تحولات منطقه

نام این مرد، بیش از هر چیز دیگر، با دو واژه «نقد» و «فُرم»، در ایران گره خورده است. سخن از مسعود فراستی است که این بار در مشهد، هوادارانش را گرد هم آورده بود تا در یک نشست پرسش و پاسخ/ سخنرانی، بار دیگر دیدگاه‌هایش را برای دوستداران هنرهای نمایشی و سینما تبیین کند.

اسپانسر سالارهای سینمای ایران در کارِ پولشویی هستند
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

قدس آنلاین: جمعیت قابل توجهی از جوانان، به سالن آمفی تاتر هتل بین المللی قصر مشهد آمده بودند تا درباره فُرم، تکنیک، هنر مولف، رابطه میان اثر هنری و هنرمند، مخاطب عام و مخاطب خاص، سینمای مستند ایران، آینده سینمای ایران و نقد، تازه ترین سخنانِ مسعود فراستی را بشنوند.

فُرم و تکنیک

به نظر می‌رسد، وقتی از فرم، سخن به میان می‌آید، بیش از هر وقت دیگر، فراستی به وجد می‌آید. او وقتی با پرسش‌هایی از این دست، روبرو می‌شود، می‌گوید: ما یک متر بیشتر نداریم و آن «فُرم» است.  اما فرم چیست؟

مسعود فراستی می‌گوید: فرم، تکنیک نیست. فرم از پسِ تکنیک می‌آید. تکنیک، آموختنی است. مانند: دوربین، نور، کادر. تکنیک در قلمروی خودآگاهی است اما فرم در حوزه ناخودآگاهی است و از ناخودآگاهِ هنرمند، پدید می‌آید و به ناخودآگاهِ ما می‌رسد. فرم،‌هارمونی است، تمامیت و انسجام دارد و«حسِ متعین» را منتقل می‌کند.

به سخن دیگر، فُرم بر حس دلالت دارد. فُرم بر معنا دلالت نمی‌کند.

نقطه شروع فُرم نیز صداقت داشتنِ هنرمند با خودش است.

فراستی این را هم می‌گوید که برای «آن وری‌ها»، میانِ تکنیک و فرم، مخدوش است.

زبانِ هنر

فراستی می‌گوید: فلسفه، مدیومِ عقل است اما هنر در قلمروی حس است و جالب است بدانید، با میانجیِ فرم است که حس تولید می‌شود.

فلسفه درباره «انسان» حرف می‌زند اما هنر درباره انسان سخن نمی‌گوید، بلکه درباره «یک انسان خاص» حرف می‌زند.

فراستی سپس می‌گوید: در هنر، اگر می‌خواهیم درباره مرگ سخن بگوییم، باید از یک مُرده یا کُشته خاص بگوییم. در واقع، باید از مُرده به مرگ برسیم.(برخلاف فلسفه). در هنر، ما از عاشق به عشق، از فیزیک به متافیزیک و از معلول به علت می‌رسیم.

زمانِ سینما

مسعود فراستی می‌گوید: هنر، زمان گذشته را در زمان حال، احضار می‌کند و آن را به زیست درمی‌آورد. زمانِ سینما به بیان دیگر، زمانِ حالِ استمراری است.

اثر هنری/ صاحبِ اثر هنری

«اثرِ هنری جدی، هماره پیروز است اما آفریننده اش همیشه شکست خورده است.» ... این را مسعود فراستی می‌گوید و چنین توضیح می‌دهد: هنرمند با آفریدن هر اثر هنری، دمی‌آرام می‌گیرد و پس از آن، دوباره بی قراری به سر وقت اش می‌آید. رابطه میان بی قراری و قرار و رابطه میان هنرمند و اثر هنری، داستان شکست و پیروزی است. و در این میان، آنچه مهم است، لذت «مخاطب» از اثر هنری است.

برخورد فلسفی با هنر

ساز و کارِ فلسفی در هنر، جواب نمی‌دهد. فراستی دراین باره چند توصیه دارد. او می‌گوید: خواهش می‌کنم با اثرِ هنری، برخوردِ فلسفی، برخوردِ روانشناسانه و برخوردِ اخلاقی نداشته باشید. چرا؟  ... زیرا هرگونه مواجهه فلسفی یا روانشناسانه یا اخلاقی با اثر هنری، مانع دیدنِ اثر هنری است.

