به گزارش قدس آنلاین، اول از تشبیه اش خنده ام می گیرد... می گوید: بوی دَرهَمِ مشمئزکننده ای دارد این حال... این حالِ بد... بوی آمیخته ای نزدیک به «شغلم سوخته با وایتکس و کپک».
می گویم: احساس آزاردهنده در جهان کم نیست، این قدر خودخوری نکن!
پوزخندی تحویلم می دهد که دچارش که بشوی می فهمی چه جهنمی ست.
به گل های فرش خیره می شوم و او دنباله جملاتش را می گیرد که: والدین من سال هاست بین ۶ بچه شان عادل نبوده اند. پدر و مادر که نباید تبعیض بگذارند و تفاوت قائل باشند.
حق را می دهم به او با این جمله که اصلاً در قانون خداوند، دختر و پسر تفاوتی با هم ندارند.
رفیقِ آزرده خاطر اما یکنفس از افراطِ پسرپرستی در خانواده شان خونِ دل می خورد و از عاطفه ای می گوید که ثانیه ثانیه ریخته می شود پای جنسِ مذکّر خانه.
ساعتی پای قلب شکسته دوستم می نشینم. بی عدالتی که روح و روان او را سوزانده، به من هم سرایت می کند.
می گذارم خودم را جای دخترانی که دیده نمی شوند، بی توجهی می گیرند، حامی ندارند، احسان نمی بینند و دوست داشته نمی شوند در جمع خانوادگی شان. در منازلی خودم را درنظر می گیرم که کسی آنچنان که باید دلواپس و پیگیرم نیست فقط به این خاطر که پسر نیستم و یک نفر دخترم!
بعلاوه عاشقانه ها و مهربانی هایی که این میان، عزیزترین آدم های زندگی ام بلوکه می کنند.
از یک جایی به بعد خویشتن داری و دلداری را می اندازم کنار و رفیقی که «دختردوستی» در خانه شان کساد است را تنگ در آغوش می گیرم.
براستی بوی «شلغم سوخته وایتکس دارِ کپکی» تشبیه خوبی ست از خانه هایی که دخترپرستی و پسرپرستی بی قاعده والدین، آنجا بیداد می کند! شبیه خوراندن زهر است اینکه هربار توی گوش ات بگویند پسر، حفظ کننده نسل ماست. برو پیِ کارت دخترجان.
پی نوشت یک: چه به اشتباه فکر می کردم نسل مردپرستان و پسر روی فرقِ سَر گذاران، مال عصر جاهلیت است!؟
دو: گناه کبیره نیست آیا یک عمر جیره بشقاب دخترکانمان حسرت و افسردگی باشد و سهم پسران، مُسماخورشتِ چرب و چیل با دورچین قربان صدقه و چای نبات زعفرانی!
سه: گاهی بعضی از بوها واقعاً پُتک دارد؛ مثل بوی «شلغم سوخته وایتکس دار کپکی».
انتهای پیام /
نظر شما