قدس آنلاین: «سهراب بچه سوم بود. اول برادر بزرگترمان بود، بعد من و بعد سهراب. وقتی به دنیا آمد، دو سالم بود و خودم هم کوچک بودم و خیلی چیزها را به یاد نمیآورم اما یادم میآید سهراب شیطان بود و ما با هم همبازی بودیم. بازیهای ما هم شبیه بازیهای بچههای دیگر بود. دوزبازی میکردیم که روی کاغذ بود. من ۶ ساله بودم و او ۴ ساله. بعد هم که بزرگتر شدیم، تخته نرد بازی میکردیم. سهراب با وجود شیطنتهایش مدرسه رفتن را دوست داشت. صبح زود قبل از باز شدن مدرسه، پشت در بسته، نشسته بود منتظر، حتی اگر برف آمده بود یا هر چیز دیگری. درسش خیلی خوب بود. ریاضی را خیلی دوست داشت و نقاشی را هم. شاگرد نمونه تنها یک ایراد داشت. یکی از معلمهایش گفته بود تو همه چیزت خوب است و فقط عیبت این است که نقاشی میکنی! چون سهراب سر کلاس نقاشی میکشید. قریحهاش را داشت و سر هر درسی مشغول نقاشی بود. ذوق شاعری هم خیلی زود خودش را نشان داد. از همان کودکی به نقاشی و شعر علاقهمند بود. نخستین شعرش را در ۸ سالگی گفت؛ زمانی که بیمار شد و نتوانست به مدرسه برود:
«ز جمعه تا سهشنبه خفته نالان/نکردم هیچ یادی از دبستان/ ز درد دل شب و روزم گرفتار/ ندارم یک دمیاز درد آرام»
اینها گفتههای همایوندخت، خواهر بزرگتر سهراب از برادرش است که همزمان با تولد سهراب بازخوانی کردیم.
امروز زادروز سهراب سپهری است شاعری که در میان عامه مردم یکی از محبوبترین شاعران نیمایی است.البته این محبوبیت مربوط به زمان خودش یعنی دهه 40 و دوران قبل انقلاب نبود با اینکه اکثر کتابهای مهم او همان زمان چاپ شد اما سهراب بعد از انقلاب تازه توانست طرفداران خودش را پیدا کند درست زمانی که نبود و رفته بود به «سمت مبهم ادراک مرگ».
سهراب که در دوران پرالتهاب دهه 40 که شاعران بسیاری به سرودن شعرهای سیاسی مشغول بودند، اعتنایی به سیاست نداشت و همین موضوع زمینه انتقادهای بسیار به او شد. سپهری خودش متوجه این انتقادها بود. او در نامهای دراین باره، نوشته بود: «من میدانستم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آنقدر ماندهام که از روشنی حرف بزنم.»
اما بعد از انقلاب و مخصوصا دو دهه 60 و 70 اقبال به شعر سپهری بیش از زمان حیات او شد. به طوری که رفتهرفته رسانهها به نام او توجه کردند و شعرهای او در کتاب مدارس، مجلات، رادیو و تلویزیون آمد و همه این موارد دلایل خوبی بود تا او مخاطب خودش را پیدا کند.
البته گرایشهای شعری دهههای پیشین مخصوصا دهه 80 و 90 نشان میدهد دیگر از آن «هجوم» به شعر سپهری خبری نیست و تقریباً میتوان گفت تب سپهری خواندن فروکش کرده و ذائقه مردم تغییر کرده است.
در گزارش امروز، همزمان با زادروز این شاعر محبوب به سراغ دو تن از شاعران و کارشناسان رفته ایم و میزان اقبال از اشعار سهراب را در چند دهه گذشته با هم مقایسه کردهایم.
هشت کتاب سپهری کنار دیوان حافظ
مصطفی علیپور در ابتدا میگوید: توجه به سهراب، به تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه برمیگردد که از انقلاب شروع میشود و به دهههای اخیر میرسد. شعرهای سهراب جنبههای زبانی و عرفانی دارد که در روزگاری طرفدار نداشته است؛ چراکه قبل از انقلاب بحثهای روز مسائل سیاسی بود و طبیعی است که در چنین شرایطی شعرهای سهراب دیده نشود. اما در دهه ۶۰ جنگ و موضوعات انقلاب همه چیز را تحتالشعاع خودش قرار داده بود و یک فضای ایدئولوژیکی حاکم شده بود که کسی سراغ ادبیات غیرسیاسی نمیرفت اما از دهه هفتاد به بعد جامعه از جنگ و انقلاب فاصله میگیرد و در آن زمان کسانی که از این اندیشهها فاصله میگیرند به سمت شعرهایی شبیه به شعر سهراب میآیند تا از آرامش و رهایی که در اندیشهها و شعر سهراب بود، بهرهمند شوند.
