* ضرورت بازآفرینی برای مخاطب کودک و نوجوان امروز چیست؟
** دغدغه اولیه من همیشه تالیف و خلق یک اثر خلاقانه است اما نباید از بازآفرینی متون کهن هم غافل شد. ضرورت دارد متون کهن برای نسل امروز و به زبان و پیام امروزی بازآفرینی شوند چون ما دچار یک گسست فرهنگی شدهایم و اگر این گسست ترمیم نشود باید شکست فرهنگی را تجربه کرد. ما ریشههایی داریم که اگر آن را از یاد ببریم، خواسته و ناخواسته این درخت تنومند فرهنگی را با ندانم کاریهایی که میبینیم میخشکانیم، بنابراین بازآفرینی و بازنویسی ضرورت دارد. ضمن اینکه تکنولوژی جهان امروز آن قدر فریبنده و قدرتمند است که همه چیز را میپوشاند و بر همه چیز مسلط میشود در این شرایط اصالتها ناپیدا میشوند و این مساله خیلی مهم است که به بچهها بگوییم ما در گذشته چه داشتهایم البته بدون هیاهوهای نوستالوژیکی. بازنویسی و بازآفرینی باعث میشود بچهها را با قصهها، افسانهها و متلها آشنا کینم و این، کار بزرگی است.
* چه شد برای بازآفرینی سراغ داستان بیژن و منیژه رفتید؟
** کمیاتفاقی بودمثل خیلی از اختراعات اتفاقی. یکی از دوستان ناشر سال پیش در پی انتشار عاشقانههای کلاسیک به من اصرار کرد این کار را انجام دهم.با آنکه همانطور که گفتم برای من تألیف در اولویت است اما وقتی کارهای بازآفرینی و بازنویسی نویسندگان را میدیدم و چنگی به دل هم نمیزد، تصمیم گرفتم یک بازآفرینی متفاوت انجام دهم ، این پیشنهاد را قبول کردم و انجام دادم اما انتشار کار طول کشید و من مجبور شدم کار را از ناشر پس بگیرم و به انتشارات فاطمیسپردم.
* در بازآفرینی یک اثر، نویسنده باید بر چه نکاتی تاکید کند تا کار از بازنویسی صرف فاصله بگیرد و به سمت بازآفرینی برود ؟
** جهان بازآفرینی یک جهان گسترده است که ورود به این دنیا باید همراه با عشق، علاقه، قدرت تخیل و توانایی نوشتن همراه باشد شاید بازنویسی یا بازآفرینیهایی که ما میبینیم و به دل ما نمینشیند ، یکی از این شروط را ندارد. باید نویسنده با متون رسمیکلاسیک آشنا باشد و زبان متون را دریافت کند و با زمانه و شرایط تاریخی آن دوران َآشنا باشد ، باید متن را به تمامیبفهمد و در آن غرق شود و در نهایت متن را از آن خودش کند. من وقتی متن کهن را میخوانم به فکر ساده نوشتن آن نیستم میخواهم آن را از آن خودم کنم، به آن نزدیک میشود و به درونش میروم ، از فیلتر خودم و تجربیات خودم عبور میدهم و محصول جدیدی خلق میکنم که این محصول بن مایه اش همان داستان است اما در ارایه اش تفاوت است. به طور کلی باز آفرینی با سه عنصر شکل میگیرد زبان، ساختار و محتوا. در زبان مشخص است چون مربوط به دوره و زمانی خاص است از واژههایی استفاده شده است که مربوط به همان دوران است و حتی برای بزرگسالان هم ممکن است قابل درک نباشد مخصوصا برای کودکان و نوجوانان پس نویسنده باید بتواند دایره واژگان امروزی را استفاده کند و همان متن و مفاهیم را منتقل کند. نکته دوم که ساختار و ساختمان اثر است نویسنده باید در بازآفرینی به ساختار و ساختمانهای رمان امروزی نزدیک شود. یعنی داستان را با صحنه آرایی، شخصیت پردازی ، دیالوگهای قدرتمند ، فصل بندی، روابط علی و معلوی و شروع و پایانهای تاثیر گذار همراه کند.
* برای بازآفرینی میتوان به همه متون کهن رجوع کرد؟
** از نظر محتوا هم شاید هر محتوایی را نشود برای کودک و نوجوان مطرح کرد به خصوص که متون کهن ما عمدتا داستانهای خیلی عاشقانه و مفاهیمیهستند که با معیارهای امروز سازگار نیستند. اگر چهمن داستان «بیژن و منیژه » را انتخاب کردم که عاشقانه است چون فکر میکنم ، عشق همیشگی است یعنی از کودکی در نهاد انسان هست تا مرگ و برای نوجوانها که در پی شناخت خودشان هستند وقتی تبلور آن را در دیگران ببینند، تجربه خاصی پیدا میکنند که این تجربه برای آنها جذاب خواهد بود. اما فارغ از این مساله شاید بخش اعظم داستانها را بشود کار کرد. داستانهایی که در آن موضوع پهلوانی، گذشت، ایثار، وجوه انسانی، بخشش، دوست داشتن ، کمک به دیگران و احترام بزرگترها وجود داشته باشد . موضوعات و مفاهیمیکه در روزمره با آن درگیریم و فقط هم خاص کشور ایران نیست و متعلق به همه جا هست.
* بازآفرین چقدر باید به متن اصلی وفادار باشد؟
** پیرنگ و خط اصلی داستان را باید حفظ کرد و به آن وفادار بود. در ساختار افسانهها، نویسنده در پی توضیح روابط علی و معلولی نیست. چیزی را به شیوه قصه گوها میگوید که باید آن را پذیرفت و قبول کرد اما همین اثر وقتی بازآفرینی میشود باید وقایع بر اساس علت و معلول پیش بروند و دلیل اینکه قهرمان فلان عمل داستانی را انجام داده باید توسط بازآفرین مشخص شود. این مسأله داستان را برای بچههای امروز که هوشمند هستند منطقیتر میکند. در بازآفرینی همین مسایل توسط نویسنده به پیکره اصلی داستان اضافه میشود.
* حتماً برای بازآفرینی از داستان بیژن و منیژه، با تعمق و غور بیشتری به شاهنامه رجوع کردید. به چه دریافت جدیدی از شاهنامه و فردوسی رسیدید؟
** من پیش از این از داستان خسرو و شیرین نظامیو آثار سعدی و مولوی هم بازآفرینی کرده بودم. وقتی از نگاه یک بازآفرین این آثار را خواندم و کالبد شکافی کردم به قدرت قلم و تخیل این قلههای ادبی پی بردم که در آن زمان چقدر خوب و عالمانه و مسلط عناصر داستانی ، اوج و فرودها و تعلیقهای داستانی را در اشعارشان مورد استفاده قرار داده اند و همه این عناصر را به خدمت داستان درآورده اند.
به هر حال همه اینها داستانهایی منظوم هستند که در این نوع داستانها دست نویسنده بسته است و چون بر اساس افسانه اند و در افسانهها روابط علی و معلولی وجود ندارد باز هم داستان باورپذیر خلق شده است. من از این جهت با خواندن این داستانها و کتابها به خودم افتخار کردم که ما قبل از اینکه داستانهای مدرن و امروزی را تجربه کنیم آنها را در ادبیاتمان داشته ایم.
انتهای پیام/
نظر شما