رقیه توسلی/
از جلوی تلویزیون جُم نمیخورم. روباتها توی شبکه مستند دارند رجز میخوانند. دانش پشت مبارزه شان وادارم میکند دســت از سر دکمه خاموش بردارم و با چشم پُر خواب بایســتم به تماشای این فناوری حیرت انگیز.
آنجا که ترکیب مهندســی و تکنولوژی انسانی کولاک میکند و نمیشود به تحسین ۱۰ ابَررایانه مبارز آهنی زبان نگشود.
دقایقی حل میشوم در تیمهای پُرواکنش شرکت کننده. به خودم که میآیم، میبینم آقای همســر هم دارد آن طرفتر زیرلبی میگوید: باریکلا داری پسر! در جا میگیرم که نه با من است، نه با تلفن، نه با هیچ کس دیگر... با تکنولوژی اســت.
با دانش و اندیشــه نوین که این قدرت را دارد در هر زمان و مکانی، آدمها را قشــنگ مسخ و شیفته خودش بکند. با اینکه دیروقتی ساعت، زهر خودش را میریزد به جانمان، اما دیدن روباتها کار خودش را میکند و سانهای نیمه شبی ذهنم آغاز میشود.
سانهایی که برای هر کدامشان حداقل یک « تِه فِدا» مبسوط کنار میگذارم.
اول «تایپ صوتی» میآید که این روزها مثل عصای دســت، خاطرش عزیز است و دوستش میدارم.
دوم «موبایل بانک» نازنینم.
بعدی «اپ کتاب گویا» که بی خبر نیستم چقدر طرفدار عام و خاص دارد.
چهارم «دیوار» محبوبِ فرید و فریدها که محتاج نیســت به توضیح اضافه.
پنجم «سیستمهای هوشــمندی» که سرانگشتان اصناف را رسانده و گره زده به زلف توانای فناوری نوین و.... نیمه شــب نوشــت: میدانم که آن طرف آبهای دور، دانشکدهای هم هست به نام دانشکده صلح شناسی.
آنجا که راه رسیدن و دیدن محاسن را میآموزند و سودای حل مسئله دارند. به نظرتان آیا وقت آن نرسیده که ما هم برای درآوردن برچسب جهان چندم از روی افکار و کردارمان مفیدتر باشیم؟
نظر شما