به گزارش خبرنگار بین الملل قدس آنلاین، در حالی به روزهای ۱۵ و ۱۴ خرداد نزدیک میشویم که شاید نیمه خرداد در طول حیات سیاسی مردم ایران یکی از ایام تلخ و غم انگیزشان محسوب شود. ۴جون ۱۹۸۹ روزی بود که ملت ایران رهبر فقید و بنیانگذار انقلاب خود را از دست داد. شخصیت برجسته امام خمینی (ره) بیتردید تأثیری ژرف بر سرنوشت و تاریخ کشور و مردم ایران گذاشت. حضور وی در پیشانی قیام مردم مسلمان ایران علیه طاغوت پهلوی از سوییتجلیگاه اراده مردمی و از طرف دیگر شکوه و تجلی اسلام بود که در چارچوب و قالبی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران نمود یافت. برای درک ابهت بنیانگذار جمهوری اسلامی و نفوذ جهانی ایشان، نیازی به جستوجو در صفحات اینترنتی، جزوههای دانشگاهی یا مطالعه گزارشهای دیپلماتیک نیست بلکه برای شناخت پدیده ای همچون روح الله خمینی باید خارج از فضای سیاست زده امروز کسانی را یافت که بدون هرگونه دخل و تصرف و حب و بغض و از منظری دیگر به این پدیده مینگرند.
در سی امین سالگرد رحلت جانسوز رهبر فقید و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با «بری گروسمن» (Barry Grossman) گفتگویی با محور اندیشه امام خمینی(ره) و ادامه راه ایشان توسط آیت الله خامنهای رهبر انقلاب ترتیب دادهایم. «گروسمن» مسلمان کانادایی الااصل، استاد دانشگاه ملبورن، وکیل بینالمللی فعال حقوق بشر و مفسر سیاسی از جمله افرادی است که علاقه بسیاری به حضرت امام (ره) دارند و پیشتر آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب را «نمونهای عالی از انسان دوستی» معرفی کرده و در مورد نامه ایشان خطاب به جوانان اروپایی نظرات جالبی ابراز داشته است.
قدس آنلاین: در طول قرن بیستم، افراد بسیاری در نقاط مختلف جهان علیه امپریالیسم بپاخاستند؛ به نظر شما، مهمترین تفاوت و وجه تمایز آنها با شخصیت و قیام امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی ایران در چیست؟
گروسمن: خب، پاسخ کوتاه خواهد بود؛ در حالی که انقلابیون دیگر به مردم وعده شِکَر(وعده آزادی) میدادند، امام خمینی به مردم قول عَسَل(آزادی واقعی) دادند. جایی که دیگر سران سیاسی توده ها را با وعده بهبود زندگی مادی و بهبود وضعیت معیشتی، به حمایت از ایدئولوژی و برنامه های سیاسی خود فرا میخواندند، امام خمینی موفق شد با شعار تجدید نظر خواهی در آرمان های اسلامی و آشنا کردن مردم با وعده الهی، انقلابی را که نشأت گرفته از آرمانهای الهی و اسلامی بود به ثمر برساند.
در این رابطه، جمله آیت الله خمینی مشهور است که می گوید: من نمیتوانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود! این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرض ها انداخته باشند، توی دهن های مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزی مان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزی اش چه بشود. همه دیدید که تمام قشرها، خانمها ریختند توی خیابان ها، جوانها ریختند توی خیابانها، در پشت بامها، در کوچه و برزن و همه جا، فریادشان این بود که اسلام میخواهیم؛ برای اسلام است که انسان میتواند جانش را بدهد، اولیا ما هم برای اسلام جان دادند نه برای مادیات؛ این مسئله نیست، این مسئله جهان دیگری است. "
به عبارت دیگر، جایی که رهبران دیگر با وعدههای خود مردم را به دست یابی مادیات بیشتر ترغیب میکردند، قدرت آیت الله در خواست ایشان که نشات گرفته از ایمان و تسلیم به خدا بود که به انقلاب بی نظیر اسلامی ایران انجامید؛ همین «ایستادگی بر عهد و پیمان غیرقابل انکار با مردم» از ویژگیهای غیر قابل انکار او به عنوان یک مسلمان و رهبر یک حکومت اسلامی است.
