به گزارش قدس آنلاین،«افتاده بودیم در گردنه ی حیران» که توسط نشر نیماژ منتشر شده است شامل ۱۲ داستان کوتاه است که پیش از این هم برگزیده دوم مجله تجربه و مورد تقدیر در جایزه ادبی بوشهر گردیده بود. نویسنده در این اثر با زبانی تراش خورده و نثری پخته و منسجم، به خلق فضاهایی دست می زندکه میان وهم و واقعیت در نوسان است و آدم هایی را به نمایش می گذارد که با ویژگی ها و واکنش های زنده و قدرتمندشان به خوبی قابلیت ماندگار شدن در ذهن خواننده را دارا می باشند. لعل بذری با بهره گرفتن از فرهنگ ها و گویش های مختلف فضایی متنوع ایجاد می کند و از یکنواختی و سکونی که گریبانگیر بخش عمده ای از فضاهای داستان اخیر است، دور می شود. به سراغ حسین لعل بذری رفتیم و در خصوص جهان داستانی و موفقیت هایی که اولین اثرش کسب کرده، گپ زدیم. گفتگوی ما را بخوانید.
* از اینکه با اولین اثر، تا مرحله تقدیری یک جایزه ملی رفتید، چه حسی دارید؟
** بهرحال مورد توجه قرار گرفتن اثر و دریافت جایزه برای هر کسی خوشایند است ولی واقعیت این است که سایر نامزدها هم جایزه می گرفتند به اندازه ای که خودم جایزه را گرفتم، خوشحال می شدم. تعریف من از داستان و ادبیات این است که ما یک خانواده ایم. مهم نیست کدام عضو خانواده این جایزه را می گیرد. معتقدم جایزه ها برای داستان هاست نه اشخاص. این جایزه هم متعلق به یک فرد نیست بلکه متعلق به خانواده داستان ایرانی است. امیدوارم این جایزه بتواند فضایی ایجاد کند تامجموعه داستان های بیشتری نوشته و منتشر شود.
* شما جزء نویسندگانی هستید که سالها می خوانید و می نویسید اما خیلی دیر کتاب تان را منتشر کردید و با اولین اثر هم خوش درخشیدید. نویسنده برای انتشار اولین اثرش چقدر باید وسواس داشته باشد؟
** من سال ها بود که هم داستان می نوشتم و هم بواسطه داستان با داستان نویسان ارتباط داشتم، رفته رفته این ارتباطات تجربه ای به نویسنده می دهد که به او در نوشتن و انتشار داستانش کمک می کند. برای انتشار کتابم، عجله ای نداشتم چون برای من تعریف لذت از ادبیات فقط در چاپ کتاب خودم خلاصه نمی شد، به همان نسبت که از نوشتن داستان لذت می برم، از خواندن آن هم حال خوبی دارم. نویسنده باید زمان نوشتن داستانش و انتشار آن را تشخیص دهد و این تشخیص هم به واسطه تجربه نوشتن و معاشرت با جهان داستان و آدم های داستان، به دست می آید. البته طولانی شدن بیش از حد هم خوب نیست و من خودم نمی پسندم. نویسنده باید منتظر باشد تا زمان خوب فرا برسد. انتشار کتاب مثل میوه است؛ اگر زود چیده شود، کال است و اگر دیر بچینیم قابل استفاده نیست. بهرحال باید در انتشار اثر طوری رفتار کنیم که بعدها از انجامش پشیمان نشویم. مهم این است که کتاب ما بعد از چاپ دیده و خوانده شود وگرنه هر سال کلی کتاب منتشر می شود که ما و شما و دیگران حتی اسم خیلی از آن ها به گوش مان هم نمی خورد.
** منظور از روابط انسانی چیست؟
** منظورم تعامل با جهان داستان و آدم های داستانی است. به هر حال یکی از لوازم نویسندگی، استفاده از تجارب دیگران است. نویسنده نمی تواند همه ارتباطاتش را با جهان قطع کند، گوشه خانه بنشیند و داستان بنویسد. او باید بیرون بیاید. آدم ها را ببیند و با آنها معاشرت کند. الان مثل گذشته نیست و ارتباطات وسیع شده است. از طرفی مسیر نویسندگی، مثل هر شغل دیگری که به آن ورود می کنید، مراحلی دارد. باید آموزش هایی دیده شود تا به مهارت رسید. اما چون نویسندگی در کشور ما، شغل نیست و همیشه، به عنوان امر ذوقی، به آن نگاه شده، هر کسی به خودش اجازه می دهد، بدون طی کردن مسیر، اثر خلق کند و خود را نویسنده تلقی کند. در حالی که تعریف نویسنده مشخص است و صرف چاپ کتاب هم نمی توان به کسی لفظ نویسنده اطلاق کرد.
