این شخصیتها تا چه میزان موفق بودهاند تا نمایشگر سبک زندگی خانواده ایرانی باشند و دغدغهها و مشکلات او را بیان کنند؟ این پرسشها و پرسشهایی مانند این از آنجا اهمیت مییابند که به گفته کارشناسان اگر رسانه، چهره نادرستی از خانواده به نمایش بگذارد که با واقعیتهای موجود در جامعه هماهنگ نباشد، مخاطب در پذیرش آن با مشکلات بسیاری روبهرو خواهد شد. به همین خاطر لازم است که سازندگان این آثار ابتدا با تعریف درستی از خانواده و کارکردهایش آشنا شوند. در کشور ما، دو بخش سنتی و مدرن در کنار یکدیگر دیده میشوند، در حالی که شهرهای بزرگ شکل جدید خانواده را تجربه میکنند، ولی در روستاها و شهرهای کوچک، نظام سنتی خانواده همچنان قدرتمند است. به گفته کارشناسان اغلب فیلمسازان ما با این دونوع خانواده به خصوص خانواده سنتی آشنا نبوده و با الگوبرداری از آثار سینمای جهان، تصویر مخدوشی از خانواده ایرانی را بر پرده سینما ترسیم کردهاند.
به گزارش قدس آنلاین سعید مستغاثی، روزنامهنگار و منتقد سینمایی در مورد تصویر سینمای ایران از خانواده ایرانی اظهار داشت: ما بسیار کم خانوادهای ایرانی را به واقع در سینما و همچنین در تلویزیون و رسانه میبینیم. در حقیقت تصویری که رسانههای ما از خانواده ایرانی نمایش میدهند، بسیار مخدوش، محدود و در سطح سریالهای شبکههای ماهوارهای است. خانوادهها در این رسانهها اغلب از هم پاشیده، ناقص و بیریشه هستند. بیشتر یا پدر در خانواده وجود ندارد یا مادر نیست. پدرهایی که به تصویر کشیده میشوند، یا منفعل هستند یا به شکل یک هیولا به نمایش درمیآیند. وی افزود: این گونه نیست که تنها سینما درگیر این مسئله و تلویزیون از این موضوع مبرا باشد.
*سوژه پدر مورد هجوم قرار گرفته است
این منتقد سینما با اشاره به نقش پدر در فیلمهای سینمایی و آثار تلویزیونی بیان داشت: اگر به این محصولات توجه کنید، متوجه میشوید که اتفاقاً روی نقش پدر خیلی هم زوم هستند. پدرها در این محصولات اغلب بیمسئولیت و منفعل تصویر شدهاند. این موضوع را میتوانید حتی دراستندآپ کمدیها هم دنبال کنید، این سوژه پدرهست که همیشه اغلب مورد تهاجم قرار میگیرد . این هجمه در شوها و برنامههای نمایشی هم وجود دارد. درحالی که پدر ستون خانواده ایرانی است اما همواره پدر زده میشود و به شکل آدمی پست در سطح هیولا که ضدخانواده است، به تصویر کشیده میشود. در طی این سالها در بین آثار سینمایی نمونههای اندکی را میتوان یافت که به نقش پدر در جایگاه مطلوبش پرداختهاند.
مستغاثی علت رواج این پدیده را حاکمیت تفکر غرب زده در بین سازندگان آثار دانست و عنوان کرد: تفکر سکولار از ابتدای شکلگیری در رسانههای ما وجود داشته و انقلاب هم نتوانسته این تفکر را پاک کند. در یکی دو دهه اخیر هم به دلیل حضور چشمگیر شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی این روند شدت گرفته است. وی در ادامه با اشاره به نقش رسانههای غربی افزود: القای سبک زندگی غربی در سینمای جهان بسیار مهم است. براساس آنچه در اسناد افشا شده سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در شصتمین سالگرد این سازمان آمده است، سینمای آمریکا باید سبک زندگی آمریکایی یعنی «lifestyle» و ایدئولوژی آمریکایی را به دنیا القا کند و مردم را به شکل امیال خود درآورد. این دستورعمل که 60 سال پیش از طرف سازمانهای اطلاعاتی آمریکا برای سینمای آمریکا صادر شده است امروز در بسیاری از کشورها رواج دارد و سینمای ما هم متأسفانه تحت تأثیر این نفوذ و القا است. آنچه این افراد به تصویر میکشند نشانگر سبک زندگی غربی است،خانواده ناقص، خانوادههایی از هم گسسته، یک فرزند با یک پدر یا مادر به تنهایی همه نماینده آن سبک زندگی هستند، جالب این است که درآمریکا تصویر خانوادهها در سینما بهتر از این است و ما خانوادههای کاملتری را مشاهده میکنیم اما متأسفانه فیلمساز ما همچنان تحت تأثیر آن تفکر است. این نوع تفکر، القای تفکر سکولار است که مربوط به الان هم نیست و این جریان همچنان که گفته شد از 180 سال پیش و با ورود فراماسونری و در دوران قاجار در ایران آغاز شده، در دوران پهلوی شدت گرفته و در زمان ما همچنان آثارش موجود است. اگر چه گروهی از مدیران، فیلمسازان و برنامهسازان متعهد سعی کردند خلاف این جریان حرکت کنند و تگ مضرابهایی هم نواختهاند اما تلاشهایشان به شکل یک جریان در حوزه رسانه شکل نگرفته است.
