تحولات لبنان و فلسطین

«دعبل و زلفا» یکی از مهم‌ترین آثار منتشر شده به‌نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) با موضوع امام رضا(ع) است که در دهه کرامت سال گذشته روانه بازار کتاب شد.

کرامات رضوی درکتاب «دعبل و زلفا»/ عشق چیز بدی نیست

به گزارش قدس آنلاین، این اثر از زمان انتشار تاکنون با استقبال گسترده عموم مردم مواجه شده، به گونه‌ای که به تازگی چاپ چهلم این کتاب در ۴۶ هزار نسخه منتشر شده است.
«دعبل و زلفا» روایتی عاشقانه از زندگی دعبل و همسرش زلفاست و در مقاطعی از زندگی آنها، بخش‌های از زندگی امام رضا(ع) نیز بیان شده است.
 برای آشنایی بیشتر با حال و هوای این کتاب خواندنی، با حجت الاسلام و المسلمین مظفر سالاری نویسنده کتاب به گفتگو پرداختیم.

* از خودتان بگویید تا خوانندگان رمان «دعبل و زلفا» بیشتر با شما آشنا شوند.
اسفند سال ۱۳۴۱ در یزد به دنیا آمدم. از دوران ابتدایی علاقه زیادی به کتاب خواندن داشتم برای همین عضو کانون پرورش فکری شدم. از همان زمان با تقلید از داستان‌هایی که خوانده بودم و به دلم چسبیده بود، نوشتن را شروع کردم. بعدها روزنامه دیواری کار می‌کردم و دفترهای داستان می‌نوشتم و به دوستانم هدیه می‌دادم. پس از پایان دبیرستان به حوزه علمیه یزد رفتم و بعد از چهار سال راهی قم شدم. آن‌جا بود که با کلاس‌های ادبی هنری و مجلات کودک و نوجوان مرتبط شدم و خواندن و نوشتن را جدی گرفتم. ۲۵ سال کار مطبوعاتی کردم و کنارش کتاب‌ نوشتم. فیلمنامه‌های کوتاه و بلند زیادی هم نوشتم؛ از جمله سریال انیمیشن «آخرین فرستاده» که شبکه برون مرزی سحر آن را ساخت. ده سالی است که در کنار نگارش داستان به نوشتن دانشنامه‌ای قرآنی برای نوجوانان مشغول هستم که قرار است که این دانشنامه مرجع، به صورت الفبایی در ۱۴ جلد چاپ شود.


*چه تعداد کتاب از شما چاپ شده و موضوعشان چیست؟
تاکنون ۲۰ عنوان کتاب را نوشته‌ام که موضوع بیشتر آن‌ها دینی است. یکی از مهم‌ترین کتاب‌های من که مورد تایید رهبری معظم انقلاب نیز قرار گرفته، کتاب «رؤیای نیمه شب» است که به چاپ هفتادم رسیده است.

*ایده نگارش کتاب «دعبل وزلفا» از کجا شروع شد؟
چند سال پیش که هنوز قم بودم، ریاست انجمن داستان طلاب با من بود. دارالحدیث که مؤسسه‌ای پژوهشی است از انجمن ما دعوت کرد داستان‌های مربوط به زندگی امام‌رضا(ع) را برای جشنواره رضوی داوری کنیم. بعد از من خواسته شد مجموعه‌ای داستان پیرامون آن حضرت بنویسم. من و چند نویسنده دیگر از انجمن، این مجموعه را نوشتیم. نام این کتاب شد «مینوی نگاه تو». یکی از داستان‌هایی که برای این مجموعه نوشتم، «آستین» نام داشت. بعدها از طرف مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی تماس گرفتند و من و خانواده را به مشهد دعوت کردند. سه روز میهمان حضرت بودیم و من طرح رمانی را به امضا رساندم که براساس همان داستان آستین بود. کار نگارش که تمام شد، نام رمان را گذاشتم «دعبل و زلفا». ماجرای آستین در قسمت پایانی رمان آمده است.

