به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، حوادث ۱۱ سپتامبر تنها یک نقطه عطف اساسی برای گروه تروریستی القاعده نبود، بلکه برای تمامی جهان و به ویژه عربستان سعودی یک حادثه تاریخی به شمار میرفت که در نتیجه افزایش رویکردهای تنفر آمیز نسبت به سیاستهای آمریکا شکل گرفته بود. بسیاری از مسلمانان این حادثه را یکی از حلقههای توطئه طولانی مدت آمریکا برای توجیه افزایش موجودیت نظامی خود در جهان اسلام ارزیابی کردند.
پایگاه خبری الجزیره در گزارشی به بررسی نقش رژیم آل سعود در ایجاد تروریسم تکفیری در دنیا با هماهنگی سرویسهای جاسوسی آمریکا پرداخته است، اقدامی که در ابتدا تنها برای مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان بود، اما بعدها به یکی از استراتژیهای ثابت آمریکا برای تامین منافع این کشور در خاورمیانه تبدیل شد. استراتژی که طبعا ابعاد مادی و رویکردهای ایدئولوژیک آن توسط عربستان سعودی تامین میشد؛ چرا که شخصیتهای مطرح در سازمان های تروریستی جهانی تا حد زیادی متاثر از فتواهای علمای وهابی هستند.
مقدمه:
هیچکس نمیدانست چه اتفاقی باعث شد که نیروهای امنیتی عربستان سعودی به یک خودروی تویوتا که در کنار مسیر روستای کوچک تربة واقع در استان حائل در شمال غرب عربستان سعودی متوقف شده بود مشکوک شدند. این خودرو هیچ نکته مشکوکی نداشت، اما نیروهای امنیتی نسبت به راننده این خودرو و همراهش مشکوک شدند و همین موضوع باعث شد راننده بلافاصله بعد از اخطار نیروهای امنیتی فرار کرده و مسیر صحرا را در پیش بگیرد. به این ترتیب عملیات تعقیب و گریز غیرعادی در این منطقه آرام از عربستان آغا شد.
در جریان عملیات تعقیب، افراد فراری یک بمب دست ساز به سمت نیروهای امنیتی عربستان پرتاب کردند که در نتیجه این انفجار دو نظامی سعودی کشته شدند. اما با این وجود عملیات تعقیب ادامه پیدا کرد. در نهایت نیروهای امنیتی موفق شدند یکی از این افراد را به قتل برسانند و فرد دوم را دستگیر کنند. نکته غافلگیر کننده اینجا بود که در جریان تحقیقات مشخص شد فرد کشته شده یوسف صالح العبیری متهمی است که در صدر لیست افراد تحت تعقیب عربستان سعودی قرار دارد.
العبیری یکی از هزاران فرد متمول سعودی بود که برای جهاد در افغانستان با چراغ سبز حاکمیت سعودی در نیمه دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی راهی این کشور شده بود. وی در عین حال در هنگام بازگشت به عربستان بازداشت شد. حاکمیت عربستان وی را به دست داشتن در انفجار مقر نظامیان آمریکایی در منطقه الخبر متهم کردند.
العبیری ۳ سال را زندان سپری کرد و در آنجا بود که آموزه های مربوط به شریعت وهابی را فرا گرفت و جایگاه خود را در میان محافل تندرو تقویت کرد. او در این مدت به سختی شکنجه میشد و همین موضوع باعث تغییر رویکردهای وی شد.
دو هفته قبل از کشته شدن العبیری، چندین خودروی بمب گذاری شده در مجتمع درة الجداول وابسته به شرکت انگلیسی ام بی آی و مجتمع شرکت آمریکایی فینیل منفجر شدند که در نتیجه این انفجارها ۳۱ نفر کشته و ۱۶۰ نفر زخمی شدند. این انفجارها نشان میداد که گروه تروریستی القاعده تصمیم گرفته فعالیتهای خود را به عمق عربستان منتقل کند.
