ایستگاه/ مجید تربت زاده
بهترین بهانه برای نوشتن از آیتالله «صادق لاریجانی» که تا همین دیروز، رئیس قوه قضائیه بود و حالا رئیس سابق این قوه به شمار میرود، مراسم تودیع روز گذشته و پایان رسمی فعالیت قضاییاش نیست! جذابیت سوژهای مثل قاضی القضات سابق، هم به کنار رفتن زودهنگامش از ریاست یک قوه بر میگردد و هم به پرونده کاری 9 سال و چندماه گذشته اش. هر دوی این ماجراها در چند ماه گذشته، دستمایه حرف و حدیثها و گمانه زنیهای زیادی در فضای رسانهای شده است. البته توقع نداشته باشید ما هم در ادامه مطلب دنباله این حرف و حدیثها را بگیریم، درباره تغییر زودهنگام در قوه قضائیه معما و پرسش طرح کنیم و خودمان هم پاسخ این معما را بدهیم. واقعیت این است که داریم از جذابیتهای خبری و غیرخبری یک رخداد، سوءاستفاده میکنیم تا نگاهی به زندگی و فعالیتهای دیروز و امروز رئیس جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام بیندازیم!
عشق ریاضی
علاقهمندی به ریاضی و بعد هم شوق تحصیلات دانشگاهی در یکی از کشورهای غربی کجا، حوزه علمیه قم و در آمدن به کسوت طلبگی کجا؟ شاید حتی معلمان و دبیرانی که شاگرد ممتازشان را خوب میشناختند و از استعداد شگفتانگیز و علاقهاش به ریاضیات خبر داشتند، یکی دو درصد هم احتمال نمیدادند «صادق» یکباره قید ریاضیات دوست داشتنیاش را بزند و سر از حوزه علمیه در بیاورد. با این همه فرزند پنجم آیتالله «میرزا هاشم آملی لاریجانی» که سال 1339 در شهر نجف اشرف به دنیا آمده و در دو سالگی با خانواده به قم مهاجرت کرده بود، دوره کودکی و نوجوانی را در همین شهر گذراند و به دبستان و دبیرستان رفت. شاگرد ممتاز خانواده «آملی لاریجانی» بیشتر سالها رتبه نخست را میان همدرسیهایش میآورد و البته به قول خودش به کتاب و درسهای دبیرستان هم قانع نبود. جوری که تا پیش از دیپلم گرفتن تقریباً همه کتابهای ریاضی مربوط به دوره دانشگاه را بدون استاد خوانده و فرا گرفته بود! ریاضی خوانی و ریاضی دانیاش آن قدرها بود که از دانشگاه صنعتی شریف بورسیه تحصیلی بگیرد. مقدمات کار هم فراهم شده بود تا نخبه ریاضی درسش را در کشورهای دیگر دنبال کند.
چرخش 180 درجهای
تشویق و تأکید پدر، علاقهای که از قبل به علوم اسلامی، فلسفه و سرگذشت و تلاشهای دانشمندان مختلف داشت و پشت عشق به ریاضی پنهانشان کرده بود یا اینکه ماجرای دیگری در کار بود را فقط خدا میداند، اما خودش گفته است: «ناگهان زندگیام چرخش تمام پیدا کرد و اندیشه و شوق تحصیل در علوم و معارف اسلامی و دنبال کردن مسیر تحقیقات فقها و مجتهدان و فیلسوفان اسلامی، حرکتی دیگر را سبب شد. علل این شوق و اندیشه جدید خود داستان عجیبی دارد که این جا مجال بیان آن نیست...». 17 ساله بود که این چرخش در مسیر زندگی او را به حوزه علمیه کشاند تا ضمن خواندن درسهای رسمی، دنبال مطالعه آثار فلاسفه غربی و شرقی هم برود، دروس مقدماتی را به سرعت تمام کند و بعد از مدتی برای بحثهای خارج فقه و اصول، شاگردی پدرش و همچنین شاگردی آیتالله «حسین وحیدی خراسانی» را بکند که بعدها پدر خانمش هم شد. «صادق آملی لاریجانی» از این مرحله به بعد برای خواندن فلسفه، پای درس دو مدرس و مجتهد سرشناس آملی دیگر یعنی آیتالله حسنزاده آملی و جوادی آملی نشست. از سال 1368 هم خودش کار تدریس در خارج فقه و اصول را به عهده گرفت و سالهای سال آن را ادامه داد. نوشتن کتابها و مقالاتی در باب مباحث جدید کلامی، عضویت در هیئت علمی دانشگاه قم، تدریس علم کلام جدید و فلسفه تطبیقی، سرپرستی برخی از پژوهشهای فقهی و فلسفی در دانشگاه علوم رضوی مشهد و... را هم اگر به فهرست فعالیتهایش اضافه کنید، متوجه میشوید تا سال 1388 و نشستن روی صندلی ریاست قوه قضائیه، بیشتر از اینکه سیاستمدار یا مسئول امور اجرایی باشد، اهل درس، بحث و تحقیق و مطالعه بوده، مدتی در مدرسه علمیه جانشین پدر شده و در دورهای هم با نوشتن کتاب «معرفت دینی» نظریه «قبض و بسط تئوریک شریعت» عبدالکریم سروش را نقد کرده است. یعنی در مجموع تا پیش از چرخش دوم زندگی و قاضی القضات شدن، فقط سابقه عضویت در مجلس خبرگان سوم و همچنین شورای نگهبان را به عنوان فقیه داشته است.
