امروز عاشورا است، هیچروزی به عظمت روز عاشورا نمیرسد و هیچ داغی بالاتر از داغ کربلا نیست، امام صادق علیهالسّلام روایت نمودند که روزی حسین علیهالسّلام به حضور برادرشان امام حسن علیه السّلام آمدند (هنگام مسموم شدن امام حسن علیه السّلام) هنگامی که چشم حسین علیهالسّلام به چهره برادر افتاد گریستند، امام حسن علیه السّلام پرسیدند: چرا گریه میکنی؟
حسین علیهالسّلام فرمودند: «گریهام به خاطر آن مصائبی است که بر تو وارد میشود.» امام حسن علیه السّلام فرمودند: آنچه بر من وارد شود زهری است که آن را به من خوراندند، و به وسیله آن کشته میشوم. ولی هیچ روزی به سختی روز (شهادت) تو ای ابا عبد اللَّه نیست، که سی هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که ادّعا میکنند از امّت جدّ ما محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستند، خود را به اسلام نسبت میدهند، و همه آنها خود را برای کشتن و ریختن خون تو، و بیاحترامی به حریم تو، و به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیام تو آماده کردهاند، « وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَی قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ »[۱]
آری، روز عاشورا فرا رسیده است و داستان کربلا به صحنه آخر نزدیک می شود، کاروان امام حسین علیهالسلام در سرزمین کربلا آماده نبرد میشوند تا برای همیشه تاریخ جاویدان گردند، از آنجا که امام امت بر خود واجب میدانند که قبل از جنگ، معروف را به پا دارند و نهی از منکر کنند، به سمت لشکر ابنزیاد میروند تا آخرین توصیهها را به گوش طاغوتیان برسانند و حجت را بر دشمنان خدا و خاندان رسولش تمام کنند.
راوی می گوید هنگامی که امام به میدان آمدند، همه ساکت شدند و حسین علیه السلام حمد وثنای خداوند را به بهترین وجه ادا نمودند و بر محمد و فرشتگان و پیامبران درود فرستادند و فرمودند: ای مردم، بیچارگی و هلاکت بر شما باد که در حال سرگردانی از ما یاری خواستید و ما با شتاب، برای یاری شما شتافتیم؛ ولی شما شمشیری را که سوگند یاد کرده بودید که در یاری ما به کار می برید، برای کشتن ما به دست گرفتید و آتشی برای سوزاندن ما افروختید که ما می خواستیم با آن آتش، دشمن خود و شما را بسوزانیم. امروز همه برای کشتن دوستان خود، به یاری دشمنان شتافتهاید، بدون آنکه عدل و داد را بین شما رواج داده باشند و بی آنکه در یاری آنان برای شما امید خوش و رحمتی بوده باشد.
وای بر شما! چرا دست از یاری ما کشیدید و حال آنکه شمشیرها در غلاف و دلها مطمئن و آرام و رایها محکم شده بود؛ ولی شما در افروختن آتش فتنه مانند ملخها شتاب کردید و دیوانهوار خود را چون پروانه در آتش افکندید. ای مخالفان حق و ای گروه مسلمان و ای تاریکان قرآن و ای تحریفکنندگان کلمات و ای جمعیت گناهکار و ای پیروان وسوسههای شیطان و ای خاموش کنندگان شریعت و سنت پیامبر دور باشید از رحمت خدا! آیا این مردم ناپاک را پشتیبانی میکنید و از یاری ما دست بر میدارید؟ آری به خدا قسم، مکر و حیله از زمان قدیم در شما بوده و اصل و فرع شما با آب تزویر به هم آمیخته و فکر شما با آن تقویت شده است. شما پلیدترین میوهای هستید که گلوی تماشاگران خود را آزار می دهد و کمترین لقمهای هستید که اشخاص غاصب شما را ببلعند.
آگاه باشید که این زنازاده پسرزنازاده(ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیر ساخته است: یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلت بپوشم و با یزید بیعت کنم؛ ولی ذلت از ما بسیار دور است «أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» [۲] و خدا و رسول خدا و مومنان و پرورش یافتگان دامن های پاک و اشخاص با حمیت و مردان با غیرت به ما چنین اجازهای نمیدهند که ذلت اطاعت نمودن مردم پست را بر کشته شدن با عزت، ترجیح دهیم. بدانید من با وجودی که یار و یاورم کم است با شما میجنگم.
حضرت پس از خواندن ابیاتی در مورد مرگ و رستگاری فرمودند: به خدا قسم که شما پس از کشتن من زیاد زندگی نمی کنید، زندگی شما بیش از اندازه سوار شدن پیادهای بر مرکب نخواهد بود. روزگار به سرعت، مانند سنگ آسیاب بر سر شما میچرخد و شما را چون میله آسیاب در اضطراب میگیرد. این خبر را پدرم علی(علیه السلام) از جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیده بود و برای من نقل کرد. اکنون شما تدبیر خود را فراهم آورید و با یاران خود جمع شده مشورت کنید تا امر بر شما پوشیده نماند؛ سپس برای کشتن من، اقدام کنید و مرا مهلت ندهید. من به خداوند توکل نمودهام که پروردگار من و شماست و هر جنبندهای در قبضه قدرت اوست و همانا پروردگار من بر راه راست است.
پس از بیانات زیبای حضرت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که دل هر مومنی را به لرزه می انداخت، عمربنسعد برای اینکه جلو پریشانی و از هم گسستگی لشکریان خود را بگیرد، به یکباره جلو آمد و تیری به سوی خیمه اصحاب امام حسین علیهالسلام پرتاب کرد و گفت: ای مردم! نزد امیر شهادت دهید که من نخستین کسی بودم که به سوی حسین (علیه السلام) تیر انداختم، و بدنبال آن تیرها مانند باران از طرف سپاه عمر بن سعد باریدن گرفت.
و در آن هنگام بود که امام حسین علیهالسلام به اصحاب خود فرمودند: خداوند شما را بیامرزد. برخیزید و به سوی مرگ-که چاره ای از آن نیست- پیش روید، زیرا تیرها، پیام آور این جماعت است که شما را به جنگ فرا میخوانند.
آری این چنین بود که نبرد آغاز شد و سرداران کربلا به میدان رفتند و جان خود را در راه بزرگترین سنت الهی یعنی احیای امر به معروف و نهی از منکر و در راه دفاع از ولایت و امام حسین علیه السلام فدا نمودند و سرانجام امام حسین علیه السلام نیز به دست منفورترین افراد عالم به شهادت رسیدند و فریاد «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» ایشان در برابر طاغوتیان تا ابد جاویدان گشت.
نظر شما