العبیری تنها طی ۱۲ ماه مقدمات تاسیس شبکهای از عناصر تروریست و احداث مراکز آموزشی و پناهگاه برای آنها و خطوط امداد رسانی و تامین مالی این گروه در عربستان را مهیا کرد و شبکهای را تاسیس نمود که عربستان را تا زمان کشته شدن وی در سال ۲۰۰۳ به یک جهنم تبدیل کرد.
در همین دوره بود که عناصر مسلح تندرو از شاگردان نزدیک به شیوخ وهابی نزدیک به خاندان حاکم عربستان سعودی با قدرت سلاح، کنترل مسجدالحرام را در اختیار گرفتند. ملک فهد پادشاه اسبق عربستان پیش از این اتفاقات برای تقویت جایگاه و حاکمیت خود نیاز به ایجاد افراط گرایی و تندروی وهابی در کشور پیدا کرده بود و به همین علت بود که جایگاه ویژهای به این قشر داد و رویکردهای افراطی را به جامعه سعودی تزریق کرد.
ائتلاف تاریخی ایدئولوژی وهابیت با حاکمیت سیاسی آل سعود
فهد در آن زمان تصمیم گرفت سالیانه ۴ میلیارد دلار برای مساجد و مدارس وهابی و سخنرانان و دانشجویان و کتابها و مراکز اسلامی آموزش دهنده وهابیت در تمام جهان هزینه کند. این هزینهها از دورترین نقاط آفریقای جنوبی تا بالاترین بخشهای اروپای شمالی را در بر میگرفت و از خاور دور در آسیای شرقی تا غرب دنیا در آمریکا را نیز شامل میشد.
از دیدگاه فهد این یک استراتژی بود که فواید خود را پیش از این نشان داده است. وی زمانی را به خاطر می آورد که ابن عبدالوهاب در سال ۱۷۴۴ برای کسب حمایت محمد بن سعود با وی همپیمان شد. او رهبر یکی از قبایل نجد بود که آرمانگراییهای زیادی داشت. این دو نفر ائتلافی تاریخی را آغاز کردند. ابن عبدالوهاب برای گسترش آموزههای افراطی خود نیازمند حمایت بن سعود بود و بن سعود نیز برای مشروعیت بخشیدن به فعالیتهای توسعهطلبانه خود نیازمند پوشش دینی بود. به این نحو بود که نوعی تازه از متدینان در عربستان روی کار آمدند که در وهله اول با مخالفت شدید محافل اهل تسنن این کشور مواجه بودند، اما با کشتار گسترده مردم توانستند بر آنها غلبه پیدا کنند.
امارت درعیه یا دولت اول سعودی حاکمیت طولانی نداشت و هفتاد سال بعد از تاسیس به دست عثمانیها ساقط شد. اما ترکی بن عبدالله آل سعود بار دیگر حاکمیت آل سعود را گسترش داد. البته اختلافات داخلی باعث شد او نیز نتواند در این زمینه موفق عمل کند. نهایتا کار به دست عبدالعزیز آل سعود رسید و او کنترل کامل حجاز را در اختیار گرفت و دولت سوم سعودیها را در سال ۱۹۳۲ تاسیس کرد.
اکتشاف نفت، وهابیت را در خدمت آل سعود در آورد
با وجود کشمکشها و افت و خیزهای فراوان، ائتلاف خاندان آل سعود با فرزندان عبدالوهاب طی قرون گذشته همچنان ادامه داشته است. خانواده پادشاهی یاد گرفته بود که تثبیت حاکمیت آنها نیازمند استفاده از مبارزانی است که با استفاده از رویکرد های دینی به میدان مبارزه بروند. عبدالعزیز در این زمینه از حمایت خارجی نیز بیبهره نبود. به همین علت انگلیس در ابتدا به حمایت از آنها آمد و در ادامه آمریکا وارد عرصه شد.
