محمدحسین جعفریان
چرا یک وزیر جمهوری اسلامی ایران در اینجا نمیتواند کار کند؟ باور کنید این خودش یک معادله n مجهولی است. بعضی که هیچ، اما برخی برای رسیدن به این مرحله جان و مال و ناموس دادهاند. دست و چشم و پا و برادر و پدر و برادر و فرزند دادهاند. در این راه میلیونها آرزوی به آتش کشیده شده دارند، چه شبها که تا صبح بر سر سجاده برای نیل به این آمال آسمانی گریستهاند. مشکشان با عطر گلپرهای گل محمدی جانماز عطر خوشی را در آن نیمه شبها پراکنده است. اینها نیامدند تا پورشه سوار شوند و در بهترین نقطه تهران زندگی کنند و جمیع فامیل را به نوایی برسانند. اینها نیامدند مونوپل کاشی و شکر و برنج و سنگ مرمر و چادر مشکی و سکه و ارز و کوفت و زهرمار باشند. اینها آمدند تا دختر همسایه هم مثل دختر خودشان یک مداد و دفتر داشته باشد و یا برعکس، پس چه شد؟
البته بین پورشه سوارها هم دلهای گنده بود، همان طور که بین دوچرخه سوارها هم دلهای کوچک بود. نمیخواهم این را باز کنم. میخواهم بگویم، وزیری که آمد جانش را بدهد، حالا چطور بر سر یک دعوای بودجه، بر سر بودن یا نبودن در یک عکس، بر سر بد عهدی فلان کارمند عالیرتبه ریاست جمهوری، بر سر کم محلی فلانی از سران قوا و بهانههایی تا این حد کودکانه چطور دلش میآید در این احوال این مردم را رها کند و برود. یا یک عمر دروغ میگفتید و قلب و زبانتان هر یک به راهی میرفته و مردم مظلوم، مردم الهی قربانشان بروم، مردم شاید گرسنه خوابیده اما به فراخوان توی آقای مسئول صبح با دو کودک مریض به راهپیمایی 22 بهمن آمده، همیشه باید به میدان بیایند، مردمِ مردمِ مردمِ در همان حال که قلب و زبانتان دو تا بوده، چنان نقش بازی میکردهاید که برایتان پرپر میزدند. اوج افتخارشان رساندن دستشان به دست شما از پنجره نیمه باز ماشین دودی تان بوده است وقتی راننده در حال پیچیدن به سمت شمال شهر بوده و موتورسیکلت آنها از مسیر ویژه به سمت جنوب شهر، همان مردم که وقتی نمایشی سوار مترو میشوید با اصرار جایشان را به شما میدهند. چه فایده! من که هر چه آدرس بدهم شما آنها را نخواهید شناخت. اگر میشناختید این رفتارها را نمیکردید! حتی لاتهای بامرام قدیمی هم وقتی میدیدند رفیقشان زده و سرش بالاست، در نمیرفتند. برید از همونا بپرسید اسم این آدما چی بود؟
برم سر خوان اول! چرا وزرا دست به قهرشون زیاد شده؟ داداش فکر کردی اومدی الدرم بالدرم کنی و چندرغازی و پورشه چند تا سلبریتی ندیده توی عمرت رو ببینی و بری. قرارت بوده بهرت از وزارت این آتیشخونه همینا باشه و یک جو شهرت و باقیات برای ماندگان صالحت؟ داداش اینجا جنگه؟ اگر اینکه بهت نگفتن، آدرس اشتباهی بهت دادن. اینجا باید بیای جمع کنی تا بتونی بدی به دیگرون. هر چقدرم زیاد بود. نه که فخرشو بفروشی. اینجا تو رو آوردن برای این ملت بجنگی. اگر چیز دیگه فهمیدی بهت آدرس اشتباه دادن داداش. از همون راهی که اومدی برگرد.
من انتظار ندارم که همه وزرای چنین کابینهای حتی در جمهوری اسلامی مجاهد و عارف باشند، اما باید که اینها رو بفهمند. اول باید سر سلسله فن و تخصصی باشی که قبولش کردی که اگر نیستی و قبولش کردی، خدا ازت نگذره که این مردم به همون خدا ازت نمیگذرند. دوم باید بلد باشی با این فوق تخصصت، خودتو فدای مردمت کنی. پز اینم و اونمِتو بهشون ندی. باور داشته باشی، از بند بند وجودت که نوکرشونی. اگر معنی شو نمیدونی برو دهخدا ببین، بعد بیا به وزارتت ادامه بده. خب برادر من، آقای وزیر! آقای مسئول، آقای... معنای اینا رو نمیدونی که هی ازت بوی استعفا میاد. قدر نوکری این مردم رو بدون، به خداوندی خدا بدون. تا میری توی اون ساختمون و پشت اون میزت میشینی، سرمایهات فقط و فقط نوکری این مردمه و بس!
۱۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۴۲
کد خبر: 648287
من انتظار ندارم که همه وزرای چنین کابینهای حتی در جمهوری اسلامی مجاهد و عارف باشند، اما باید که اینها رو بفهمند. اول باید سر سلسله فن و تخصصی باشی که قبولش کردی که اگر نیستی و قبولش کردی، خدا ازت نگذره که این مردم به همون خدا ازت نمیگذرند. دوم باید بلد باشی با این فوق تخصصت، خودتو فدای مردمت کنی.
نظر شما