این شاعر با بیان اینکه در سالهای بعد از پیروزی انقلاب ما با یک جامعه عصبانی و سیاست زده روبهرو بودیم، معتقد است جامعه نیاز به «حضورِ هیچِ ملایم» داشت این حس در اشعار ایدئولوژیک و سیاسی شاعرانی مانند اخوان، شاملو و نیما پیدا نمیشد اما در اشعار سپهری وجود داشت و برای همین گرایش سمت اشعار این شاعر در دهههای 60 و 70 بیشتر شد.
شاعر «از گلوی کوچک رود» با بیان اینکه ، من به طور مطلق نمیتوانم بگویم تب سهراب خوانی فروکش کرده است، توضیح میدهد: مردم شعرهای سپهری را همچنان میخوانند اما اگر مبنای این سنجش، افت فروش «هشت کتاب» سهراب باشد باید گفت جامعه از کتاب او و خریدن آثار او اشباع شده چون در خانه مخاطبان شعر همان طورکه دیوان حافظ هست، هشت کتاب سپهری هم پیدا میشود.
علیپور با نقل قولی از براهنی در خصوص توجه نسل امروز به اشعار سهراب میگوید: شرایط اجتماعی جهانی امروز، فرصت تأمل در خویشتن را از مردم گرفته است. به قول براهنی امروز در دنیای آشفتهای هستیم و شاعر زبان آشفتگیهاست . ذائقه کتابخوان امروز همین را میطلبد که شعر ابزار بیان آشفتگیهای جهان باشد. در این شرایط مردم کتابخوان و شعر خوان به دنبال ظهور شاعران و خواندن اشعاری اند که تصویرگر و تحلیلگر این شرایط باشد و شعر سپهری در حال حاضر پاسخگوی مردمیکه در این شرایط زندگی میکنند، نیست.
این شاعر معتقد است: مردم به دنبال خواندن اشعاری هستند که بتوانند خودشان و وضعیت جهان را در آنها ببینند، مانند دهه 50 که خواندن اشعار نیما، اخوان ثالث، شاملو و فروغ فرخزاد طرفدار بیشتری داشت.
تأثیر شفیعی کدکنی بر سلیقه کتابخوانها
علیپور در معرض نقد بودن اشعار سپهری را یکی دیگر از دلایلی میداند که ممکن است بر سلیقه قشر کتابخوان تاثیر گذاشته باشد و آنها را جهت دهد. او توضیح میدهد: سپهری جزو شاعرانی بوده است که همیشه در معرض نقد صاحبنظران و شاعران بزرگ بوده است . برخی شاعران نقاشیهای اورا بیشتر از شعرهایش میپسندند از نیمه دوم دهه 40 که به عنوان شاعر مطرح میشود از میان شاعران فقط فروغ به او ارادت داشت آن هم به خاطر تأثیر و تأثراتی که بر هم میگذاشتند اما شاعری مثل شاملو ، شعر او را نمیپذیرفت و همیشه میگفت من نمیتوانم درک کنم سهراب چگونه این شعرها را میگوید. سر آدمهای بیگناهی را لب جوب میبرند و من دو قدم پایینتر بایستم و توصیه کنم که: «آب را گل نکنید!» تصورم این بود که یکیمان از مرحله پرت بودیم..»
نویسنده «ساختار زبان شعر امروز» با بیان اینکه نقد و نظرهای نظریهپردازانی مانند شفیعی کدکنی هم تأثیر خودش را بر عامه مردم و قشر کتابخوان میگذارد، معتقد است: با خواندن این نظرها در گذر زمان مخاطبان با حقایق شعر سهراب بیش از گذشته آشنا شدند.کدکنی هم که مانند نیما شعر را از منظر ساختار میبیند و از این منظر آثار را بررسی میکند و معتقد است شعر سپهری ساختارمند نیست و از این منظر منتقد اشعار او میشود. شفیعی کدکنی در مورد شعر سهراب گفته بود: «شعر او در کل زنجیرهای است از مصراعهای مستقل که عامل وزن، بدون قافیه آنها را به هم پیوند میدهد و به ندرت دارای ساخت شعری (Structure) است... به همین مناسبت دورترین کس است از نیما و اخوان و شاملو... و به نظرم میتوان گفت نوعی شعر سبک هندی جدید است که مجازهای زبانی بیشترین سهم را در ایجاد آن دارند... سپهری تمام عمرش بیش از آنکه صرف شعر گفتن شود، صرف کوشیدن در راه رسیدن به سبک شعری شد و با «صدای پای آب» به سبک شعری موفقی رسید و همان سبک در «ما هیچ ما نگاه» بلای جان او شد و مشتش را در برابر خواننده هوشیار باز کرد...»