برخلاف انقلاب اسلامی ایران که تحت رهبری مردمی امام خمینی بود، واکنش های جمعی دیگر همچون انقلاب اکتبر روسیه، مائوئیسم، جنگ استقلال ویتنام، انقلاب به اصطلاح بولیواری آمریکای لاتین، رد آپارتاید، جنبش های مختلف استقلال در آفریقا، آسیا و شبه قاره که علیه استثمار شوروی و تمامیت خواهی سرمایه داری غرب در طول قرن بیستم رخ دادند، همه و همه انگیزه و دغدغههای مادی گرایانه داشته است.
خب البته طبیعی است چراکه بالاخره، همیشه «بیشتر از قبل خواستن» در طبیعت و سرشت مردمان بی ایمان یا با ایمان ضعیف رخنه کرده است و آنها همیشه نگران این مسئله هستند که اطمینان حاصل کنند تغییرات برای آنها بیشتر از گذشته خواهد داشت.
در واقع، از منظر و دیدگاه مارکسیستی، جهان هسته بر مبنای ماده فرض میشود و با این طرز فکر تعارض و تقابل با چیزها دیگر و تمام تغییرات تاریخی چیزی نیست جز پیروزی های کوچک که در فرآیند پایان ناپذیر مبارزه کسب می شود؛ به عبارت دیگر، فارغ از تحولاتی همچون انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) که بر پایه و اساس الهی و روحانی بنا نهاده شده بود از نظر تاریخی، بسیاری از جنبش های انقلابی قرن بیست و بیست و یکم تجلی بود از آنچه که مارکسیستها از آن تحت عنوان «ماتریالیسم دیالکتیکی» یاد میکنند و این به معنای آن است که، به جای اینکه این تحولات نوع اصیلی از واکنش جمعی به حکومت ناعادلانه و فاسد باشند همه آنها سنتزی از مبارزه طبقاتی ابدی بین مالکان و نهادهای سیاسی از یک طرف و کارگران و آنهایی که تحت سلطه قرار دارند از سوی دیگر خواهد بود.
البته توجه داشته باشید که این کشمکش در یک نظم جهانی آتلانتیک که بر مبنای بی عدالتی اجتماعی ساخته شده است رخ میدهد و همین موضوع، مسئله «بیشتر خواستن» مردم ملل استعمارشده را قابل فهمتر میکند.
قدس آنلاین: می توانید این مسئله را از منظر امام خمینی(ره) برای خوانندگان ما تبیین کنید؟
گروسمن: در این رابطه باید بگویم که این مسئله را بهتر از هر کسی امام خمینی(ره) در نامه به گورباچف تشریح میکند؛ آنجا که مینویسد: جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
درواقع امام خمینی به گورباچف خاطرنشان می کند که مادی گرایان معنا را تنها معیار دانش میدانند و معتقدند که آنچه که از طریق حواس انسانی شناخته نشود، خارج از حوزه دانش قرار می گیرد؛ معیار آنها برای درک وجود و موجودیت یک چیز ماده است و معتقدند که هیچ وجودی بدون داشتن جسم مادی قابلیت وجود داشتن ندارد. به ناچار، تصور آنها از دنیای ناشناخته - خداوند متعال، وحی الهی، پیامبر اسلام و سایر پیامبران- مانند داستان تخیلی خواهد بود.
