رقیه توسلی/
هیچ اشکالی ندارد یک وقتهایی خلاف جهت آب شنا کرد!
پس امسال که پا نمیدهد یک سَر بروم تا تهران و با غرفههایی که آثار تازه از تنور درآمده و چاپ نو دارند دیدار کنم، با نویسندگان و حال و هوای بکرشان نشست و برخاست کنم؛ آستین بالا میزنم و نمایشگاه را میآورم خانه!
یعنی نمایشگاه کتابِ خودم را راه میاندازم و نمیگذارم اردیبهشت براحتی از چنگم در برود. با شوق، درهای چوبی عمارت دلگشا را باز میکنم تا چشمم به سلسله جبال خواندهها و نخواندهها روشن شود. به چندجلدیهایی که سالهاست اُفتادهاند در مِه، به آنها که جوانترند و یا ریش سفیدتر و خلاصه به دستهای که از صعودشان خاطرات فراوان و فراموش نشدنی به یاد دارم.
جل الخالق! چه چیزها که نمیبینم... دنیای هیجان انگیز قصهها، نشیمن را احاطه میکند. موسیقی کلمات رها میشود. روح شاد کتابها روی سرم به پرواز درمیآیند. اسمها رژه میروند. شعرها مثل دامن دنباله دار شاهدختها از هر سو رد میشوند و آن حالِ سحرآمیز، دست میدهد.
سر وگوشی آب میدهم به قفسههای ایران و ایتالیا و فرانسه و آلمان و روسیه و ژاپن و چین. و از دیدن آنها که خواندمشان و حسابی با تک تکشان زندگی کردهام کیفور میشوم و زُل میزنم به ناشناسها.
احوالپرسی با نویسندهها تمامی ندارد. یادآوری روزگاران خوشی که با هم از سر گذراندیم. تجربیات منحصر به فرد، نقدها، تفاسیر، آموختنها.
چشمم میخورد به ساعت، از به وجد آمدنم انگار سه ساعتی میگذرد. به خودم متذکر میشوم که بالاخره نمایشگاه 10 روزه را که نمیشود چند ساعته و هول هولکی چرخید و فتح کرد.
پس در کتابخانه را چارطاق میگذارم تا عطر اردیبهشت در خانه مان کم نیاید. و علی الحساب این عناوین را از نمایشگاه خانگی جدا میکنم برای خواندن: «چای نعنا» منصور ضابطیان/ «پدرکشی» املی نوتومب/ «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» عطیه عطارزاده/ «بازگشت» گلی ترقی/ «به هوای دزدیدن اسب ها» پر پترسون.
نظر شما