محمد تربت زاده/
شاید پس از چند دهه سلطنت در ایران، برای «محمدرضا» روشن شده بود که رهبران کشورهای خارجی و حتی ملیگراهای داخلی، او را در خوشبینانهترین حالت یک «بچه قزاق» میدانند که به واسطه قلدری پدرش به تخت پادشاهی ایران تکیه زده و ابداً نسبتی با پادشاهان کهن ایرانی که مرتب سنگشان را به سینه میزند، ندارد.
به همین خاطر هم بود که شاه ایران، در انواع و اقسام کنفرانسهای بینالمللی، خودش را وارث پادشاهیِ ۲۵۰۰ ساله در ایران معرفی میکرد تا در میان شاهزادههای با اصل و نسب بریتانیایی، اسپانیایی و... برای خودش اعتباری دست و پا کند. برای همین وقتی «شجاعالدین شفا» در سال ۱۳۳۷ برای نخستین بار پیشنهاد برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله را مطرح کرد، شاهِ ایران چشم بسته آن را پذیرفت و بلافاصله کمیتهای را متشکل از افرادی مثل جواد بوشهری و حسن زاهدی، مسئول برگزاری این جشنها کرد.
اسرافی که اسرائیلیها هم تصورش را نمیکردند
پروژه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله حدود ۱۳ سال طول کشید. در این ۱۳ سال، صدها دفتر اداری که وظیفه تحقیق در زمینه برگزاری جشنهای سلطنتی و ترغیب چهرههای شاخص سیاسی و هنری برای شرکت در جشن را داشتند، در انواع و اقسام کشورهای اروپایی و آمریکایی احداث شدند. شاه میخواست همه چیز بی نقص باشد. به همین خاطر صدها کارشناس گردشگری را از نقاط مختلف جهان برای آمادهسازی زیرساختها به ایران دعوت کرد. طرح اصلی جشن را اما قرار شد کارشناسهای گردشگری اسرائیلی ارائه دهند. هرچند طبق اعتراف خود اسرائیلیها، نتیجه کار هیچ شباهتی به طرحی که آنها بابت ارائهاش چند میلیون دلار پول گرفته بودند، نداشت. «سینتیا هلمز» همسر سفیر آمریکا در خاطراتش در اینباره نوشته است: «در اوایل دهه ۱۹۶۰ اسدالله علم از دولت اسرائیل درخواست کرد طرحی تنظیم نماید. تدی کولک، رئیس اتحادیه توریستی دولت اسرائیل و شهردار بعدی اورشلیم به ریاست کمیسیون برنامهریزی برگزیده شد. کولک توصیه کر ضمن تأسیس هتلها، جادههای جدید و وسایل نقلیه مدرن در تخت جمشید، ایران باید واقعه مهمی بر پا کند تا خارجیان را به این تسهیلات جهانگردی جدید جلب کند. بعدها اعتراف کرد هرگز تصور نمیکرده اسرافکاری که در جشنهای بیستوپنجمین قرن بنیانگذاری امپراتوری ایران پیش آمد همان است که او توصیه کرد».
صدای شاه و فرح هم درآمد
«فراموش نکنید که این جشن فقط یک جشن شاهنشاهی و دولتی نیست بلکه جشنی متعلق به تمام ملت ایران و همه تاریخ و مفاخر ایران است و بنابراین باید امکان کامل داده شود که عموم طبقات مردم در این جشن ملی خود و در تجلیل از تاریخ و تمدن پرافتخار کشور خویش شرکت جویند». هرچند محمدرضا شاه این جملهها را خطاب به منتقدان هزینههای سرسامآور جشنهای ۲۵۰۰ ساله گفت اما در آستانه برگزاری جشن، هزینهها آنقدر بالا رفته بود که حتی صدای خود شاه هم درآمد و از علم خواست هزینهها را به یک چهارم کاهش دهد! بعد از این هم «فرح» تبدیل به یکی از مخالفان اصلی این جشن شد و اختلافش با علم بر سر هزینهها به قدری بالا گرفت که علم استعفایش را روی میز محمدرضا شاه گذاشت اما پادشاه طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب، با کاهش مجدد هزینهها هر دو نفر را راضی کرد.
