به گزارش قدس آنلاین، خدا اجدادش را رحمت کند... خانووم همسایه را می گویم... خِیرالاسباب شد و امروز هولم داد سمت تجربه ای خوشایند.
کلید انداخته - نینداخته می روم سراغ «جا روزنامه ای» و ۴ نسخه از ۵ تای مانده را پیشکش اش می کنم.
از وقتی شنیدم کل خاندانش مأنوسند با این ستون و فراغت شان گوشه ای جدول بازی می کنند، کسی انگار با پُتک می کوبد توی سرم. بخاطر کوته بینی و افکار اشتباهی ام. همسایه جدول دوست باعث می شود از خودم سوال کنم چرا واقعاً عمری گمان می کردی - جدول کلمات متقاطع ۱۵ در ۱۵ - یک سخنران بی مستمع است؟
همسایه که با روزنامه ها می رود، من می مانم و این کشفِ تازه.
اول با چشم خریدار ورانداز می کنم طراحی را، بعد سرک می کشم به جدول حل شده پیشین.
صحاف - مشاعره - کود - ریسک - نِوادا می نشینند توی نگاهم.
خودکار فشاری می آورم و می شمارم. خانه های سیاه، طبق استاندارد است.
ذهنم چند تکه می شود؛ تکه ای برای خودش حروف سخت « ث، چ، خ، ذ، ژ» را هجی می کند. تکه ای می اندیشد به آنان که خلاقیت شان بالاست و با هوشِ فضایی، خوب معمار می شوند و آخرین تکه هم پرسش های عمودی - افقی را می خواند.
به پیش می روم... خنگولانه و ناشی و خندان و دست به دامان اینترنت.
ارتعاش حروف و کلمات را احساس می کنم و لذت تولدشان را... ذوق واژه ها وقت نشستن در خانه صحیح... قسمتی از جدول می شوم... قسمتی از صورت مسئله و جواب... شاید هم شبیه طراحی که با کلنجار و علاقه ی هرروزه می نشیند پای سلول های خاکستری فعالش تا آدم ها را به فکر فرو برد... هوش آدم ها را، اشتیاق شان را، خودکارشان را.
هرچند «ماکسیم گورکی» نویسنده روسی کتاب «خرده بورژوا» دستم می آید، می فهمم در متون طب سنتی سنگ مرمر همان رُخام است، اینکه اتریش کشور دانوب آبی ست و «یاک» گونه ای گاو مو بلند بومی هیمالاست که دمی مانند اسب دارد، اما روزنامه به دست بلند می شوم و از خانه می زنم بیرون.
انگار همسایه فوقانی باید باقی خانه های خالی جدول ۷۵۱۴ را پُر کند.
انتهای پیام /
نظر شما