این در حالی است که از نگاه خداباوران، در نظر گرفتن همزمان حس و عقل معیار دانش است و آنها بر این باور هستند که هر چه در علم شناخته میشود در حوزه دانش قرار میگیرد، هرچند اگر قابل تشخیص -با حواس انسانی- نباشد؛ به این ترتیب، وجود شامل ناشناخته و آشکار است و برای اینکه چیزی وجود داشته باشد لازم نیست یک بدن مادی داشته باشد. به همان شیوهای که یک چیز مادی به یک چیز معنوی و غیرمادی بستگی دارد ادراک حسی نیز وابسته به ادراک عقلانی و منطقی است. "
قدس آنلاین: چرا امام خمینی(ره) از ابتدا شعار خود را بر مبنای ضدیت و مخالفت با شرق و غرب گذاشتند؟ آیا این سیاست به این معنی بود که او وابستگی به شرق کمونیست و غرب سرمایه داری را به یک اندازه خطرناک میدیدند؟
گروسمن: نامگذاری و اصطلاح سازی امام خمینی(قدس سره) و تعبیر ایشان از شوروی کمونیستی و غرب سرمایه داری به «شرق و غرب» در واقع بیش از یک اصطلاح در بیان واقعیتهای جهان سرمایه داری و دنیای کمونیستی است؛ واقعیت هایی که در دوران جنگ سرد مردم را وسوسه میکردند.
حتی علی رغم اینکه تفکر سرمایه داری بخشی از مردم را به حال خودشان میگذارد تا با شکلی خوش بینانه از باورهای مسیحی یا یهودی خود را سرگرم سازند، هر دو سیستم حکومتی دیدگاهی اساسا مادی گرایانه از سیاست و وجود انسان ارائه میدهند.
در واقع نکته مهم دیگری که میتوان در باره مسائل ایدئولوژیهای نظم جهانی آتلانتیک میتوان گفت این است که در تفکر سرمایه داری یا کمونیسم هیچ جایی برای اسلام وجود ندارد و در واقع اینطور بگویم که برای هر گونه اعتقاد واقعی به خدا یا حکومت مطابق با قانون الهیات مقدس در این دو ایدئولوژی جایی وجود ندارد؛ بنابراین اجتناب ناپذیر بود که امام خمینی مردم کشورش و مردم جهان اسلام را نسبت به خطر افتادن در دامان غرب سرمایه داری و شرق کمونیستی برحذر بدارد و نه فقط مخالفت خود را با این دو تفکر اعلام کند بلکه آن را به عنوان اصل هدایتی برای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مطرح نماید.
گذشته از تمام این موارد، از نظر امام خمینی، «اسلام» پاسخ کاملی به تمام دغدغه ها و نگرانی های انسانی و به طور هم زمان تضمین کننده حقوق بشر و مسائل عدالت اجتماعی در جهان است.
از لحاظ سیاست داخلی، امام خمینی(ره) قویا معتقد بود که مردم ایران باید برای رسیدن به «اتکا به نفس» و «خودباوری» خود تلاش کند و در رابطه با روابط خارجی، هیچ جمله روشن تر و واضح ار از این بیانیات ایشان نیست که میفرمایند: توطئههای استعماری کشور را ضعیف و عقب مانده کرده است، منابع ما را استثمار کرده است؛ باعث القاء خصومت های طبقاتی، تفرقه افکنی بین روحانیت و دورکردن آنها از مردم شده است، قومیت ها را به جان هم انداخته و با نفوذ به دانشگاه ها، مصرف گرایی و فساد اخلاقی به ویژه قمار، روسپیگری، اعتیاد به مواد مخدر و مصرف الکل را ترویج کرده است.
از سوی دیگر، مواضع امام خمینی(ره) در بیان استغنای اسلام در برابر ایدئولوژی کمونیسم - که چیزی جز "یک جنگ طولانی و بی فایده علیه خدا نبود" - به همان اندازه قاطع و روشنگر بود.
قدس آنلاین: امام خمینی (ره) در نامه معروفشان به گورباچف آخرین رهبر اتحادیه جماهیر شوروی، او و سایر وابستگان به شرق و غرب را به اسلام دعوت می کند؛ آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، نیز در نامه ای از جوانان غربی دعوت به عمل می آورد که خودشان برای رسیدن به مفاهیم واقعی اسلام تلاش کنند. شباهت بین این دو نامه چیست؟
گروسمن: من نامه «آیت الله خامنهای» را همچون سایر مطالب ایشان بارها خوانده ام و تفاسیر و تعابیر مختلفی را در رابطه با آن مطالعه کردهام. همانطور که قبلا نیز گفتم، این نامه کم از یک «الماس درخشان» ندارد. دشوار است تصور این که کسی بتواند ایرادی در این متن بیابد؛ متنی که بسیار در برگیرنده (جامع و مانع) و به زبانی ظریف مورد استفاده رهبر ایران نوشته شده است. این نامه برای انتقال یک پیام مهم برای جوانان کشورهای دیگر که دائما تحت تبلیغ هولناک رسانههای غربی هستند بسیار مناسب است؛ تبلیغاتی که سعی در بدنام کردن ایران و دیگر کشورها که مقاومت در برابر داعیه رهبری ایالات متحده را دارد؛ این نامه سرشار از حکمت است و به وضوح و به اندازه کافی در آن از مفاهیم حساس استفاده شده بود.