امام خمینی(ره) هم که در آن روزها رهبری اعتراضهای داخلی را بر عهده داشت، در اینباره گفته بود: «در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان آنجا یک قحطی و گرسنگی شده است که مردم هجوم آوردند به شهرهای بزرگ و از گرسنگی نه حیواناتی دارند و نه حیوان خویش را میتوانند ذبح کنند. اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومان خرج جشن شاهنشاهی میشود. کارشناسهای اسرائیلی برای این تشریفات دعوت شدهاند... این اسرائیلی که دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است».
تخم بلدرچین و خوراک طاووس
جشنهای ۲۵۰۰ ساله، بالاخره از ۲۰ تا ۲۴ مهر ۵۰ در شهر مرودشت و در کنار تخت جمشید برگزار شد. در حالی که قرار بود این جشنها نماد تاریخ و تمدن ایران باشد اما در هیچکدام از مراحل برگزاری و تدارکات این جشن از هنر و دسترنج ایرانیها استفاده نشد. برای مثال شرکت فرانسوی مزون ژانسِن، طراحی و دکور خیمههای جشن را برعهده داشت، «زدنیک لیشکا» آهنگساز برجسته اهل چک، قطعاتی را برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران با عنوان «میراث دوران» ساخت و همه غذاها از رستوران ماکسیم در فرانسه با ۱۳۱ نفر کادر سفارش داده شده بود. تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، ته دم خرچنگ با سس «نانتوآ»، خوراک پشت بازوی بره سرخ شده، خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط تعدادی از معمولیترین غذاهای این منوی فوق لاکچری بود!
هرچند اسدالله علم در ۲ آبان ۵۰ در پاسخ به راهپیمایی دانشجویان در اعتراض به هزینههای جشن، اعلام کرد فقط ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار خرج این مراسم شده اما رسانههای غربی هزینهها را چیزی در حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار تخمین زده بودند. روززنامه ایونینگ هرالد دراینباره نوشته بود: «دربار ایران در کنار خرابههای تخت جمشید میلیاردها دلار پول ریخته است، درحالیکه «من خبرنگار این روزنامه» در راه تهران و اصفهان روستاهای بسیاری را دیدم که در فقر غوطهور بودند».
هوا را از من بگیر، پادشاه را نه!
تحلیلگرها میگویند شاه ادعا میکرد با برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله میخواهد چهرهای متفاوت از ایران به جهان نشان دهد. منظورش از چهره متفاوت البته ایرانی بود که در آن نه خبری از اسلامِ ۱۴۰۰ ساله باشد و نه خبری از فرهنگ و سنتهای اسلامی! در ایرانی که محمدرضا میخواست توی چشم غربیها فرو کند، مغولها چند ده سال حکومت نکرده بودند و تیموریان برای سالیان طولانی به تخت پادشاهیاش تکیه نزده بودند! ایرانی که محمدرضا شاه دوست داشت، ایرانی بود که از ۲۵۰۰ سال پیش، پیوسته توسط پادشاهان اصیل ایرانی اداره شده بود و نه تنها غربیها، بلکه منتقدان داخلی هم باید میفهمیدند که نام ایران گره خورده است به «سلطنت» و «پادشاهی» و روزی که پادشاهی از تبار کوروش بر ایران حاکم نباشد، زبانم لال همان روزی است که ایرانزمین از بین رفته باشد! برخلاف تصور شاه اما این جشنها چه در داخل و چه در خارج ایران، مورد انتقاد شدید قرار گرفت. جرج بال، دیپلمات معروف آمریکایی در اینباره نوشته بود: «پسر یک قزاق خود را پادشاه کشوری میشمرد که سالانه مردمش فقط ۲۵۰ دلار درآمد سرانه دارند ولی دم از مدرن کردن کشور خود میزند و در عین حال خیال میکنم بیش از ۱۲۰ میلیون دلار برای برگزاری مراسم پرشکوه تخت جمشید خرج میکند».
نظر شما