*در این رمان چه هدفی را دنبال کردید؟
هدف من آن بود که گوشه‌هایی از زندگی دعبل خزاعی را تصویر کنم و فضایی از زمانه‌اش به دست دهم. نقشه راه این بود که دعبل را در دست اندازهایی بیندازم و اوج و فرود دهم تا به استیصال برسد و در اوج هبوط، با عنایت امام ‌زمانش به فرج و گشایش برسد. زلفا هدیه نقطه فرج و گشایش است برای دعبل و هم این‌که انگیزه‌های او را برای سرایش قصیده تائیه تقویت می‌کند و در انتهای داستان، این زن مؤمن و مقاوم نیز به پاداشش می‌رسد و ماجرای آستین به رمان پایان می‌دهد.

در کنار آنچه پیرامون دعبل و زلفا در جلوی صحنه می‌گذرد، در بک‌گراند داستان، مقایسه‌ای داریم بین دو پدر و دو پسر؛ هارون و مأمون را مقایسه می‌کنیم با امام‌کاظم(ع) و امام‌رضا(ع). این مقایسه بین باطل و حق است. در طبقه بعدی مقایسه‌ای داریم بین اطرافیان خلیفه بنی‌عباس و یاران ائمه معصومین(ع). یک سو خودمحوری و لذت‌جویی است و سمت دیگر خدامحوری و وارستگی. از طرفی هدفم آن بود که نشان دهم شیعه، مذهب محبت است. در شروع رمان سه شخصیت داریم که یک مثلث را می‌سازند. آن‌ها دعبل، زلفا و ابن‌سیارند.

داستان با همین سه شخصیت محوری تمام می‌شود. خواننده از پایان داستان لذت می‌برد چون می‌بیند که زلفا شفا پیدا می‌کند؛ اما آنچه واقعاً اتفاق می‌افتد آن است که لطف بیکران رضوی شامل حال ابن‌سیار نیز می‌شود و سرانجام به ساحل هدایت می‌رسد. ابن‌سیار طبیبی مادی است و امام‌رضا(ع) از طریق طب، او را به راه راست هدایت می‌کنند؛ همانند حضرت موسی(ع) که با معجزه‌ای شبیه سحرِ جادوگران، چشم آن‌ها را به روی حقیقت گشود.

آیه‌ای که در مطلع کتاب آورده‌ام اشاره به همین موضوع دارد: «وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا»؛ یعنی امام هر زمان خدا بخواهد، چشمه‌ای از قدرت تکوینی‌اش را نشان می‌دهد و کار را یکسره می‌کند. این نکته هدف اصلی هر دو اثر رعبل و زلفا و رؤیای نیمه شب بود. در هر دوی این کتاب‌ها نشان دادم که مقام امام قابل مقایسه با قدرت پوشالی زمامداران ستمگر نیست.

*در رمان «دعبل و زلفا» به چه مقاطعی از زندگی امام‌رضا(ع) پرداخته‌اید؟
بیشتر به موضوع ولایتعهدی و آوردن ایشان از مدینه به مرو پرداخته‌ام. در فصل‌های ۳۹ تا ۴۱ به عمد از داستان فاصله گرفته‌ام و شرایط بسیار پیچیده و سخت مأمون را در آغاز خلافتش بررسی کرده‌ام که ناچار شد به پیشنهاد وزیرش، تن به ولایتعهدی امام‌رضا(ع) بدهد تا ایشان را قربانی هدف سیاسی‌اش کند؛ اما امام گرچه به ظاهر قربانی شدند، اما در باطن مقام واقعی‌شان را به اندیشمندان زمانشان نشان دادند و اسیر نیرنگ‌های مأمون نشدند.

*نگارش رمان چقدر طول کشید؟
از فرصت یک ساله، شش ماه به تحقیق و طراحی داستان گذشت و شش ماه صرف نگارش شد. چند ماه نیز برای ارزیابی و ویرایش وقت گذاشته شد.

