به گزارش گروه سیاسی قدسآنلاین،رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیر خود با اشاره به عظمت، اقتدار و شکست ناپذیری ملت ایران، نکته تاریخی مهمی بیان کردند: به استثنای 200 سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی (یعنی از اواسط دوران قاجار تا پایان پهلوی) ایرانِ عزیز ما در عرصههای مختلف، سرآمد ملتهای مسلمان و در برهههایی حتی سرآمد همه ملتها بوده است.
همانگونه که رهبر معظم انقلاب تأکید کرده اند اگر تاریخ کشورمان را از دوران باستان تا مقطع کنونی منهای قاجار و پهلوی که دوران ضعف ایران است، مورد بررسی قرار دهیم، در ادوار قبل و بعد از نظر سیاسی، فرهنگی، هنری و اقتصادی، ایران نه تنها در منطقه بلکه در کل تمدن بشری از اقتدار برخوردار بوده است. بهطور نمونه اگر به نقشه کشورمان از نظر عرضی و طولی نگاهی بیندازیم منهای دو حکومت ذکر شده که ایران از نظر جغرافیایی کوچکتر شد، در سایر دوران ها ما شاهد ایرانی بزرگ هستیم که مردمان آن با اقتدار تمام از تمامیت ارضی خود دفاع کرده و از کیان آن پاسداری کرده اند.
در حوزه فرهنگی و تمدنی هم همین وضعیت جاری بوده است به معنای اینکه بزرگترین و درخشان ترین فرهنگ و تمدن جامعه بشری چه قبل از اسلام و چه پس از ورود این دین آسمانی به کشورمان، متعلق به ایران بوده است. دانشمندان بزرگ جهان اسلام از جمله ابوعلی سینا، خوارزمی، خواجه نصیرالدین طوسی، ذکریای رازی و مانند آنها که تمدن غرب مدیون آنها بوده و جیره خوار آنها محسوب می شود، بیشتر ایرانی هستند. به عبارت دیگر، بخش بزرگی از فرهنگ و تمدن درخشان آن دوران متعلق به فرهنگ در هم تنیده شده ایرانی-اسلامی است که مؤلفه های قدرتمندی برای جامعه ایجاد کرده بود.
چرایی ناتوانی و انحطاط ایران در دو دوره قاجار و پهلوی را هم باید در عدم استقلال و وابستگی به کشورهای شرق و غرب جستجو کرد. در حاکمیت قاجار و پهلوی برای اولین بار به لحاظ قدرت و حاکمیت ساختار سیاسی با حکومت ضعیف و ذلیلی در ایران مواجه هستیم. در این دو دوره، حاکمان به جای اینکه مشروعیت خود را از مردم و امنیت خود را از درون جامعه جستجو کنند، تصور داشتند برای اینکه حکومت آنها تداوم داشته باشد باید به آمریکا، انگلیس، روسیه، فرانسه، آلمان و ... وابسته شوند.
بطور نمونه شاهد آن بودیم که در دوره پهلوی محمدرضا شاه زیر فشار انگلیس جزیره بحرین را به عنوان یک منطقه استراتژیک از دست می دهد این در حالی است که شاه به دولت های غربی کاملاً وابسته بوده و به طور طبیعی این انتظار وجود داشت که آنها در این قضیه از ایران حمایت کنند. دوره قاجار هم این رویه وجود داشت به طوری که برخی از دولتمردان تصور داشتند که اگر به کشورهای غربی و شرقی وابسته باشند حکومت آنها تضمین شده و در صورت جنگ احتمالی، این کشورها از ایران حمایت خواهند کرد اما در عمل هنگامی که کشورمان با مشکلی مواجه می شد، هیچ حمایتی از ایران صورت نمی گرفت. به طور نمونه هنگامی که جنگ های ایران و روسیه آغاز شده و منجر به انعقاد دو قرار داد ننگین گلستان و ترکمن چای شد با وجود آنکه ایران با انگلیس و فرانسه قرارداد بسته و آنها تعهد رسمی داده بودند که از کشورمان در جنگ حمایت کنند اما در عمل این اتفاق نیفتاد. آنجا معلوم شد افرادی که نفوذی بوده و افرادی که دل در گرو دشمن داشته و قرارداد می بندند تا امنیت خود را از سوی خارجیان کسب کنند به هیچ دستاوردی نرسیده و این کشورها در موقعیت های حساس کشور ما را تنها گذاشته و به ما پشت کرده اند.
مصداق کنونی این وضعیت را در تصورات پادشاه و ولیعهد کنونی عربستان سعودی می توان یافت. حاکمان عربستان تصور می کنند که امنیت و حتی هویت وجودی و بود و نبود آنها به غرب بستگی داشته و به همین دلیل خود را مدیون آمریکایی ها می دانند. نتیجه این وابستگی این نیست که آنها قدرتمند شوند بلکه به معنای وابستگی بیشتر بوده و این در حالی است که کشورهای استکباری دولت های ضعیف و وابسته را می پسندند؛ بنابراین نتیجه نهایی این وابستگی این است که کشور استعماری روز به روز ضعیف تر می شود.
اکنون نیز اگر کسی در کشورمان و همینطور دیگر کشورهای منطقه اینگونه تصور کند که می تواند با وابستگی به شرق و غرب امنیت خود را تأمین کند کاملاً در اشتباه است؛ زیرا این موضوع از منظر تاریخی تأیید شده است.
انتهای پیام/
نظر شما