آخر مگر میشود درفاصله کمی از دومین کلانشهر کشورزندگی کنی و در دنیایی از فقر و نداری دست و پا بزنی، اما کسی بدبختی هایت را نه دیده و نه صدایت را شنیده باشد! اینجا آخر دنیا نیست؛ جایی است در همین نزدیکی، در حاشیه بلوار نماز و به نام «کلاته چشمه پونه». به همراه سمیرا شاهوردی مدیر کمپین آرزوهای قشنگ جهادگران بدون مرز راهی این روستا میشویم.
زیر خط فقر بر بلندای کوه
اهالی این کلاته چندین دهه است که با فقر عجین و با رفاه بیگانهاند. اینجا فقر و نداری بغض مانده در گلوی مردان و زنانی است که غرورشان اجازه فروریختن اشک را هم به آنها نمیدهد.
اگر میخواهید خط فقر را لمس کنید، حتماً سری به این کلاته بزنید، فاصلهای هم با شما ندارد، بیایید و برای چند ساعت هم که شده میهمان مردمانی باشید که زیر خط فقر اما معرفتی به بلندای کوهی دارند که بر آن ساکن هستند. درست در یک قدمی ما و شما، جایی که از آنجا میتوانی با همه وجود حس کنی که خط فقر را از همین جا کشیدهاند.
اینجا همه چیز زندگی در قالب واقعیتی تلخ ترسیم شده است، واقعیتی که حتی در ذهن خیلی از ما هم نمیگنجد؛ چراکه اینجا تنها محرومیت از امکانات نیست که بر شانه اهالی سنگینی میکند، بلکه فقر و نداری، آواری بر سر نانآوران خانه شده است. زندگی در این آلونکها رنگش سراسر سیاهی است و تمام سالهای عمر خلاصه شده در خواستن و نداشتن، رفتن و نرسیدن. پشت نگاه تمام مردان و زنان اینجا سرنوشت تلخ و غمانگیزی پنهان شده است.
اینجا از حاج حسین پیرمرد ۷۵ ساله گرفته تا چهار پسر و دو دختر و نوه جوانش که ۲۰ سال است با تشنج دست و پنجه نرم میکند همه خاکستری زندگی میکنند و سهم آنان از زندگیهای رنگارنگ تهی است.
اینجا اتاقکهایی سرپناه شدهاند که به هر چیزی میماند، جز محل آسایش و راحتی، فقط نام خانه را یدک میکشند؛ اتاقکهایی که چند خانوار زیر سقف آن زندگی میکنند، بدون داشتن آب، برق، گاز، حمام و یا حتی آشپزخانه!
آرزوی این مردم هرگز داشتن چهاردیواریهای درست و حسابی یا لوازم منزل چنین و چنان نیست، درد بیدرمان آنها داشتن یک لقمه نان برای سیر کردن شکم، یک لیوان آب گوارا برای نوشیدن، یک شعله گاز برای گرم کردن، یک سیم برق برای برخورداری از نور و یک دفترچه برای درمان دردهاست.
اینجا نه شهر است نه روستا
هنوز گرم صحبت هستیم که میر محرابی به عنوان نماینده ساکنان کلاته پونه هم به جمع ما اضافه میشود. او که سال هاست پیگیر مشکلات «کلاته پونه» است، میگوید: بزرگترین مشکل ما این است که اینجا نه شهر است نه روستا!
او با بیان اینکه از سال ۸۲ مشکلات زیادی بر سر اهالی اینجا آوار شده، میافزاید: همه این بدبختیها هم از آغاز سرمایه گذاری و ساخت و ساز برجها توسط شرکت آبادگران و توس گستر در ارتفاعات جنوبی مشهد آب میخورد. او با اشاره به بیش از ۶۰ سال سابقه سکونت در این کلاته اظهار میدارد: این در حالی است که مسئولان امروزی منکر این سابقه هستند.
او قبرستان قدیمی کلاته را گواه این ادعا عنوان میکند و میگوید: مسئولان به جای حل مسائل کلاته پونه سعی دارند صورت مسئله را پاک کنند. او نامههای تلنبار شده به ادارات مختلف و دستگاههای اجرایی طی ۱۵ سال گذشته را نشان میدهد و اظهار میدارد: از نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی گرفته تا فرمانداری و استانداری هم از زیر بار مشکلات اهالی این کلاته شانه خالی میکنند.
او به بازدید مسئولان وقت استانداری در سال ۹۵ اشاره میکند و میگوید: در پی این بازدید دستور ارائه خدمات و رسیدگی به مشکلات این کلاته صادر شد، اما هیچ آبی تا به امروز از این دستور تکان نخورده است. او غیر بهداشتی بودن آب تانکرهای مصرفی در کلاته پونه را به تأیید مرکز بهداشت و دکتر قاضی زاده نماینده مردم مشهد در مجلس هم رسانده، اما برای آبرسانی به این کلاته با وجود قولهای مساعد هیچ اقدامی نشده است.
او به سکونت ۱۰۰ خانوار و تملک ۲۵۰ مالک در این کلاته اشاره میکند و اظهار میدارد: این در حالی است که «کلاته پونه» در همسایگی برجهای سربه فلک کشیده انبوه سازان هنوز نه آب، نه برق و نه گاز دارد.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما