تحولات منطقه

ماجرای نامه‌نگاری یا به عبارتی «مناظره مکتوب» آقایان رضا غلامی و مهدی نصیری از آنجا آغاز شد که آقای محمدجواد فاضل لنکرانی، استاد حوزه علمیه، چندی پیش در همایشی گفته بود: «اسلام در هر زمینه‌ای احکام جزئی و قواعد دارد اما چیزی به عنوان نظام ندارد».

یک مناظره مکتوب درباره "فقه نظام‌ساز"
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، تقابل اندیشه‌ها و تضارب آرا امری عادی در مجامع علمی است؛ چه بسیار جلسات درس و بحث و مناظره که بر این مبنا شکل گرفته و کتاب‌ها و مقالات و حاشیه‌هایی که در این چارچوب تألیف شده است و اساساً با نیروی محرکه نظریه‌پردازی و آزاداندیشی است که علم راه خود را به پیش می‌برد.

فعلاً اما با «خوب یا بد» محتوای مباحث علمی کاری نداریم. ماجرای نامه‌نگاری یا به عبارتی «مناظره مکتوب» آقایان رضا غلامی و مهدی نصیری از آنجا آغاز شد که آقای محمدجواد فاضل لنکرانی، استاد حوزه علمیه، چندی پیش در همایشی گفته بود: «اسلام در هر زمینه‌ای احکام جزئی و قواعد دارد اما چیزی به عنوان نظام ندارد». این اظهارات واکنش‌هایی را در پی داشت؛ از جمله یادداشتی که مهدی نصیری، پژوهشگر دینی و فعال رسانه‌ای، با عنوان «فقه نظام‌ساز؛ داریم یا نداریم؟» در کانال شخصی خود منتشر کرد.

■ در این زمانه، تمدن تراز دین ممکن نیست

نصیری یادداشت خود را این گونه آغاز می‌کند که «مسئله عدم کفایت فقه سنتی و موجود برای اداره جامعه مربوط به یک قرن اخیر است و در قرون گذشته، مردم مسلمانی که مقید به دینی و فقهی زندگی کردن بوده‌اند، براساس همین فقه، همه امور زندگی خود را انجام و سامان می‌داده‌اند؛ بنابراین سؤال اساسی این است که چه اتفاقی در یک قرن اخیر رخ داده که چالش ناتوانی فقه سنتی در اداره امور جامعه و ضرورت ارتقا و یا انطباق آن با مقتضیات و پیشرفت زمانه مطرح شده است»؟ نصیری پاسخ سؤال خود را در رسوخ مدرنیته به جوامع شرقی و اسلامی می‌بیند و به «حوزه و فقه» خرده می‌گیرد که آن طور که باید، درباره این پدیده بحث و موشکافی نکرده و تحت تأثیر نظریه «سیرخطی پیشرفت تاریخ و تمدن» قرار گرفته و مشروعیت ساختارهای مادی و مظاهر مدرنیته را پذیرفته‌اند. وی در ادامه سه راه را پیش روی فقها متصور می‌داند: یک، پذیرش تمدن جدید و ساختارهای مادی و معیشتی آن و جست‌وجو در تعارض‌های آشکار این ساختارها با شرع و دین که «این همان رویکرد غالب در حوزه است و با این رویکرد دیگر سخن گفتن از ایجاد ساختارهای جدید فقهی و تمدنی در برابر مدرنیته اغلب معنایی ندارد». دو، «گزینه‌ای که هیچ تحلیل و نقد مبنایی از مدرنیته ندارد و تحت تأثیر مشهورات مدرن است اما به دلیل آنکه تصور می‌کند تحقق حکومت و نظام دینی و انقلابی در گرو این است که به همه چیز یک مارک دینی و انقلابی بزند، سخن از فقه تمدن‌ساز و نظام‌ساز می‌گوید».

راه سوم نصیری این است که «فقه به تحولات تمدنی یکی دو قرن اخیر در ساحت ساختارهای معیشتی و سبک زندگی و... به دیده یک تحول کمّی محض که صرفاً سرعت و سهولت را برای زندگی به ارمغان آورده، ننگرد و مدرنیته را یک بدعت تمدنی در برابر مسیری که انبیا برای بشر ترسیم و محقق کرده بودند و به هیچ وجه درصدد توسعه تمدنی بر نیامدند، بداند». بر این اساس نصیری معتقد است که «انقلاب اسلامی در شرایطی از تاریخ رخ داده که با تمدنی جدید مواجه است و اکنون که بنای تأسیس نظامی اسلامی را مبتنی بر دین و فقه دارد، می‌فهمد که از بین بردن این بستر تمدنی مقدور و میسور نیست و منجر به اختلال در نظام اجتماعی می‌شود که فقه آن را بر نمی‌تابد و فتوا به پذیرش ثانوی و اضطراری آن می‌دهد». به عقیده وی «تا زمانی که تمدن جدید مسیطر بر عالم باشد» این اضطرار پابرجاست و «تحقق جامعه و حکومت و تمدن تراز دین در حد مطلوب اساساً در عصر غیبت عملی نیست و تنها در حدی نسبی، قابل تحقق و البته تکلیف شرعی است؛ و از آن جایی که تکالیف دینی و شرعی تابع صفر و یا صد نیست و دائر بر مدار وسع و قدرت و امکانات مکلَّفان است، تجربه انقلاب و جمهوری اسلامی، یک دستاورد عظیم بوده است». نصیری در نهایت نتیجه می‌گیرد که «این توان محدود و نسبی تمدن‌سازی در زمانه جدید، نه به دلیل ضعف و نقصان دین و فقه و فقها به عنوان علت فاعلی بلکه به جهت انحطاط و ویرانی علت قابلی است که بستر تمدنی مدرن است» و گزینه سوم خود را قابل دفاع می‌داند.

■ اندیشه‌ای که به خنثی‌سازی انقلاب اسلامی منجر می‌شود

در واکنش به این اظهارات نصیری، حجت‌الاسلام دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش‌های اسلامی صدرا با پرسش از خاستگاه و صلاحیت فکری نصیری، برآیند مباحث او را غیرروشمند و غیرمستند و شبیه مباحث انجمن حجتیه دانست و نوشت: «این اندیشه به خنثی‏‏‏‎سازی انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی منجر می‌شود». به عقیده غلامی «گرچه نصیری خود را مخالف فلسفه معرفی می‌کند اما بشدت از تفکر هایدگری - فردیدی متأثر است» و «پیام وی این است که باز کردن دایره حکومت اسلامی، بالا بردن توقعات و قدم نهادن در مسیر پیشرفت اسلامی و تمدن‌سازی جزو تلاش‌های بی‌حاصلی است که در این دوران صورت می‌گیرد و صحیح این است که همه منتظر ظهور امام زمان(عج) بنشینیم». غلامی با بیان اینکه «نصیری در شرایطی وارد فاز زیرآب فقه زدن شده‌است که قبلاً حقانیت میراث فلسفی شیعه بخصوص حکمت صدرایی را نفی کرده‌است» نظرات او را در تعارض با محکمات دیدگاه‌های امام خمینی(ره) درباره فقه، حکومت اسلامی و ولایت فقیه می‌داند و به نصیری توصیه می‌کند که «بیشتر مطالعه کند و قبل از آنکه جمع‌بندی‌های خود را عجولانه منتشر کند، آن را متواضعانه با علما و فضلای حوزه در میان بگذارد و اصلاح و تکمیل کند».

■ فلسفه موجود، اسلامی نیست

یادداشت رضا غلامی، پاسخ مهدی نصیری را در پی داشت و عملاً مناظره‌ای مکتوب را رقم زد. نصیری که ردیه غلامی را پیش از انتشار مطالعه کرده بود، از ادبیات او گله می‌کند و یادداشتی خصوصی را برای غلامی می‌فرستد تا «یک مباحثه علمی و طلبگی» رقم بخورد و حاصل آن منتشر شود. نصیری در یادداشت خود با اعلام آمادگی برای مناظره، لحن غلامی را مناسب گفت‌وگوی علمی و آزاداندیشانه نمی‌داند اما به یادداشت او پاسخ می‌دهد.

نصیری در پاسخ غلامی که او را متأثر از تفکرات هایدگر و فردید می‌داند، با انتقاد از نحوه مواجهه او با علوم انسانی رایج، علت مخالفت خود با فلسفه موسوم به اسلامی، از جمله فلسفه صدرایی را شرح می‌دهد و ضمن تأکید بر مخالفت نداشتن با مطلق فلسفه به معنای «اندیشه‌ورزی، منظومه‌اندیشی و استدلال‌گرایی» تناقض مورد اشاره غلامی را رد می‌کند. نصیری فلسفه موجود را اسلامی و شیعی نمی‌داند و آن را متعلق به مدرسه‌ای جدا از مدرسه اهل‌بیت(ع) می‌داند و معتقد است «تکلیف نهایی این اختلاف با ظهور معصوم روشن خواهد شد».

مهدی نصیری همچنین می‌نویسد: «قصدم در مباحث اخیر پیرامون «فقه و تمدن‌سازی» زدن زیرآب فقه نیست بلکه به زعم خودم نجات دادن فقه عصر غیبت و زمانه سیطره مدرنیته از زیر بار یک توقع و انتظاری است که بر عهده او نیست و گذاشتن چنین تکلیفی بر دوش فقه و به تبع آن بر دوش نظام مبارک جمهوری اسلامی به مصلحت دین و فقه و نظام نیست».

نصیری با تأیید نکته غلامی که «تفکر در اتمسفر انقلاب اسلامی به معنی نفی مباحثات علمی و لو آنکه به نظراتی متفاوت با دیدگاه امام(ره) یا مقام معظم رهبری منجر شود، نیست» ادامه می‌دهد: «در مقام عمل حکومتی باید هر مسئولی بر اساس نظرات ولی فقیه عمل کند اما در شرایطی که مسئولیت اجرایی ندارم و به تحقیق و نوشتن و طلبگی اشتغال دارم، هم بر اساس مبنای امام(ره) و هم مبنای رهبری و نیز مبانی مسلّم شیعه، هیچ منعی برای رسیدن به دیدگاه‌های متفاوت با این دو عزیز وجود ندارد». وی با یادآوری دستورعمل رهبر انقلاب در مورد ضرورت برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی به عنوان «یکی از اسناد افتخارآمیز نظام مبتنی بر ولایت فقیه» و پرسش از چرایی بر زمین ماندن آن، یادداشت غلامی را مصداق نحوه تفکر برخی مدیران مسئول برگزاری کرسی‌ها می‌داند که طبق آن «طرح دیدگاه‌های متفاوت با امام یا رهبری گناه و جرم است و...» در حالی که رهبری فرموده‌اند: «بارها گفته‌ایم حرف مخالف رهبری، نه جرم است و نه معارضه‌ای با آن می‌شود» و «مخالفت با ولایت نیست».

■ امکان تحقق تمدن نوین اسلامی با محوریت انقلاب اسلامی

اما روز گذشته بار دیگر رضا غلامی در مقام پاسخگویی به نظرات مهدی نصیری برآمد و ضمن گله از خودداری نصیری از انتشار پاسخ او به یادداشت خصوصی‌اش،  بار دیگر خاستگاه و جایگاه علمی نصیری برای نظریه‌پردازی اسلامی را مورد پرسش قرار داد. وی با رد مبنای نصیری برای مخالفت با فلسفه اسلامی، به تمجید از حکمت صدرایی و نقش آن در شکل‌دهی به هسته سخت علوم انسانی اسلامی پرداخت و در باب انتساب نصیری به تفکر هایدگری - فردیدی نوشت: «محل نقد من، نسبت این تفکر با اندیشه اسلامی و خط انقلاب بود؛ برآیند این تفکر به تسلیم در برابر مدرنیته و توقف حرکت انقلاب منجر می‌شود». به عقیده غلامی، چیزی به‌عنوان سیطره مطلق مدرنیته نمی‌تواند وجود عینی داشته باشد و در مقابل جلوه‌هایی از ظهور عصر انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.

غلامی هدف خود از یادداشت قبلی‌اش را پرده‌برداری از گوهر و پیام نظرات نصیری و روشن شدن مخاطبان نسبت به تعارض این نظرات با تفکر مبنایی انقلاب اعلام کرد و ضمن پذیرش حق نقد نظرات امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، در پاسخ به نصیری نوشت: «نقد بنده به دیدگاه های جنابعالی از این زاویه است که چرا به جای اظهار نظر در محافل علمی و تخصصی و سپس شنیدن نقد صاحب نظران، به انتشار نظرات خود در رسانه‌های عمومی مبادرت کرده‌اید»؟

غلامی اشتباه نصیری درباره «فقه نظام‌ساز» را «به خاطر عدم درک عمیق ذات فقه (اصولی شیعه) و به طریق اولی پویایی و کارایی آن» می‌داند و می‌افزاید: «وقتی از فقه نظام‌ساز صحبت می‌شود، از یک ظرفیت ویژه صحبت شده است که تا مرحله به فعلیت رسیدن فاصله دارد، هرچند تجربه اولیه و موفق استنباط نظام‌واره‌ها، مانند کار شهید صدر در استنباط چارچوب کلی نظام اقتصادی اسلام در فقه شیعی وجود دارد». غلامی معتقد است: «برخلاف تصور برخی از فقهای محترم، فقه نظام‌ساز، فقه جدیدی در عرض فقه جواهری نیست، بلکه از قابلیت‌های پنهان فقه جواهری است که باید با تلاش‌های فقهای زبده ظهور و بروز پیدا کند».

غلامی در یادداشت خود ضرورت و امکان تمدن نوین اسلامی با محوریت انقلاب اسلامی و در دوران غیبت را جزء محکمات تفکر نهضت امام(ره) و انقلاب می‌داند و می‌نویسد: «اولاً، شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی، هرچند هدف غایی انقلاب نیست اما موتور محرکه انقلاب و جوانان پرشور انقلابی در جهت عینیت‌بخشی به تعالیم مترقی اسلام است... ثانیاً، تمدن نوین اسلامی در طول تمدن بی‌نظیر مهدوی و به مثابه مقدمه ظهور منجی عالم تلقی می‌شود... ثالثاً، در عصر غیبت، شیعیان با محوریت ولی فقیه، مکلف به آوردن همه بضاعت خود به میدان و حتی توسعه روشمند بضاعتشان، برای تحقق حداکثری اسلام در نظر و عمل هستند...».

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.