نخستین نشانه ها
نخستین حرف و حدیثها درباره تغییر رئیس قوه قضائیه، بیشتر از یک سال پیش در برخی رسانهها بر اساس اصول «شنیده میشود» مطرح شد. مثلاً در آبان ماه سال 96 برخی خبرگزاریها با تیتر «احتمال تمدید یا تغییر رئیس قوه قضائیه» حتی از آیتالله «اعرافی» مدیر حوزههای علمیه به عنوان جانشین «لاریجانی» یاد کردند و نوشتند که رئیس آینده در حال تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله است. البته همین خبرگزاریها در پایان به نقل از برخی منابع که نامی از آنها برده نشده بود، گفتند که با توجه به شرایط کشور به نظر میرسد، حکم رئیس قوه قضائیه در مرداد سال 97 تمدید شود و «لاریجانی» در منصب خود باقی بماند. حرف و حدیثها در زمینه تغییرات در ریاست قوه قضائیه البته بیدلیل هم نبود. شایعات و راست و دروغهایی که در فضای مجازی و رسانهای درباره ضعفهای این قوه و یا مثلاً نارضایتی رهبر انقلاب از عملکرد آن منتشر میشد، به گمانه زنی و حرف و حدیثهای بیشتر دامن میزد. این در حالی بود که «لاریجانی» اگر در هر زمینهای موفق نبود به گواه کارشناسان و اهل فن، دست کم تلاش کرد در زمینه خدمت رسانی عمومی به مردم و برخورد با مفاسد اقتصادی قدمهای خوبی بردارد. مثلاً رسیدگی به پرونده فساد مالی 3000 میلیارد تومانی که منجر به اعدام «مه آفرید امیرخسروی» شد، محاکمه تعداد زیادی از متهمان مفاسد مالی، بازگرداندن اموال خیلی از محکومان، مبارزه با برخی دانه درشتهای فساد مالی مانند «محمدرضا رحیمی» معاون اول رئیس جمهور سابق، اجازهای که آملی لاریجانی از رهبر انقلاب برای علنی برگزار کردن دادگاههای مربوط به مفاسد اقتصادی گرفت، دادگاهها و محاکمههای جنجالی اخیر مربوط به فساد و اخلال در نظام اقتصادی و... از این جمله است. برخورد جدی با برخی از قاضیان خودسر، اجازه انتشار نام، تصویر و اتهامهای این قاضیها، تلاش برای حبس زدایی و همچنین برکناری «مرتضوی» را هم میتوان از جمله اقدامهای مفید و مثبت او دانست.
بیکار کیست؟
با این همه تشکیلاتی مانند قوه قضائیه، با حجم انبوهی از پروندههای راکد و در جریان هنوز آن قدر مشکل داشت که سبب شود نقاط قوت رئیس آن و اقدامهای مثبتش کمتر دیده شود. رهبر انقلاب در حکم «لاریجانی» بر نوسازی ساختار سنتی و کهنه قوه قضائیه تأکید کرده و از او خواسته بودند تا با در نظر گرفتن مفهوم عدالت در دادرسی، قوه قضائیه را با نیازهای روز مجهز کند. این اتفاق هم در قوه قضائیه افتاد، اما با وجود انبوه پروندههای ریز و درشت خیلیها معتقدند، این سازوکار نوآورانه هنوز با نقطه مطلوب فاصله دارد. موضعگیریهای سیاسی خاص و وارد شدن به بحثهای سطح پایین توسط «آملی لاریجانی» را هم تحلیلگران از جمله نقاط ضعف مدیریتی او میدانند. نمونهاش اینکه رئیس دولت دهم در ماجرای برخورد قوه قضائیه با مفاسد اقتصادی برخی دولتی ها، توانست «لاریجانی» را به دام مجادلات سیاسی بکشاند و کار را به سخنرانیهای تند و آتشین رئیس دو قوه علیه یکدیگر و نیش و کنایههای سیاسی برساند. این ماجرا حتی در دولت یازدهم نیز ادامه پیدا کرد تا «لاریجانی» از سوی دولت به «بیکار» بودن و دخالت در کار قوای دیگر متهم شود و در پاسخ بگوید: «بیکار شمایید که مدتهاست دور برجام سینه میزنید»!
اگر صلاح میدانید
آنچه منتقدان با انصافتر درباره مشکلات و ضعفهای قوه قضائیه میگویند و گفتهاند، هیچ کدام نمیتواند دلیل پایان یافتن زود هنگام مأموریت او در قوه قضائیه به حساب بیاید. زمزمههای جدی تغییر در قوه قضائیه که چند ماه پیش آغاز شد، در واقع میتواند نشان دهنده آغاز فرایند مطالعه و بررسی برای تغییر «لاریجانی» در مرداد 97 و پایان دوره دوم ریاستش باشد. این زمزمهها ابتدا گمانه زنیهای مختلف را سبب شد و زمانی که از طرف رهبر انقلاب به ریاست مجمع تشخیص مصلحت منصوب شد، حالتی جدیتر به خود گرفت. در حالی که هیچ منبعی حاضر نبود این تغییر را زودتر و پیش از موعد قانونی اعلام کند «لاریجانی» روز 13 اسفند اعلام کرد: «چند هفته پیش در نامهای از محضر رهبر معظم انقلاب تقاضا کردم با توجه به اینکه به پایان دوره اینجانب مدت کمی باقی مانده...اگر صلاح میدانند ریاست جدید قوه قبل از پایان دوره ریاست بنده مشخص شود و بنده متمرکز روی فعالیتم در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان شوم...». این حرفها یعنی «لاریجانی» در 58 سالگی، چرخش 180 درجهای سوم زندگیاش را از قوه قضائیه به سمت مجمع تشخیص مصلحت، آغاز کرد.
نظر شما