تحولات منطقه

۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۸
کد خبر: ۶۸۵۱۹۴

تغییر عدیده‌ای نکرده است. همان همکلاسی سه دهه پیش مانده. همان دخترک محجوبِ زیبا. توی اولین نگاه می‌شناسمش و دل توی دلم نیست که بگویم: واقعاً «مینا رضایی» خودتی خانوم؟

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

رقیه توسلی/

تغییر عدیده‌ای نکرده است. همان همکلاسی سه دهه پیش مانده. همان دخترک محجوبِ زیبا. توی اولین نگاه می‌شناسمش و دل توی دلم نیست که بگویم: واقعاً «مینا رضایی» خودتی خانوم؟

شانه به شانه هم ایستاده‌ایم و کیسه‌هایمان را از سیب پُر می‌کنیم. می‌ترسم اگر نجنبم یک آن مثل همه این 30 سال که ندیدمش قاطی آدم‌های گذری برود برای خودش و شانس یک سلام علیک دوستانه بماند روی دستم.

پس بی‌اختیار سلام غرایی می‌کنم، چنان غرا که همه خریداران و فروشندگان حوالی، سرشان را برمی‌گردانند سمتم.

واقعاً امان از سرنوشت که چه بازی‌ها در آستینش پنهان ندارد... مثلاً همین دیشب من و گلی جان در مورد آدم‌ها و شغل‌ها با هم گپ زدیم، آن‌وقت درست همین امروز، مینا ظاهر می‌شود پیش رویم که هرچه بیشتر پرت شویم توی این وادی.

از دبستان و نوستالژی‌ها شروع می‌کنیم تا سفره درد دلش باز می‌شود و از تلخی آن سال‌های دور می‌گوید... از کابوسِ همشاگردی‌هایی که نادانسته حرفه پدرش را چماق کرده بودند برای زدن به سر کودک از همه جا بی خبر 9-8 ساله.

خاطراتتِ ناخوشش به‌وضوح یادم هست. اینکه به جای رضایی، غسالی صدایش می‌زدند. حتی یادم هست آن‌روز که درسخوان‌ترین مینای کلاس داشت همراه پرونده و مادرش از مدرسه‌مان می‌رفت، باران تندی می‌بارید.

نیم ساعت از دیدارمان که می‌گذرد، سراغ قصه اصلی‌تر زندگی‌اش هم می‌رود. اینکه ناباورانه 14 سال بعد، یک دل نه صد دل عاشق یک غسال مهربان می‌شود.

نمی‌دانم مینا که می‌رود چرا می‌مانم و جُم نمی‌خورم از جایم. شاید به این خاطر که دارم فکر می‌کنم خاطرات چه عنصر قدرتمندی در آدمیزادند. وقتی زنی 38 ساله هنوز از مدرسه می‌گوید و پای چرخ و فلکی را پیش می‌کشد که کودکی‌اش را شیرین رقم نزد!

شاید چون می‌خواهم بعد از 30 سال خودم را بگذارم جایش!

شاید به این دلیل که بغض کرده‌ام از دست پدر و مادرهایی که در تربیت و راهنمایی کودکانشان کم می‌گذارند و بی‌انصافی خرج می‌کنند.

شاید چون قصدم این است که به گل ترمه زنگ بزنم و بگویم امشب هم قرار است درباره شغل‌ها حرف بزنیم. شغل‌های شریف خاص.

و شاید به این خاطر که خوشحالم مردان و زنان غسال محترمی هستند که آخرین رخت دنیا را به تن اموات بپوشانند.

حرف حساب: مردم حرف می‌زنند، خُب بگذار حرف بزنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.