سرور هادیان/
این روزها دل خانوادههای شهدای زیادی از غم نبودن «شهید سپهبد سلیمانی» سخت گرفته است. بغضهایی که دوباره ترکید و چشمان شرجی بسیاری که در ماتم حاج قاسم سلیمانی بارانی شد.
خانواده شهید مدافع حرم «حسین محرابی» هم این روزها با غم سنگین فراق پدر امنیت کشورمان دست به گریبانند. فاطمه را در روز خبرنگار در تحریریه روزنامه که به همت بنیاد شهید آمده بود و وصیت پدر شهیدش را برایمان خواند، به خاطر دارم.
همان شهیدی که سردار در دو دیدار با خانواده او هر بار از دختر بزرگ شهید محرابی «زینب» خواسته بود که از امام رضا(ع) بخواهد شهادت را نصیبش کند.
• اولین دیدار
همسر شهید محرابی از نخستین دیدار سردار سلیمانی برایم این گونه تعریف میکند؛ اولین دیدارمان به همراه بقیه خانوادههای شهدای مدافعین حرم در هتل استقلال تهران بود. زینب دختر بزرگم در همان جا به دنبال سردار سلیمانی رفت و صدایش کرد «حاج قاسم»! و زینب که خودش را معرفی کرد، سردار با مهربانی برگشت و راه را باز کرد تا زینب خدمت او برود.
مرضیه بلدیه میافزاید: زینب از سردار پرسید که میشود انگشترتان را به من بدهید؟ و گفت من زینب محرابی از مشهد امام رضا(ع) هستم و سردار بلافاصله به زینب گفت، زینب تو از مشهدی و از پیش امام رضا(ع) میآیی، انگشتر را به تو میدهم اما حق انگشترم را ادا کنی و برای شهادتم در حرم امام رضا(ع) دعا کن.
• انگشترتان را بگیرید
همسر این شهید مدافع حرم بیان میکند: زینب همان جا با این جمله خیلی حالش بد شد و به سردار گفت، صد تا مثل من و پدرم از این دنیا بروند، مهم نیست، اما شما باید باشید. شما بازوی ولایتید و امید آقایید. من نمیتوانم این دعا را برای شما بخواهم و گفت، انگشترتان را بگیرید و من انگشترتان را نمیخواهم.
وی تصریح میکند: سردار گفت، انگشتر را به تو میدهم و تا لحظه آخری که سوار ماشین میشد، گفت زینب حق انگشترم، حرم امام رضا(ع)، یادت نرود و... زینب همان جا به سردار گفت که به خانه ما هم بیایید.
• یک تماس و حضور در روز عرفه
حالا همسر شهید حسین محرابی که به واسطه شهادتش در ظهر شهادت امام رضا(ع) به شهید امام رضایی(ع) معروف است، میگوید: شب عرفه بود. سردار از گوشی خودش به موبایل زینب تماس گرفت و گفت من حاجی هستم. زینب گفت من نمیشناسمتان. اما سردار به دلایل امنیتی نمیتوانست خودش را معرفی کند و زینب از صدا و لهجه کرمانی سردار متوجه شد و داد زد شمایید و گفت قرار است به خانهتان بیایم.
• گفتوگویی پدرانه
او میافزاید: صبح روز عرفه ۲۰ مرداد ۹۸ سردار به منزل ما آمد و خیلی صمیمانه رفتار کرد و گفت، زینب، فاطمه و محمد مهیار کنارم بنشینید. ارتباط معنوی خوبی برقرار شد و زینب گفت حاج قاسم اجازه میدهید من به شما عمو بگویم و سردار گفت، باعث افتخار من است که شما به من عمو بگویی. زینب دعوتشان کرد و سردار به داخل اتاق زینب آمد و روی صندلی نشست. سردار سلیمانی عکسهای شهیدان جهاد و عماد مغنیه پدر و پسرشهید لبنان را که بر دیوار اتاق زینب دید با تأثر به عکسها نگاه کرد و گفت شهید عماد و شهید جهاد مغنیه. همان جا گفت، دیگر نمیخواهم کسی فیلم بگیرد و یک گفتوگوی پدر و دختری بین آنها رد وبدل شد.
• آرزوی شهادت
این همسر شهید ادامه میدهد: سردار گفتند دو دقیقه قبل از شهادت شهید جهاد مغنیه من کنارش بودم. آنها جرئت رویارویی با او را نداشتند و با شلیک پهپاد آمریکایی به شهادت رسید و گفت من آرزویم این است که مانند آنها به شهادت برسم، زینب دعا کن.
• القاب را نمیخواهم
زینب گریه کرد و گفت: عمو، رهبر به شما لقب شهید زنده را داده است و سردار گفت: زینب، من شهادت را میخواهم. دعا کن، مثل این دو شهید به شهادت برسم و من یقین دارم که مثل این دو شهید به شهادت میرسم.
این همسر شهید خاطرنشان میکند: زینب اصرار داشت که ظهر سردار در منزل ما بماند اما سردار تأکید کرد به منظور شرکت در دعای عرفه باید برود. او میگفت فقط برای گرفتن شهادت از امام رضا(ع) به مشهد آمدهام و باید ظهر عرفه در حرم باشم. زینب در اتاق خیلی گریه کرد و گفت، شما امید مایی، امید رهبر هستین.
حالا همسر شهید محرابی برایم تعریف میکند: سردار گفت، من دیگر توان نگاه کردن به فرزندان شهدا را ندارم و هستند کسانی که راه مرا ادامه دهند، تو برای شهادت من دعا کن و سردار متنی را برای بچههایم به یادگار نوشت.
• دستنوشته عمو قاسم
او حالا با چشمان بارانی و صدایی پر از بغض برایم دستنوشته سردار دلها را میخواند: «بسمه تعالی/ خداوندا! فاطمه و زینب مرا از الطاف خاصهات بهرهمند فرما و از پیوستگی با شهدا در دنیا و آخرت بهرهمند. دعایم کنید، دوستتان دارم دختران گلم. عمویتان قاسم ۲۰/۵/۹۸
• خبر شهادت
وی درباره لحظه شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی میگوید: من با فریادهای زینب بیدار شدم که مدام میگفت، مامان عموقاسم رفت و همان طور که خودش میخواست رفت. من تازه متوجه خبر شدم. خبر شهادت خیلی دردناک بود و زینب گفت: مامان اگر بابا ۱۰ مرتبه دیگر زنده و شهید میشد، هر ۱۰ مرتبه یک بار به اندازه شهادت حاج قاسم به من سخت نمیگذشت.
وی تأکید میکند: شهادت سردار سلیمانی برایمان دردناک بود. اگر چه او دنبال شهادت بود و مرگی غیر از شهادت شایسته او نبود.
حالا به یاد میآورم در همان دیدار در همه اخبار بیان شد که فرمانده سپاه قدس به خانواده شهید محرابی میگوید: همسر و فرزند شهید بودن یک افتخار است و این مایه مباهات خانواده شهداست. پدر شما لیاقت بسیاری در نزد خدا داشته که به فیض عظمای شهادت رسیده است.
سردار سپاه اسلام با اشاره به اینکه مقاومت در پوست و خون خانواده شهدا جاری است، بیان میکند: اینکه فرزندان، پدرشان را راهی نبرد حق علیه باطل کنند، بسیار اراده راسخ میخواهد و من در مقابل چنین فرزندان رشیدی حرفی برای گفتن ندارم.
• هدیه سردار به فرزندان شهید
در این دیدار صمیمانه، زینب محرابی ضمن بیان خاطراتی از پدر شهیدش، وصیتنامه این شهید افتخارآفرین را نیز قرائت کرد و سردار سلیمانی به رسم یادبود دو انگشترعقیق قرمز و یمنی به فاطمه و محمدمهیار هدیه کرد و در دیدار قبل، انگشتر شخصی خود را به زینب محرابی هدیه کرده بود.
از او درباره شهادت همسرش که میپرسم، میگوید: همسرم در ۳۰ شهریور ۱۳۵۶ چشم به جهان گشود و در ۱۰ آذرماه ۱۳۹۵ همزمان با ظهر شهادت امام رضا(ع) در منطقه حلب سوریه با تیر مستقیم به قلبش به مقام رفیع شهادت رسید. در مشهد او را به نام شهید امام رضایی(ع) میشناسند و در بهشت رضا(ع) قطعه ۳۰ مدافعان حرم برای همیشه آرام گرفت. حاصل زندگی مشترک من و او زینب ۱۶ ساله و فاطمه ۱۱ ساله و محمد مهیار ۵ ساله است.
وی در پایان تأکید میکند: سردار سلیمانی اگرچه دیگر در بین ما نیست، اما یاد رشادتها و بزرگیهایش تا ابد باقی است.
نظر شما