*آیا در نوشتن رمان «دعبل و زلفا» از ساختار ویژه‌ای استفاده کرده‌اید؟
سعی کردم از ساختار اسطوره‌ای و ۱۲ مرحله‌ای سفر قهرمان که جوزف کمپل و کریستوفر وگلر مطرح کرده‌اند استفاده کنم. جای پای آن را می‌توان در رمان دید. این ساختار به نظرم از امثال افسانه‌های هزار و یک‌شب اقتباس شده و ریشه‌های شرقی دارد.


*چرا  در رمان «دعبل و زلفا» هم مانند کتاب «رؤیای نیمه شب» از چاشنی عشق استفاده کرده‌اید؟
چاشنی‌هایی که برای جذابیت داستان به کار می‌روند محدودند. مهم‌ترین آن‌ها عشق است. در هر رمان خوبی هست. جنبه‌های عفیفانه آن را باید نشان دهیم تا گمان نبرند عشق چیز بدی است. خدا بین یک زوج، مودت و رحمت قرار می‌دهد تا خانواده تشکیل دهند و به آرامش و امنیت برسند. ما در ادبیات کهن‌مان امثال لیلی و مجنون، وامق و عذرا، شیرین و فرهاد، فراوان داریم. من هم دعبل و زلفا را مطرح کردم. عشق زلفا، موتور محرک دعبل است. نشان داده‌ام نقش یک زن مؤمن و شجاع چقدر می‌تواند در زندگی مرد مبارزی که مدافع حریم ولایت است، مهم باشد.

نیمه نخست رمان از این عشق، فروغ می‌گیرد و جذاب است. نیمه دوم رمان را خواننده خواهد خواند هرچند دیگر آتش عشق از تب و تاب افتاده باشد. برای نیمه دوم رمان می‌شد مثلاً ابن‌سیار، زلفا را بدزدد یا مأموران حکومت او را گروگان بگیرند تا دعبل خود را تسلیم کند؛ اما من دنبال جذابیت به هر قیمت نبودم. در مجموع، نیمه دوم رمان هم جذابیت‌های خودش را دارد.

*با توجه به تأکید مقام معظم رهبری برای افزایش سرانه مطالعه، رمان‌هایی مانند «دعبل و زلفا» چه میزان می‌تواند در آشتی دادن خوانندگان با کتاب مؤثر باشد؟
شانزدهم دی‌ماه ۹۵ در جلسه‌ای که خدمت آقا بودیم، یکی از حاضران گله کرد که مردم ما اهل مطالعه نیستند. نوبت به من که رسید گفتم اگر کتاب جذاب و مفیدی نوشته شود و زیبا چاپ شود و خوب تبلیغ و توزیع شود، مردم استقبال می‌کنند.

بعد رؤیای نیمه شب را مثال زدم که این شرایط برایش فراهم شده و مردم استقبال کرده‌اند. دعبل و زلفا هم این شرایط را مهیا کرده. به‌نشر با ترتیب دادن مسابقه کتابخوانی برای این اثر و در نظر گرفتن جوایز ارزنده و تخفیف ۵۰ درصدی، جوانان را به مطالعه ترغیب کرده که جای تقدیر و تشکر دارد. مجموعه این تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌ها سرانه مطالعه را رشد می‌دهد. در یک جمله، مردم ما با مطالعه قهر نیستند؛ بلکه مسئولین فرهنگی، چرخه کارآمدی برای تولید و مصرف کتاب طراحی نکرده‌اند. آن‌قدری که پفک و چیپس تبلیغ می‌شود، کتاب خوب تبلیغ نمی‌شود.
 
به نظر شما چه اصولی باید مراعات شود تا داستان‌های دینی، جذاب و مفید باشند و مخاطبین استقبال کنند؟
اصل اول به نظرم جذابیت است. داستان اگر جذاب نباشد، خواننده‌ای هم نخواهد داشت و دیگر اینکه داستان باید داستان باشد نه مقاله و تاریخ و خاطره. داستان دینی باید مبتنی بر آموزه‌های درست دینی و مورد نیاز جامعه باشد. تکیه بر خرافات و منابع دست چندم و غیر موثق، محصولی غیر قابل اعتماد به دست خواهد داد.
منبع: آستان نیوز
 پایان پیام/

=

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.