فراستی این را نیز می‌افزاید که هنر با مفهوم ساخته نمی‌شود، زیرا این کارِ فلسفه است. در هنر، مفهوم نداریم بلکه «درد» یا «حس دردناک» داریم و مخاطب با دیدنِ اثر هنری، به یک «همدرد» تبدیل می‌شود.

مخاطب خاص/ مخاطب عام و هیچکاک لعنتی!

 وقتی درباره مخاطب خاص و عام از فراستی پرسیده می‌شود، او می‌گوید: مخاطب خاص وجود ندارد. مخاطب خاص از دلِ مخاطب عام بیرون می‌آید و این اثرِ هنرمند است که مخاطب خاص تربیت می‌کند.

فراستی یادآور می‌شود: تنها یک هنرمند در سراسر تاریخ است که –به تمامی- برای مخاطب عام حرف می‌زند و آن، هیچکاک لعنتی است!

فراستی که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند شیفتگی اش را نسبت به هیچکاک پنهان کند، می‌گوید: هیچکاک نه تنها بازیگرانش را کارگردانی می‌کند، که من و تو را هم کارگردانی می‌کند.

ردپای «اسپانسرسالار»‌ها در سینمای ایران

یکی از حاضران در نشست از فراستی پرسید: آیا همه بدبختی‌های ما در سینما از دوره احمدی نژاد شروع نشد؟

فراستی در پاسخ گفت: دستکم 15 تا 20 سال است که با روند ابتذال در سینمای ایران روبرو هستیم. هم اکنون سینمای ایران با وضعیت «اسپانسرسالاری» روبروست. این اسپانسرها چه کسانی هستند؟ آنها که در کارِ «پولشویی» هستند. بروید و ببینید، آنها که «ما همه با هم هستیم» را ساختند، کیستند؟  فراستی ادامه داد: ما اکنون فیلم داریم اما سینما نداریم. در یک دوره ای در پیش از انقلاب، به سمت و سوی صنعت سینما می‌رفتیم حالا دیگر همان را هم نداریم. آیا «مطرب» و «هزارپا» با 20 تا 25 میلیارد فروش، صنعت سینما است؟

نقد و اثر هنری

فراستی می‌گوید: نقد با صاحب اثر دشمنی ندارد، چنان که تعارف هم ندارد. نقد کندن علف‌های هرز است. نقد، شکر و شیرینی نیست. نقد فلفل است. نقد با تحلیل تفاوت دارد. نقد، هیچ کاری به صاحب اثر ندارد و مستقیم به سر وقتِ خودِ اثر می‌رود.

او در بخش دیگری از سخنانش گفت: به نظر شما «رحمان 1400» را چه گونه باید نقد کرد؟ یک ابتذال ضدسینمایی و ضد مردمی. ... اما اگر همین را نزنی، دوباره رشد می‌کند.

سینمای ایران

فراستی می‌گوید: بدبختانه، چیزهای خوب در سینمای ما تصادفی و اتفاقی است و چیزهای بد، قاعده شده است. امیدی به آینده سینمای ایران ندارم هرچند باید بگویم که سینمای ایران از سینمای کشورهای پیرامون اش، چند گام جلوتر است.  فراستی همچنین بر این باور است که فروش گیشه، مترِ درستی برای سنجش نیست و شمارِ بلیت، معیارِ و ملاکِ رویکردِ مخاطب به اثر هنری نیست.

نقد و جامعه

خبرنگاری از فراستی پرسید: به عنوان فردی که همواره در سال‌های اخیر، یک تنه از جریان فراگیرِ نقد دفاع کرده اید، جامعه امروز ما چه قدر به «نقد» نیاز دارد؟ فراستی گفت: جامعه بدون نقد، جامعه سالمی‌نیست. ما اگر جریان همگانی و فراگیر نقد را راه نیندازیم و از مدرسه‌ها شروع نکنیم، هر توقع دیگری بی جا است.

فراستی افزود: من مبلغ و مروجِ نقد هستم و می‌گویم؛ برای «گوش‌های ناشنوا» یک راه بیشتر نداریم که همانا نقد تند و گزنده است و همه مان باید آن را تحمل کنیم.

به گفته فراستی، نقد به معنای غُر زدن نیست. نقد، مسلح شدن به ابزاری است که همه ما را در جامعه مان، چند گام به جلو می‌برد.

واپسین سخن فراستی نیز این بود: تعریف و تمجید کردن‌ها آدم‌ها را فاسد می‌کند. آماده نقد شدن و نقد کردنِ تند و تیز باشیم. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.