تحولات لبنان و فلسطین

«به شرق و غرب بگویید اگر خانه‌ام را به آتش بکشند و قلبم را سوراخ‌ سوراخ کنند، آرزوی اظهار ضعف و شکست اسلام و دینم را به گور خواهند برد و اگر پیکرم را زنده‌ زنده قطعه‌ قطعه و پاره‌ پاره کنند و پاره‌های تنم را بسوزانند، باز فریاد خواهم زد: اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است».

مهدی کاهانی مقدم/

«به شرق و غرب بگویید اگر خانه‌ام را به آتش بکشند و قلبم را سوراخ‌ سوراخ کنند، آرزوی اظهار ضعف و شکست اسلام و دینم را به گور خواهند برد و اگر پیکرم را زنده‌ زنده قطعه‌ قطعه و پاره‌ پاره کنند و پاره‌های تنم را بسوزانند، باز فریاد خواهم زد: اسلام پیروز است، کفر و منافق نابود است».

«امروز تمام کفار و منافقین غرب و شرق علیه اسلام در مکتب و شرف و انسانیت برخاسته‌اند. بدانید، اگر این نهضت خدای ‌ناکرده شکسـت بخورد، همان‌ طور که امام عزیزمان فرمودند، دیگر نمی‌توان از اسلام سخن گفت. تو ای مادر عزیزم، کفنم را بیاور تا بپوشم که خون من بهتر از خون امام حسین(ع) و فرزند خردسالش، علی‌اصغر نیست».

این جملات، فرازهایی از وصیت‌نامه سردار شهید حاج علی‌اصغر حسینی محراب است که پس از رشادت‌های فراوان در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، سی‌ام دی ماه 1365 به صف یاران شهیدش پیوست.

او که مرداد ماه 1340 در شهر مشهد به دنیا آمد؛ سومین پسر و ششمین فرزند از خانواده‌ای بود که تعداد فرزندانش 9 نفر بودند.

علی‌اصغر محراب همزمان با مبارزات مردم برای سرنگونی رژیم شاه، به همراه دوستانش در مسجد تلاش زیادی برای آماده کردن دانش‌آموزان داشت؛ او همدوش دیگر دانش‌آموزان، در تظاهرات شرکت می‌کرد؛ شب‌ها اعلامیه‌ها را همراه برادرانش در کوچه‌ها پخش می‌کردند و روی دیوارها شعار می‌نوشتند.

وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، او در دبیرستان آیت‌الله کاشانی درس می‌خواند. سال سوم متوسطه بود؛ وقتی از دبیرستان تا خانه پیاده می‌آمد، به مسجد محل سر می‌زد؛ نیروهای بسیجی مشغول نام‌نویسی بودند؛ تصمیمش را همان روزهای اول گرفته بود؛ یک روز در شبستان نماز خواند، بعد به خانه رفت و گفت که می‌خواهد به جبهه برود. همان روز هم ثبت نام کرد و فردای آن روز به کردستان اعزام شد.

در کردستان با شهید کاوه آشنا شد و او بود که لباس فرم سپاه را به محراب پوشاند و به این ترتیب علی‌اصغر به عضویت سپاه پاسداران درآمد.

شهید کاوه پس از مدت کوتاهی که شجاعت و دلاوری محراب را در عملیات‌های مختلف و به‌ویژه بازپس‌گیری شهر بوکان دیده بود، او را به سمت فرمانده عملیات منصوب کرد. شهید محراب سپس به فرماندهی عملیات لشکر ویژه شهدا انتخاب شد و آن دو، همراه با هم در عملیات‌های متعددی شرکت کردند. علی‌اصغر چند بار نیز در این عملیات‌ها مجروح شد. محراب از افرادی بود که قابلیت‌هایش در جنگ‌ها و سختی‌ها بارها برای فرماندهان رده‌بالا ثابت‌ شده بود؛ از جمله حضورش در عملیات‌های پسوه، فتح، لیلة‌القدر، قادر، محاصره پاوه، والفجر2، 3، 4، خیبر، بدر والفجر8 و 9؛ از این ‌رو به او مسئولیت‌های مختلفی سپرده می‌شد؛ گستردگی مسئولیت‌ها و خدمات محراب به حدی بود که بیان تمامی آن‌ها نیازمند فرصتی کافی است و البته از پس همه آن‌ها به‌ خوبی برآمد.

او در اسفندماه 1362 با خانم سکینه پروانه ازدواج کرد. همسرش صداقت، صفا و محبتی را که در وجود محراب دیده بود، دلیل اصلی موافقت خود برای ازدواج با ایشان عنوان کرده است. پس از مراسم خواستگاری، محراب به جبهه رفت و پس از پیروزی در یک عملیات، سفری تشویقی به سوریه نصیبش شد و از آنجا نیز به مبارزان جنوب لبنان سر زد. فضا و معنویت حاکم بر جبهه حزب‌اللّه لبنان او را شیفته خود ساخته بود اما ترجیح داد به ایران بازگردد و مبارزه را اینجا ادامه دهد. او علاقه بسیاری به همسر و فرزندش داشت؛ با وجود این حاضر نبود جنگ و جبهه را رها کند.

با شهادت فرمانده‏ گردان ویژه‏ شهدا سمت فرماندهی به شهید محمود کاوه سپرده شد و این گردان به کمک سردار منصوری، ایافت، شهید قمی و محراب تجهیز و توسعه یافت و به تیپ ویژه‏ شهدا تبدیل شد و در ادامه دارای یگان‌های مجهزی چون یگان دریایی و گردان پدافندی قائم به فرماندهی و سرپرستی علی‌اصغر حسینی محراب شد. گردان پدافندی قائم نیز به ‌تدریج توسعه یافت و نام تیپ را به خود گرفت. سپس به خواست محراب به ‌عنوان تیپ مستقل انصارالرضا(ع) زیر نظر سپاه خراسان (تیپ 3 لشکر 5 نصر) قرار گرفت.

علی‌اصغر حسینی محراب در جریان عملیات کربلای5 در حالی که به شدت شیمیایی شده و سوزش چشم‏‌ها و سینه امانش را بریده بود، پس از خواندن نماز در قرارگاه تاکتیکی، در حالی که زیر لب آیه: «اللّهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» را زمزمه می‌‏کرد، به اتفاق یکی از نیروهای اطلاعات به طرف خط به راه افتاد و در حالی که سوار بر موتور به پل شهر «دوئیچی عراق» نزدیک می‌شدند، مورد اصابت راکت‌‏های عراقی قرار گرفته و به شهادت رسیدند. این در حالی بود که همسرش دومین فرزند خود را باردار بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۰
    0 0
    درود سلام برشهید دفاع مقدس حاج علی اصغر حسینی محراب . اینجاب افتخار داشتم پانزده ما در خدمتش باشم .از مازندران
  • ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۰
    0 0
    درود سلام برشهید دفاع مقدس حاج علی اصغر حسینی محراب . اینجاب افتخار داشتم پانزده ما در خدمتش باشم .از مازندران