ایشان در این نامه به هر نحوی سعی کرده بودند از بدنام کردن غرب به شیوه معمول و رایج که غرب و دستگاههای سیاسی و امنیتی و رسانههای جمعی که شدیداً تحت کنترل آنها هستند علیه ایران راه انداخته اند، اجتناب کند؛ من همه را تشویق به خواندن و دقت در نکات و مفاهیم آن میکنم.البته، ایران نیز مانند هر ملت بزرگ دیگری، مشکلات خود را دارد. اما من به دفعات دریافتهام که تمام این مشکلات برآمده از تحریک و دروغ است که توسط دشمنان ایران و در راستای اهداف سیاسی مطرح میشوند.
باید اذعان کنم که نه فقط، اتهامات مطرح شده از نظر من نادرست است بلکه از طرفی من این مرد بزرگ را تحسین می کنم؛ این نامه شناخت ما را از فردی که ما به عنوان «آیت الله» و رهبر ایران میشناسیمشان بیشتر از قبل میکند.
در مورد آیت الله خامنهای مطالب نابی خواندهام که مطالبشان نزدیکی زیادی با آیات قرآن دارد. مردم جهان به غذای روحی و معنوی نیاز دارند و این رهنمودها برای مردم این کشور بسیار مفید بود؛ از آنجا که حکومت ایران مبتنی بر دیانت و علم روز است، رهنمودهای ارزشمند آیتالله خامنهای میتواند راهنمای خوبی برای مردم و پیروان مذهبهای کشورها باشد تا برای هدایت کشورشان از این رهنمودها بهره ببرند. این تصمیمات و توصیهها مبتنی بر ارزشهای اخلاقی، علمی و عملی است و از این لحاظ بسیار قابل اعتنا و پر اهمیت است.
در رابطه با نامه امام خمینی(ره) به گورباچف باید به این مسئله اشاره کنم که بعد از اینکه گورباچف پاسخ خود را از طریق شواردنادزه به ایشان رساند، گفتند: «به ایشان بگویید که من میخواستم روبهروی شما فضای بزرگتری باز کنم، میخواستم برای آقای گورباچف دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است، باز نمایم و این محوراصلی پیام من بود.» اما حالا میبینیم که بسیاری از جوانان روسیه به اسلام مشرف شدهاند.
باور دارم که مخاطب حقیقی نامه امام خمینی(ره) نه فقط گورباچف بلکه جوانان بودهاند. جوانان روس معتقدند که هرچند این نامه در دوران کودکی آنها نوشته شده است اما اکنون بعد از سالها با خواندن این نامه آنها به این جمعبندی رسیدهاند که این نامه مسیر جدید زندگیای را که مدنظر امام خمینی(ره) بوده است در برابر آنها گشوده است.
به طور خلاصه باید بگویم که هر دو نامه فوقالعاده هستند؛ این دو نامه که خواندن هر دوی آنها ضروری است درواقع یک حرکت توأم با حسن نیت نسبت به دو ملت است. این دو نامه درواقع درخواست از مردم دو ابرقدرتی است که سیستم حکومتی آنها بی تردید در معرض فروپاشی است. درخواست از آنها که اسلام را از روی قرآن و منابع اسلامی واقعی بشناسند نه اینکه درباره آن بر مبنای تحریف هایی که مدت هاست توسط شرق شناسان ناباب و ایدئولوگ های سکولار برای تضعیف اسلام می شود، قضاوت کنند.
انتهای پیام/
نظر شما