دولت آل سعود از همان ابتدا موازنه دقیقی میان مشروعیت دینی و حمایت غربی از خود ایجاد کرده بود، اما در ادامه با اکتشاف نفت در عربستان و گسیل شدن بسیاری از شرکتهای خارجی به این کشور تزلزل شکنندهای بین این دو مفهوم ایجاد شد. به این ترتیب روحانیون وهابی که روزی خادم پادشاه را به گناه سوار شدن بر دوچرخه کتک زدند، مجبور شدند با تکنولوژی که از دید آنها شبیه جادوگری بود، تعامل داشته باشند و خودروهای گران قیمت را در داخل عربستان ببینند.
با وجود تزلزلی که در نتیجه القائات روحانیون وهابی نسبت به فعالیت اجنبیها در داخل عربستان به وجود آمده بود، اما با ورود دلارهای نفتی در سالهای آینده به داخل عربستان، حاکمیت این کشور موفق شد کنترل کامل این تحولات را در دست بگیرند و مفتیان وهابی نیز به شکل کامل به یکی از ارگانهای دولت جدید سعودیها تبدیل شدند.
دلارهای فراوان نفتی سعودیها همچنین سد بزرگی در برابر رویکردهای انقلابی مخالف با خاندان حاکم عربستان ایجاد کرد.
آموزههای وهابی در مسیر فرامرزی شدن
با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در مصر و استفاده از حربه قومیتگرایی عربی و لائیسم که در مقابل رویکردهای وهابیت سعودی قرار داشت، رقابت میان مصر و عربستان شدت پیدا کرد. به همین علت عربستان تلاشهای خارج از سرزمینهای خود را برای مقابله با این رویکرد در دستور کار قرار داد. ملک فیصل پادشاه وقت عربستان در همین راستا تعدادی از موسسات بینالمللی را با هدف تقویت رویکردهای دینی و همکاریهای اسلامی ایجاد کرد که از جمله آنها کنفرانس جهان اسلام بود که در سال ۱۹۶۲ تاسیس شد. سازمان کنفرانس اسلامی نیز چند سال بعد در همین رابطه تاسیس شد.
کنفرانس جهان اسلام به صورت مشخص زیرنظر جماعت اخوان المسلمین قرار داشت که عناصر آن از سرکوبهای امنیتی در مصر و سوریه فرار کرده بودند. این موسسه بیشتر شبیه یک موسسه اجتماعی بود، اما سازمان کنفرانس اسلامی یک سازمان سیاسی و بین المللی به شمار میرفت که به دنبال ایجاد هماهنگی در سیاست خارجی کشورهای اسلامی بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و عملیات تسلط گروهی از مخالفان دولت سعودی بر مسجد الحرام که با استفاده عربستان از نیروهای خارجی در اطراف مسجد به پایان رسید، خیلی زود مشخص شد که کسانی که این عملیات را آغاز کرده بودند، از شاگردان مفتیان رسمی عربستان بودند. حتی جهیمان العتیبی رهبر شورشیان مسجد الحرام زیر نظر شخص عبدالعزیز بن باز مفتی اعظم عربستان سعودی و از مهمترین روحانیون وهابی آموزش دیده بود. به این ترتیب بود که رویکردهای افراطی وهابی زنگ خطر را برای حاکمیت آل سعود به صدا در آورد.
سعودیها در عین حال تلاش داشتند رویکرد مبارزاتی در عرصه بینالملل به دولت خود بدهند تا در برابر روحیه انقلابی و مبارزاتی جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب قدرت رقابت را داشته باشند. در همان سالِ پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اتحاد جماهیر شوروی سابق افغانستان را اشغال کرد و همین موضوع واشنگتن را بر آن داشت تا به دنبال برنامه آموزش و تجهیز مخالفان افغان بر آید که بیشتر آنها از میان اسلامگراها بودند. به همین علت عربستان رویکرد امنیتی و نظامی گستردهای برای این موضوع در پیش گرفت.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
نظر شما