تحولات منطقه

۱۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۶
کد خبر: ۶۴۲۶۰۸

و تمام پسرانش

رقیه توسلی

پشت سیستم نشسته ام اما روحم به تاخت، خیز برمی دارد تا قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشت زهرا... آنجا که سه برادر برای سربلندی دین و عشق، از دنیا گذشتند.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، وای از ساعتی که اشک ها، سرکش شوند و نشود اطفای هِق هِق کرد! وای از لحظات سوزنده ای که انگار در تنور باشی، روی ذغال های گداخته، آن وقت که نمی دانی افکار و آرزوهای کوچکت را در کدام پَستو پنهان کنی و شرمندگی هایت را.

زندگینامه می خوانم. مشغول فهمیدن سرگذشت بانویی هستم که روزگاری نه چندان دور، سه دختر و سه پسر به دنیا آورد و به مقام مادری نائل شد. شد مادرجانِ حسین و عباس و حسن.

خودم را گم می کنم و به دسته گل های جوان «خانوم میرآبادی» در قاب عکس نگاه می کنم. زُل می زنم به وصال رسیده ها، دلبر دیده ها، قبله دارها.

که اشک ها جولان می دهند و شُرشُر می بارند وقتی می خوانم مادری همه پسرانش را تا جنگ بدرقه کرد، تا آزادی و عزتِ وطن.

پشت سیستم نشسته ام اما روحم به تاخت، خیز برمی دارد تا قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشت زهرا... آنجا که سه برادر برای سربلندی دین و عشق، از دنیا گذشتند.

با ذکر فاتحه، شهیدان صابری را می خوانم، مادری را که سالها با پلک های خیس، سَر کرد و دلتنگ شد و دلتنگ شد و دلتنگ شد، بی طاقتِ خنده ها و نماز شب خواندن های پسرانش، صبورِ عملیات بیت المقدس۲، کانال والمری و فکّه.

دزفولِ آنها را مرور می کنم و تا روضه ها می روم، می ایستم آنجا که برگه اعزام از پایگاه شهید بهشتی مخفیانه گرفته می شود و گردان عمار، نیرویی به نام حسن صابری می گیرد، در کردستان هم چشم باز می کنم،میان کومله ها، طلائیه هم حاضر می شوم برای تفحص، پادگان دوکوهه هم، آنجا که مین ها، قلب مادران را نشانه می روند و دنیا را جانباز می کنند.

تا صبح های جمعه و قطعه شهدای گمنام و چای و حلیم و نان و پنیری که مادر سه شهید خیرات می کرد تا کمد یادگاری ها تا پاوه و کربلای پنج و کربلای هشتِ حلبچه تا حکایتِ تک تیراندازِ تخریب چیِ عاشق و عقب ترها هم آنجا که قرار بود با مبارزات، رژیم ستمشاهی برچیده شود، ۲۵۰۰ سال تاج برسَری.

زندگینامه ای که می خوانم عجیب نوای دعای کمیل دارد، نیمه شب است، ترجیح می دهم دیگر نخوابم، بلکه بیدار شوم. می ایستم روبروی آینه راهرو و از نظر می گذرانم خودم را؛  زیرلبی نجوا می کنم: یا علی مدد! چقدر تا سرزمین زندگان، راه دارم.

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.