*فیلمسازان ما در بین مردم نیستند
این محقق در پاسخ به این نقد که مدعی است تصویرخانوادههای از هم گسسته و موج مضمون خیانت درسینما برگرفته از واقعیتهای جامعه است، عنوان کرد: در اینجا باید پرسید: کدام جامعه ؟ اگر منظور جامعه پیرامون فیلمسازان است، ممکن است این گونه باشد چون یکی از همین فیلمسازان به اصطلاح اجتماعی چند سال پیش بیان کرد که ما هرچه به اطراف خودمان نگاه میکنیم، خیانت میبینیم. اگر ملاک آدمهای اطرافشان است، ممکن است این طور باشد! اما پرسش اینجاست که آیا در همه اجتماع ما از شهرستانها تا روستاهای کوچک و همه سبکهای خانوادهمان شرایط به همین شکل است؟ آیا همه اعضای خانوادههای ما درحال مهاجرت یا خیانت هستند؟ پدرها همگی ناقص و درمانده هستند؟ این گونه نیست. متأسفانه نگاه فیلمسازان و برنامهسازان ما از نوک بینیشان فراتر نمیرود و اغلب تحت تأثیر رسانههای بیگانه هستند و تحت تأثیر آنها قضاوت میکنند و در جامعه و بین مردم حضور ندارند و به قولی از میدان ونک پایینتر نمیآیند. به همین خاطر محتمل است که در گعدههای آنها که متعلق به طبقه متوسط رو به بالاست و از گذشته تمایل به زندگی غربی داشته است، این چنین روابطی باشد. نمیشود اسم این را گذاشت خانواده ایرانی و نشانگر اجتماعی ایرانی دانست و براساس آن سینمای ایران را شکل داد. جامعه ایران این نیست و این تفکر ربطی به اجتماع ایران ندارد.
این منتقد در خصوص ساز و کار ورود مؤلفههای سبک زندگی ایرانی اسلامی به آثار سینمایی و سریالها عنوان کرد: برای نمایش سبک زندگی ایرانی اسلامی نیاز است که سینمای مردمی شکل بگیرد. به طور مثال جشنواره عمار فعالیتهایی دارد که از درون آن فعالیتها آثاری بیرون میآیند که از بین مردم است و برای همین مردم هم به نمایش گذاشته میشوند. سینمای ما در حال حاضر بیش از 3 ،4درصد مخاطب ندارد. امروزه از 75 یا 76 میلیون جمعیت ایران، حدود 73 میلیون نفر مخاطب این سینما نیستند؛ به این خاطر که خودشان را در این سینما نمیبینند و در نتیجه مخاطبش هم نیستند. سینما ربطی به مردم ایران ندارد، سینمایی میتواند مخاطب مردم باشد که از بین مردم، از همین کوچه و خیابانها بیرون بیاید و درد مردم را بگوید و دغدغهها و دلمشغولیهایش را بیان کند، نه درد دل و دلمشغولیهای یک عده خاص! سینما باید نمایشگر باورها و تاریخ چند هزارساله ما باشد.
