اکرانی که با حواشی پررنگتر از متن همراه بود. یکی دو ساعت پیش از نخستین سانس اکران مردمی که بلیتهایش در ساعات ابتدایی فروش تمام شد، هواداران این بازیگر در سینما حضور پیدا کرده بودند. عدهای بیشتر از یک ساعت سرپا ایستاده و گوشیهایشان را آماده فیلمبرداری در دست گرفته بودند تا زمان ورود نوید محمدزاده، فیلم و لایو بگیرند. هرچه عقربههای ساعت به زمان اکران فیلم نزدیکتر میشد، بیتابی مردم از تأخیر بازیگر محبوبشان بیشتر میشد. زمان پخش فیلم، چندبار از بلندگو اعلام شد اما مردم بیتوجه به آغاز فیلم، منتظر بازیگر بودند.
نوید محمدزاده همراه با نیما جاویدی وارد سینما شدند؛ جیغ و هورای هواداران بازیگر بود که بلند میشد و کمتر کسی از حضور کارگردان فیلم اطلاع داشت. پیش از اکران فیلم، وقتی جاویدی روی سِن رفت تا از مردم بخواهد که فیلم را تماشا و اگر خوششان آمد، آن تبلیغ کنند، حرفهایش بین سروصدای مردم گم شد و همه میخواستند میکروفون را به محمدزاده بدهد. بازیگر فیلم هم صحبتهایش به همین چند جمله ختم شد که: آخرین بار برای فیلم خفهگی به این شهر آمدم و باید زود برمیگشتم تهران، نشد که با همه عکس بگیرم، ایندفعه با همه عکس میگیرم و امضا میدهم!
اگرچه هواداران با گفتن نوید! نوید! در میان صحبتهای جاویدی اجازه صحبت بیشتر به او ندادند، اما محمدزاده هم حرفی درباره فیلم و نقشش نزد. گویی خودش هم میدانسته که هدف از حضورش در مشهد، فقط عکس گرفتن با هوادارانش است و بس!
حاشیه به متن تبدیل شده است
عکس و سلفی گرفتن با سلبریتیها بد نیست، اما وقتی این حاشیه تبدیل به متن میشود، آسیبزاست، چون کارکردهای اکران مردمی را به گرفتن عکس با سلبریتیها تنزل میدهد. اصلاً دستاورد حضور نوید محمدزاده و نیما جاویدی در مشهد چه بود؟ آیا به دیده شدن فیلم سرخپوست کمک کرد یا فروش بیشتر آن؟ زمانی که فیلم آغاز شد، مردمی که بلیتهای این فیلم را در همان ساعات اولیه خریده بودند بهجای حضور در سالن سینما، در صف عکس گرفتن با بازیگر محبوبشان ایستاده بودند و تا پایان فیلم، همچنان در صف انتظار بودند. بهخاطر ازدحام مردم، اجازه ورود هیچ خبرنگاری را به جایی که محمدزاده حضور داشت نمیدادند، ضمن اینکه بازیگر و دیگر عوامل فیلم هم فقط برای عکس گرفتن در مراسم اکران مردمی فیلم حضور پیدا کرده بودند نه پاسخ دادن به خبرنگاران و منتقدان.
اکرانهای مردمی فیلمها، اتفاقی رایج در بسیاری از کشورهای صاحب سینماست و گروه سازنده از کارگردان گرفته تا بازیگر، تهیهکننده، تصویربردار، طراح صحنه و غیره در تورهای اکران مردمی فیلمهایشان در شهرها و کشورهای مختلف حضور پیدا میکنند تا فیلمشان را به مردم معرفی و تبلیغ کنند. گروه سازنده فیلم پس از برگزاری مراسم رسمی فرش قرمز و عکس گرفتن عکاسان رسمی خبری، در نشست خبری مقابل خبرنگاران و منتقدان مینشینند و به پرسشهای آنها پاسخ میدهند یا پیش از آغاز فیلم درباره اثرشان صحبت میکنند. عکس گرفتن با مردم هم در حاشیه این برنامهها، چاشنی ماجراست؛ اما در کشور ما قصه عکس این است، یعنی عکس و امضا گرفتن از بازیگر فیلم و نه دیگر عوامل تولید، به متن اکرانهای مردمی بدل شده است. مردم نه برای دیدن فیلم و نه برای آشنا شدن با کارگردان اثر، که فقط برای سلفی گرفتن با بازیگران در اکرانهای مردمی حضور پیدا میکنند.
ساعتها پیش از آغاز فیلم در سینماها صف میکشند تا آقا یا خانم بازیگر از راه برسد و در میان جیغ و هورای هوادارانش تا سالن نمایش همراهیاش کنند، بعد هم مثل صف مورچگان در پی آن سلبریتی، موبایل به دست میدوند تا فرصتی را برای عکس مشترک با او بیایند که بعد با این عکس چه بکنند؟ سندی به آلبوم افتخاراتشان در کنار سلبریتی اضافه کنند یا عکسهایشان را در صفحات مجازیشان بگذارند و درباره نقشآفرینی آن بازیگر در فیلمی که فرصت تماشایش را نداشتهاند، اظهارنظر کنند!
اکرانهای مردمی در کشور ما به فضایی برای سلفی گرفتن با سلبریتیها بدل شده است و نه تبلیغ و معرفی فیلمها. مردم، بلیت میخرند تا عکس بگیرند و فیلم نببینند! بازیگران میآیند تا عکس بگیرند و حرف نزنند. در چنین شرایطی هم مردم راضیاند، هم عوامل تولید و هم بازیگری که به شهرتش اضافه میشود. مردم عکس و امضایشان را گرفتهاند، کارگردان و تهیهکننده، فیلمش را فروخته و بازیگر هم عکسهای بیشتری از خودش در فضای مجازی میبیند. در این بین، فقط سینماست که تنهاست.
انتهای پیام/
نظر شما