تاثیر فضای مجازی را دست کم نگیریم
اما مریم جعفری آذرمانی معتقد است، فضای مجازی در دیده شدن و یا دیده نشدن اشعار شاعران تأثیر خودش را دارد . او در پاسخ به این پرسش که آیا در سالهای اخیر تب «سپهری خوانی» فروکش کرده است، میگوید: در صفحات شاعران غیر از شعرهای خودشان، گاهی به دلایل مختلف از جمله عاشقانه یا شخصی، یا به اقتضای اتفاقات اجتماعی و سیاسی شعرهایی از شاعران دیگر نشر داده میشود. مثلاً یکی از شاعرانی که در سالهای اخیر، شعرش در فضای مجازی بسیار استقبال میشود و تقریباً روزی نیست که بیتی یا شعری از او در فضاهای مجازی نبینیم یا از او صحبتی نشود، حسین منزوی است. منزوی در شعرش هم عاشقانه فراوان دارد و هم غزلهای متعددی در مضمونهای اجتماعی و اعتراضی دارد که اشعارش بین کاربران به اشتراک گذاشته میشود اما مثلاً شعر سهراب شاید چندان بیانگر احساسات اجتماعی- سیاسی خاصی نباشد، اما ممکن است اتفاقی بیفتدکه همان اشعار سهراب بیانگر احساسات خاصی بشود و شعرش باز هم مورد اقبال قرار بگیرد.
شاعر «تو رها باش و دوست داشته باش» با بیان اینکه در حال حاضر شعرها بر حسب احساسات روزمره (چه شخصی چه اجتماعی) در فضای مجازی، نشر داده میشوند، معتقد است:امروزه اقبال به سمت نشر اشعار شاعرانیست که از تریبونهای رسمی و نهادهای رسمیکمتر تبلیغ شدهاند چون رسانههای رسمیباعث شدهاند مرزهای مختلفی میان شاعران به وجود آید مثلاً شاید شاعری مثل قیصر امینپور بین مردم اقبال داشته باشد و یا حتی خود من شعرش را دوست داشته باشم اما مطمئنم از تریبونهای رسمی در حال نشر است اما اشعار منزوی در نشر و تبلیغ خیلی کم تر از شاعرانی که در درجه شاعری از او پایین ترند تبلیغ و نشر شده است، شاید این مسایل باعث میشود شاعران از تریبونهای شخصی خودشان بیشتر شعرهای منزوی را نشر دهند تا فرضاً قیصر امین پور را. درباره شعر سهراب باید گفت شعر او در زمانهایی خیلی تبلیغ شد به طوری که مردم اشعارش را از بر میخوانند. در زمانهایی شعرش آن قدر بین مردم خوانده شده که مثلا «آب را گل نکنیم» تبدیل به مثل شده است در این شرایط جامعه نیازی نمیبیند اشعار او را در فضای مجازی منتشر کند.
جعفری آذرمانی ادامه میدهد: سهراب با هر شاعری متفاوت است. او آن قدر میان مردم حضور دارد که شاید نیاز نیست نامی از او آورده شود. اینها شاید چندان ربطی به درجه شعری این شاعر ندارد بلکه در پی واقعیتی است که در دهههای پیشین اتفاق افتاده است.
شاعر «ضربان» با بیان اینکه شعر سهراب با همه پیچیدگیهایش، همه فهم است، میگوید: صرفا با تبلیغ نمیتوان شعری را مردمیکرد، شعر باید مایههایی داشته باشد تا مردمی شود و شعر سهراب این مایهها را داشت. اما به نظرم این قدر از شعر او گفته شده که جامعه در مورد شعر او به اشباع رسیده است . چه بسا فرضا اتفاقی بیفتد و مثلاً نهادهای فرهنگی به هر دلیلی شعر او را ممنوع بدانند، حتما موجی ایجاد خواهد شد که فضای مجازی و به ویژه اینستاگرام (که فعلا رسانۀ اصلی و اولیۀ شعر است)، دوباره به سمت تبلیغ و نشر شعر سهراب هم برود.
انتهای پیام/
نظر شما