* با توجه به بی میلی مخاطب از خواندن داستان کوتاه و عدم توجه ناشران به انتشار این کتاب ها، در این فضا یک نویسنده چه انگیزه ای از انتشار داستان کوتاه دارد؟
* * خب البته این موضوع که رمان مخاطب بیشتری دارد اغلب در همه دنیا صدق می کند و اقبال عمومی مردم به داستان کوتاه کمتر و به رمان بیشتر است و در پی این اقبال ناشران هم علاقه دارند رمان منتشر کنند اما داستان کوتاه وضعیت خوبی دارد و مجموعه های خوبی منتشر می شود. نوشتن داستان کوتاه خلاقیت بیشتری می طلبد و زحمت بیشتری دارد اما آن بخش سرگرم کننده ای که از خواندن داستان برای مخاطب حاصل می شود در نوع ادبی رمان بیشتر است تا داستان کوتاه. مخاطب معمولی عموما ترجیح می دهد به جای درگیری با ساختارهای فرم گرا، قصه را دنبال کند. اما برای نویسنده، لذتی که در خلق داستان کوتاه هست یک چیز دیگر است. در یک مجموعه داستانی به تعداد داستان ها می توان، جهان های داستانی متفاوتی خلق کرد و این خیلی سخت تر از نوشتن رمان است که فقط باید یک طرح داستانی داشت. در نوشتن رمان، مداومت مهم است. یعنی نویسنده دوره ای که برای نوشتن رمان شروع می کند را باید ادامه دهد و قطع نکند .
* شما و سایر تقدیر شدگان در بخش رمان در داستان های تان به اقلیم، لهجه و گویش های محلی توجه خاصی کرده اید و این نشان می دهد هیات داوران جایزه جلال به این مساله توجه داشته اند. چطور بومی نویسی این همه مورد توجه قرار گرفته است؟
** تا همین چند سال گذشته ایرادی به داستان ها و مخصوصا داستان های کوتاه می گرفتند و می گفتند فضای داستان ها آپارتمانی است اما رفته رفته با ظهور نسل جدیدی از نویسندگانی که در جغرافیا و اقلیم های مختلف و متفاوت زیست می کردند این فضا شکسته شد و داستان ها از فضای آپارتمانی خارج شد و فضاهای تازه ای خلق شد. خوشبختانه داستان ها فقط در جغرافیای پایتخت خلق نمی شود و شهرهای شیراز، اصفهان، کرمانشاه، قم، مشهد و مخصوصا جنوب هم پای شان به داستان باز شده است. به هر حال نویسنده متاثر از جهان پیرامون خودش است. یک زمانی داستان های آپارتمانی مد بود و نویسندگان مقلد، پیرو این مد حرکت می کردند.
* قبلا هم بومی نویسی وجود داشت اما هیچ وقت مورد قبول مخاطب واقع نمی شد اما الان این نوع نوشتن، توانسته جریان غالب ادبیات داستانی ایران باشد.
** البته ما نویسنده های بومی نویس خیلی خوبی داشته ایم که داستان های فوق العاده ای داشته اند اما بومی نویسی به معنای آن نیست که نمادهای یک شهر و یا محله ای را در چشم مخاطب فرو کنیم و مثلا در داستان ما حتما اسامی مکان ها و لهجه و گویش آن زادبوم به شکل خام و نسنجیده آورده شود. این ها جزیی از جغرافیا هستند که اگر می خواهند وارد ادبیات شوند باید در دل داستان بنشینند. در بومی نویسی آدم ها، جغرافیا و اتمسفر حاکم بر فضا باید در تاروپود داستان تنیده شود. بومی نویسی از گذشته تا به امروز تغییرات زیادی کرده و این تغییرات بر دل مخاطب نشسته و او را اذیت نمی کند. این نوع نوشتن اگر به این صورت ادامه پیدا کند جهان های داستانی بکر زیادی پیش روی نویسندگان می گذارد.
*با توجه به اینکه تقدیر شده بخش داستان کوتاه جایزه جلال هستید، نظرتان در مورد این جایزه چیست. آیا این جایزه توانسته در فضای ادبی کشور ما منشاء اتفاق های ادبی باشد؟
**به هر جایزه ای نقد وارد است و جایزه جلال هم از این قاعده مستثنی نیست.
جایزه جلال یکی از جوایزی است که سال های سال ، البته به واسطه حمایت های دولتی پایدار ایستاده است. کم تر جایزه ای بوده که این همه سال بتواند دوام بیاورد . جوایز ادبی خوبی بودند که به خاطر مسایل مالی نتوانستند به حیات ادبی شان ادامه دهند و یا بی اثر شدند. جایزه جلال یک جایزه ملی بزرگ است که تقریبا همه کتاب های منتشر شده سال قبل را داوری می کند البته در خصوص ملاک های داوری و درست و غلط بودنشان صحبت نمی کنم که در هر جایزه ای ممکن است این اتفاق بیفتد کما اینکه در جایزه نوبل هم حاشیه و تنش همیشه وجود دارد. اما این که از بدنه ادبیات غیر سفارشی هم کتاب هایی فرصت دیده شدن پیدا می کنند یک اتفاق خوب است.
سال های قبل ایرادی به جلال وارد بود که فقط به یک شکل و یک نوع داستان که همسو با نظرات یکسری آدم ها و باورهاست، توجه می کردند ولی در چند سال گذشته دیده ایم این روند شکسته شده و کتاب هایی تا مرحله نامزدی و حتی بالاتر آمده اند که نویسندگان آن متفاوت نویس بوده اند. این تغییر را به فال نیک می گیریم که این فرصت را در اختیار نویسنده های جوان قرار می دهد تا خودشان و اثرشان دیده شود .
* پیشنهاد شما برای بهتر شدن جایزه جلال چیست؟
** وسعت نظر برگزار کنندگان به شکلی که همه انتظار دارند اتفاق نیفتاده است. انتخاب در حوزه رمان و داستان کوتاه باید با حُسن نیّت بیشتری انجام شود. در سالی که گذشت آثار داستانی خوبی خلق شدند که انتظار می رفت آن ها هم جزء نامزدها باشد. مساله بعدی این است که کارکرد یک جایزه صرف انتخاب کتاب و جایزه دادن، نیست. جلال یک جایزه دولتی است که به دلیل پشتوانه حمایتی که دارد می توانست برای اختتامیه آثار نامزدها را از ناشرین بخرد و در اختیار مدعوین قرار دهد تا کتاب ها در معرض دیده شدن قرار بگیرد چون نویسنده بیشتر از هر چیزی نیازمند این است که اثرش خوانده شود . جایزه بالاخره به یک نویسنده داده می شود اما اتفاقی که می تواند به کتاب کمک کند این است که ساز و کار حمایت از آن مهیا شود تا هم اثر نویسنده، دیده شود و هم ناشر ترغیب شود، به سمت انتشار کتاب هایی برود که قبلا برای سرمایه گذاری آن ها تردید داشته مثل مجموعه داستان ها.
وقتی امضای وزیر ارشاد پای لوح تقدیر برگزیدگان می خورد به همان نسبت انتظار می رود اتفاقات بهتر و مهم تری برای کتاب و اساسا ادبیات داستانی بیفتد. الان همه می دانیم که چه وضعیت ناخوشی گریبانگیر این حوزه است و خب طبیعتا باید نگاه به این موضوع، یک نگاه دلسوزانه و موثرتری باشد.
* نظرتان در مورد صحبت های احمد شاکری در اختتامیه جایزه جلال چیست؟
** بعد از صحبت های ایشان در مراسم اختتامیه، هجمه زیادی متوجه دیگر نامزدها و نویسندگانحاضر در جشنواره شد . شاکری یک دعوای شخصی با یک اثر داشت که قبلا هم آن را به صورت مکتوب به ناشر آن اثر ارایه داده بود اما نباید این دعوای شخصی را دوباره روی سن یک جایزه ملی مطرح می کرد، در حقیقت او از فرصت سوء استفاده کرد و به خاطر حب و بغض شخصی، کل جایزه را زیر سوال برد. اصلا از کسی هم اسم نبرد و همه را متهم کرد. در واقع مانیفست داد که جایزه جلال باید چنین و چنان باشد. شاکری اصلا در جایگاهی نیست که برای ادبیات کشور، باید و نباید تعیین کند. انتظار می رفت دبیر علمی و اجرایی جشنواره مقابل صحبت های او واکنش نشان دهند تا تصور نشود او از جانب یک جایزه – که هیشه یکسری حواشی حولِ خودش دارد- بیانیه می دهد. الان به اشتباه گمان می رود که حرف های شاکری به عنوان دیدگاه جایزه جلال بوده و همین چماقی شده بر سر بقیه نامزدها و دوستانی که به دور از این صحبت ها، داستان خودشان را نوشته اند و حالا هم به طریقی کتاب شان دیده شده.
انتهای پیام/
نظر شما