وی با اشاره به نمایش اندک فراز و نشیبهای تاریخ معاصر ایران در سینما، عنوان کرد: مردم ما در دهههای اخیر فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کردهاند. انقلاب، جنگ، ترورها و مسائل هستهای و در سالهای اخیر مدافعان حرم به تعداد انگشت شمار در فیلمها و سریالهای ما به تصویر کشیده شدهاند. ما باید اتفاقهای اجتماعی و بحرانها را در این آثار ببینیم. به طور مثال سیل میآید و مردم برای امدادرسانی جمع میشوند یا جمعیت عظیمی که در راهپیمایی اربعین حضور پیدا میکنند. فداکاریها و تلاشهای بسیاری در جامعه اتفاق میافتد، اما شما نشانی از اینها در سینمای ما نمیبینید. انگار سینماگران ما در کره ماه به سر میبرند و این اتفاقات در کره مریخ میافتد. وی با اشاره به رویکرد متفاوت سینما جهان به طور مثال سینمای آمریکا در این خصوص بیان کرد: این درحالیست که با نگاهی به سینمای آمریکا متوجه میشوید، آنها هیچ سوژهای را از دست نمیدهند. یک واقع از زیر دست آنها درنمیرود. یک فراز تاریخی و شخصیت تاریخی را فراموش نمیکنند. دهها فیلم در مورد رئیسجمهورهایشان ساختهاند اما این در سینمای ما کمرنگ است. بزنگاههای تاریخی ما در کجا به تصویر کشیده شدهاند؟! انگار همه چیز زیرورو هم بشود آنها بازهم به سراغ سوژههای آپارتمانی خودشان میروند و سه چهار نفر را دور خودشان جمع میکنند که این به آن خیانت میکند و این توی گوش آن میزند و همه چیز پر از گریه ، فغان ، زجه و بدبختی است که هیچ ارتباطی نه به ایران دارد و نه به سینما!
وی در پایان خاطر نشان کرد: فیلمهایی نیز وجود داشته و دارد که براساس تلاش و تعهد سازندگانشان به قهرمانهای ملی و درد مردم پرداخته است و باید از این افراد ممنون بود و دست آنها را بوسید، اما بحث ما در مورد کلیت و جریان اصلی سینماست.
*گیشه پسند عرصه را از دست فیلمهای اصلی گرفتهاند
مجید ابهری، آسیبشناس اجتماعی رفتارشناس نیز با اشاره به عدم پرداخت به روابط عاطفی خانوادههای ایرانی در سینما، اظهار داشت: سینمای ایران در حوزه خانواده به خصوص در نمایش داستانهای عاطفی و خانوادگی بسیار ضعیف و دارای آثار ناچیزی است. این درحالی است که این سینما در زمان نمایش اختلافات خانوادگی و مشکلات عاطفی آثار خوبی عرضه کرده اما وابستگیهای عاطفی و روابط احساسی به هیچ عنوان در سینمای ایران به درستی نمایش داده نمیشود. این به این خاطر است که اگر مادری زمین بخورد شوهر یا پسرش نمیتوانند او را از زمین بلند کنند و به همین شکل میتوان در مورد مسائل مختلف اظهارنظر نمود. این در حالی است که این مشکل به آسانی قابل حل است، به طور مثال اینجانب سالها قبل برای حل این مشکل و به تصویر کشیدن روابط عاطفی از هنرپیشههایی که از نظر شرعی محرم هستند، استفاده کردم.
این جامعه شناس با اشاره به نقش سینما پس از بازنمایی آسیبها اظهار داشت: سینما میتواند به عنوان یکی از هنرهای اصلی جامعه تنها به بازنمایی آسیبها بسنده نکند و جدا از راهکار، در نقش پیشگیرنده هم ظاهر شود و راههای مقابله با آسیبها را به جامعه ارائه دهد. وی در ادامه با اشاره به فیلمهای روی پرده اذعان داشت: متأسفانه فیلمهای گیشه پسند عرصه را از دست فیلمهای اصلی گرفتهاند و امروز بیشتر سازندگان به گیشه توجه دارند تا سوژه!
وی با اشاره به خلق کلیشههای سینمایی از روابط ، شخصیتها و موقعیتها اظهار داشت: در اینکه کلیشههای سینمایی اثر مستقیم بر ذهن مخاطب دارد، هیچ شکی نیست؛ بنابراین دستاندرکاران هنر سینما باید از عرصه شخصیتهای کلیشهای یا بزرگنمایی آنها خودداری کنند تا جامعه با واقعیتهای موجود آشنا شده و تصویر حقیقی خودش را روی پرده سینما مشاهده کند.
ابهری در پایان درباره سازوکار نمایش سبک زندگی اسلامی ایرانی در سینما و سریالها گفت: اول باید سینماگران سبک زندگی اصیل اسلامیایرانی را بشناسند، سپس مهارتهای لازم را برای به تصویر کشیدن آنها کسب کرده و آنگاه بدون ترس و واهمه از خوارج فرهنگی، این سبک را در آثار خود عرضه نمایند.
انتهای پیام/
نظر شما