاش باز کند و سالهاست، شعارِ «درآمدِ صنعتِ گردشگری» به جای «پولِ نفت» بر سرِ زبانِ نخبههای اقتصادیاش است، مردمانش آیا میدانند چه گونه باید با گردشگرِ خارجی رفتار کنند؟
دوم. پیش از هر چیز، بیایید گردشگرِ خارجی را صرفنظر از رنگِ پوست و ملیت و نژادش ببینیم. اگر خودمان را ملتِ متمدن مینامیم باید از هر رفتار که سرِ سوزنی بویِ نژادپرستی میدهد، پرهیز کنیم.
سوم. دوستان! گردشگر را «طعمه» نبینیم. گردشگر به شهرِ ما نیامده تا من و شما سرکیسهاش کنیم و جیبش را تا دینار و دلارِ آخر، خالی کنیم. فکر نکنیم زبانِ ما را نمیفهمد و با
چَم و خَمِ شهر، آشنا نیست پس تیغ زدنش سزاوار است و میچسبد و حال میدهد!
چهارم. گردشگرِ خارجی «همین امروز و فردا به کشورش برمی گردد و دیگر دستش به ما نمیرسد.»... این همان نگاهِ نابخردانه است که سالها تیشه به ریشه گردشگری زده، همان نگاهِ سوداگرانه و «آنی» که نمیگذارد نگاه راهبردی به توریسم در ایرانِ نازنینِ ما شکل بگیرد. این را هم فراموش نکنیم که در روزگارِ ارتباطاتِ جهانی هستیم و هر گردشگر پیش از سفرش، همه هزینههای کشور میزبان را از اینترنت درمی آورد و حساب و کتاب میکند. پس همین امروز، فرهنگِ «زرنگ بازی» را دست به سر کنیم.
پنجم. این نسخه را با آب طلا بنویسید، چون برای من و شمای میزبان، از نانِ شب هم واجبتر است، اینکه به خودمان بگوییم: «جوری رفتار کنیم که گردشگر، سفرِ اول و آخرش به ایران و مشهد نباشد.»... عزیزِ دلِ برادر! اگر افزون خواه هم هستی، جای آن همین جاست و نه جای دیگر. پس بیایید نسبت به حضورِ دوباره و سه باره و چندباره گردشگرِ خارجی، حریص باشیم.
ششم. برخیها نسبت به گردشگرِ خارجی «حسِ بد» دارند، شمارِ دیگر اما توریستِ خارجی را شیفته وار مینگرند و بر فَرقِ سر مینشانندش! همانها که وقتی گردشگرِ خارجی- خاصه از جنسِ چشم آبیاش- را میبینند، مانندِ «ندید بدید» ها با انگشت به او اشاره میکنند و با سه چهار کلمه «ِیس، نو، واتر، بوک» میخواهند تسلط شان را به زبانِ انگلیسی نشان بدهند، یا با موتور سیکلت شان ویراژ میدهند و تک چرخ میزنند تا توانمندیهای محیرالعقولِ ایرانی را به رخِ میهمانِ خارجی بکشند و بگویند: «ما اینیم!».... ناگفته پیداست، هم نفرت و هم شیفتگی، تصویرهای کاریکاتوری و نادرستی از مردمِ ایران به خارجیها میدهد.
هفتم. بحث سیاسی ممنوع! اگر سر و کارمان به یک گردشگرِ عراقی افتاد، قرار نیست نظرش را درباره صدام و جنگِ هشت ساله کشورش با ایران بپرسیم یا گردشگرِ اروپایی را استنطاق و سین جیم کنیم که پس از امضای برجام، چرا همچنان بانکهای اروپایی از ترامپ میترسند و با ایرانیها کار نمیکنند؟... این را بدانیم که نه ما دیپلماتِ ارشدِ نظام هستیم و نه او فرستاده بلندپایه بروکسل!... قرار نیست، میهمانِ چند روزه شهرِمان را با بحث هایی از این دست، به چالش بکشیم یا برنجانیم.
هشتم. شما هم آیا دیدهاید که برخی هموطنانِ ما به محضِ دیدنِ یک خارجی، بی درنگ سفره دل شان را باز میکنند و از پرایدِ ۳۶ میلیون تومانی و تأخیر در واریزِ رایانه ۴۵ هزار تومانی تا خشکیدنِ دریاچه ارومیه و کمبودِ پوشکِ بچه، برای او درد و دل میکنند!... دوستان! گشودنِ سفره دل به نزدِ میهمانِ خارجی، کارِ قشنگی نیست و ارزش و منزلتِ ما را در پیشِ چشمِ او میکاهد. وانگهی توریستِ خارجی، مگر فرستاده ارشدِ دبیرکل سازمان ملل است یا از دستش چه کار برمی آید که با شنیدنِ مشکلاتِ ریز و درشتِ ما بتواند چاره بیندیشد؟
نهم. گاهی غلظتِ میهمان نوازیِ ما چنان سر ریز میکند که گردشگرِ خارجی را در تنگنا میگذاریم. هرچند او شاید متوجه باشد که علتِ رفتار ما محبتِ سرشارِ جماعتِ ایرانی است، اما مراقب باشیم که از قضا «سرکنگبین صفرا نیفزاید».
دهم. آبریزگاه!... و تو چه میدانی آبریزگاه چیست؟... با نهایتِ شرمساری و افسوس باید بگویم که بسیاری از راههای جادهای و جاذبههای گردشگری ما هنوز از داشتنِ سرویسهای بهداشتیِ استاندارد، محروم هستند و گردشگرانِ وطنی را از این بابت، سرافکنده میکنند، میهمانِ خارجی که پیشکش!... پیشترها در جایی خواندم: نخستین و شاید بزرگترین گام برای تحققِ صنعتِ گردشگری در ایران، راه انداختنِ جنبشِ فراگیرِ ساختِ آبریزگاه در سراسرِ کشور است.
یازدهم. برخی از توریستهای خارجی، وقتی خاطره سفر به ایران را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند، به «تعارف» ایرانیها اشاره میکنند و آن را پدیدهای پیچیده مینامند. جیمز پس از سفر به ایران نوشته: «تعارف ایرانیها برای من کابوس است» اما ماریشیا مینویسد: «شما وقتِ پرداختِ پول تاکسی و رستوران باید اصرار کنید، ایرانیها وانمود میکنند که نمیخواهند از شما پول بگیرند. برخورد با تعارفِ ایرانی مانندِ راه رفتن روی میدان مین است» (مجله مهر).... قضاوت دراین باره با خودتان، اما تعارف کردنهای ما میهمانِ خارجی را گیج میکند، پس بد نیست در این باره، کمی تخفیف بدهیم و آسانتر بگیریم.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما