مجید تربتزاده/
اول بخشی از یک خبر و فراخوان را بخوانید: «در پی شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، شبکه اجتماعی اینستاگرام نسبت به حذف مطالب کاربران ایرانی در این باره اقدام کرده و بسیاری از حسابهای کاربران کشور را مسدود کرده است... مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی... به منظور فراهم شدن امکان مطالبه حقوق تضییع شده کاربران ایران اسلامی، از صاحبان حسابها و صفحات حذف شده در اینستاگرام تقاضا میکند با مراجعه به نشانی https://www.farhang.gov.ir/fa/instagrammediaterror در پویشی که مرکز ملی فضای مجازی به راه انداخته شرکت کرده و زمینهساز طرح شکایت در مجامع حقوقی بینالمللی باشند». خب... ماجرا روشن است. یعنی اینستاگرام در این چند روز با حذف حساب و افراد مختلف، آن قدر شورَش را درآورده که حالا صدای کاربران ایرانی درآمده و قرار است با راه انداختن کمپین، شکایت کنند. البته شاید بگویید این اقدام مرکز ملی فضای مجازی و شکایت کاربران ایرانی، نمادین است و به جایی نمیرسد. در جواب اما باید پرسید مگر ادعای اینستاگرام، فیس بوک، توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی غربی درباره آزادی بیان و جریان آزاد تبادل اطلاعات چقدر واقعیت و کاربرد دارد؟
رسانه مثل نان شب است
مشکل شاید از روزی آغاز شد که رسانهها ابتدا حضورشان را در زندگی بشر پررنگ کردند و کمی بعد هم جای پایشان در سبک زندگی امروزی محکم شد. وگرنه مفاهیمی چون «آزادی» عمری به درازای پیدایش بشر روی کره خاکی داشت. وقتی رسانهها نقشی مثل نان شب را در زندگی امروزی به عهده گرفتند، صاحبان غربی رسانهها هم تلاش کردند رسانهشان را به وسیلهای برای کنترل افکار مردم جهان تبدیل کنند. همین ماجرا را هم میتوان نقطه آغاز سانسور و یا جعل و تحریف اخبار و اطلاعات دانست. این در حالی است که همین ارباب رسانهها در همه این سالها به کمک فیلم، سریال، برنامههای تلویزیونی، اخبار، روزنامه، مجلات و... همواره شعار آزادی بیان را سر داده و حتی آن را به مخاطبانشان حقنه کردهاند. رسانهها در دست چنین اربابانی به مرور به ابزاری تبدیل شدند که غرب و فرهنگ غرب را در همه زمینهها از جمله آزادی بیان، سرآمد و جلودار به تصویر میکشید و تعریف میکرد و بقیه ملتها و فرهنگها را هم به دنبالهروی از چنین سبک وسیاقی تشویق میکرد.
سرعت و قدرت
شبکههای اجتماعی که وارد میدان شدند در واقع شکل نوین اما قدرتمندتری از رسانه را به جهانیان معرفی کردند. سالهای نخست شکلگیری و رواج این شبکهها، تصورات مختلفی در میان همه کاربران درباره رسانه جدید شکل گرفت. این تصورات حکایت از این داشت که شبکههای اجتماعی، رسانههای مردمی، آزاد، مصون از سانسور و محدودیت، گاه بیدر و پیکر و بهعبارتی محفل «هرچه میخواهد دلت تنگت بگو» هستند و میتوانند انحصار رسانهای را در جهان بشکنند. تصورات و تلقیهای مختلف کاربران درباره قدرت و توانمندی شبکههای اجتماعی البته خیلی هم بیراه و دور از واقعیت نبود، چرا که مردم با دسترسی به این شبکهها، در هر مقام و موقعیتی، احساس میکردند دسترسی فوری، سریع و خاص به اخبار و اطلاعات مخالف پیدا کرده و همچنین تریبونهای قدرتمندی را برای رساندن صدایشان به دیگران پیدا کردهاند. جریان آزاد تبادل اطلاعات در فضای شبکههای اجتماعی آنچنان احساس خوشایندی را برای جهانیان ایجاد کرد که تا همین چند سال پیش کمتر کسی حاضر بود نشئه و سرحالی این آزادی مجازی را ترک کند و در فضا و جهانی حقیقی، کمی دقیقتر و جدیتر به پشت پرده پیدایش و قدرت گرفتن شبکههای اجتماعی، پیامرسانها و... بپردازد.
مدعی و گردن کلفت
اینکه چه کسی نخستین بار عیشِ کاربران شبکههای اجتماعی را مُنَغَّص کرد و سبب شد کمکم دو ریالی کاربران آن درباره واقعیتهای شعار آزادی بیان و گردش آزادانه اطلاعات بیفتد، سوژه این مطلب نیست. ما قرار است بنویسیم که چطور گردانندگان شبکههای اجتماعی مدعی و گردن کلفت، مجبور شدند بر خلاف قوانین و ضوابطی که برای کار و فعالیتشان در سطح جهان تعریف و تنظیم کردهاند و برخلاف همه شعارهایی که درباره آزادی بیان و گردش آزادانه اطلاعات سر داده و میدهند، رفتار کرده و حتی این اواخر بهشکلی کاملاً تابلو و مستبدانه به سانسور متوسل شوند. اجازه بدهید برای مثال برگردیم به ۶ سال قبل و این خبر را مرور کنیم: «به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، شبکه اجتماعی فیسبوک، بزرگترین، فعالترین و پرتعدادترین گروه فیسبوکی جریان مقاومت در سوریه را بدون هیچگونه توضیحی بست. تلاش مدیران این گروه نیز برای دریافت توضیح از سوی مسئولان فیسبوک بیپاسخ مانده است...». این اتفاق در حالی میافتد که در همین زمان، داعش و دیگر گروههای تروریستی در شبکههای اجتماعی مختلف آزادانه به فعالیت مشغولند، عضوگیری میکنند و آموزشهای تروریستی میدهند!
چرا چین؟
البته مثالهای دیگری هم از سال ۱۳۹۴ و بستن صفحات مربوط به طرفداران حزب الله لبنان یا گروههای ضد آمریکایی در عراق هست، اما برای اینکه نگویید این مطلب فقط به دفاع از جریان مقاومت میپردازد، پیشنهاد میکنم خبر زیر را که مربوط به سال ۹۵ است بخوانید: «بنا به گزارش گاردین، شبکه اجتماعی فیسبوک به منظور سانسور پستهای کاربران چینی، یک نرمافزار محرمانه تولید کرده است... این نرم افزار در برخی از مناطق جغرافیایی چین مانع نمایش پستها در نیوزفید میشود. البته ظاهراً محتوای پستها از بین نمیرود؛ بلکه فقط در نیوزفید نمایش داده نمیشوند. نیوزفید جریان آخرین بهروزرسانیهای دوستان و فن پیجهایی است که کاربر لایک کرده است». اصل این ماجرا هم برمیگردد به اینکه دولت چین در سال ۲۰۰۹ میلادی پس از وقوع شورش شهر ارومچی که منجر به مرگ ۱۴۰ شهروند شد، مانع فعالیت شبکه فیسبوک در این کشور شده بود. به نظر شما چرا شبکهای مانند فیسبوک با همه ادعاهایش درباره آزادی و آزاداندیشی و آن هم در شرایطی که شبکههای اجتماعی مختلف بر سر نفوذ در جوامع و کشورهای پرجمعیت با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند، حاضر میشود خودش را از امکان دسترسی به بزرگترین جمعیت کاربران اینترنت جهان محروم کند؟
تلاش نمیکنند
دو سال پیش «بلومبرگ» نوشته بود: «مدیران فیسبوک متهم هستند که برای جلوگیری از گسترش خشونت، محتوای جنسی، مطالب نفرتپراکن و دیگر محتواهای نامناسب و جنجالی چندان تلاش نمیکنند». این گزارش در حالی منتشر شد که فیسبوکیها شاهد بودند هر از چندی پستها و مطالب شخصیتها و یا تشکلهای مربوط به مسلمانان و یا جریان مقاومت اسلامی در کشورهای مختلف بدون هیچ توضیح و دلیل و در حالی که هیچ محتوای خشونتباری هم ندارند، حذف میشوند. حالا این خبر را که مربوط به همین یک ماه پیش است بخوانید تا بعد برویم سراغ سانسورهای جدیدتر: «فیسبوک صفحه عربی رهبر انقلاب با بیش از ۱۰۰ هزار دنبالکننده را که چندی پیش به بهانه نقض قوانین خود با محدودیت مواجه کرده بود؛ بهطور کامل پاک کرد... این اولین بار نیست که صفحات رهبر انقلاب در شبکههای اجتماعی با محدودیت مواجه میشوند و اینستاگرام و توییتر نیز مانند فیسبوک بارها به حذف مطالب یا بستن حسابهای کاربری khamenei.ir اقدام کردهاند».
در پاسخ به بی بی سی
برای آمریکاییها، چه سیاستمدارانشان و چه اربابان رسانهایشان، آزادی تقریباً معنای کشک را دارد! در چنین شرایطی بدیهی است وقتی تصمیم به ترور و به تصور خودشان حذف قهرمان مبارزه با تروریسم در سطح جهان میگیرند، باید هم هر نام و نشان مثبت و حقیقی از سردار شهید سلیمانی را از رسانههایشان پاک کنند. پس نباید حیرت کنید که از چند روز پیش به این طرف، اینستاگرام و توییترشروع به حذف پستها و همچنین مسدود کردن حسابهای کاربری آنهایی کردهاند که دائم عکس و مطالب مربوط به سردار سلیمانی را منتشر میکنند. علی بهادری جهرمی، رئیس مرکز وکلا و کارشناسان رسمی دادگستری در این باره گفته است: «ایجاد محدودیت در آزادی بیان از سوی مدعیان آزادی، بدون شک اقدامی بر خلاف اعلامیه و میثاقهای حقوق بشر و مغایر احترام به استقلال کشورها از منظر حقوق بینالملل و حتی مغایر موازین حقوق داخلی خود ایالات متحده است».
حالا و در پایان این مطلب دیگر لازم نیست خیلی واضح و آشکار بگوییم دلیل این برخورد دوگانه فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و... با مقوله آزادی بیان چیست. فقط اعتراف یکی از مدیران این شبکههای اجتماعی را که سه یا چهار روز پیش منتشر شد، برایتان بازنشر میکنیم: «سخنگوی شبکه اجتماعی فیسبوک درباره علت حذف برخی از پستهای مربوط به شهادت سردار قاسم سلیمانی توضیح داد. وی در پاسخ به بیبیسی گفت: علت حذف برخی پستهای مرتبط با شهید قاسم سلیمانی در اینستاگرام مربوط به تعهدات این شبکه در قبال تحریمهای دولت آمریکا علیه ایران است».
نظر شما