محسن ذوالفقاری /
در برگشت از سفر سیستان و بلوچستان، شب جمعه، زیر باران، دَمِ غروب، حاج قاسم به مزارش دعوتمان کرد. درست مثل سفر فروردین امسال به پلدختر و اهواز. سفری که به عشق حاج قاسم و لبخند مجددش شروع شود باید هم با زیارت مزار حاج قاسم تمام شود.
بهعنوان آخرین برگ از این سفرنامه، این چند نکته را مینویسم:
١. در وهله اول و دوم و سوم، فقط کمک مالی مهم است تا انشاءالله با همت جهادگران مستقر در مناطق سیلزده و نیروهای بومی، برای دامهای از دست رفته مردم فکری شود و با اقدامی علمی و بموقع، زمینهای کشاورزی و باغهای آسیب دیده احیا شوند، چون سیل بیشتر از همه، زمینههای معیشت مردم را تخریب کرده است.
٢. مسئله بعد، تهیه اقلام غذایی و بهداشتی است که این هم نیازمند کمک مالی مردم است، چرا که خرید مواد غذایی و بهداشتی مختلف و سپس فرستادن آنها به مناطق مختلف هزینههای زیادی دارد. با کمترین هزینه و بهترین کیفیت میشود همین مواد و موارد ضروری را در خود سیستان و بلوچستان خریداری کرد و به سیلزدهها رساند.
٣. این استان سالها درگیر سیل محرومیت بوده و حالا بلایی طبیعی وضعیت آنها را بدتر و بدتر کرده است. رفع محرومیت این استان نیاز به برنامهریزی بلندمدت دارد و فعالیتها و کارهای خوبی که گروههای جهادی شروع کردهاند، در طول سال ادامه خواهد داشت. شما هم میتوانید هر موقع سال هرطور که میتوانید با هماهنگی گروههای جهادی با سابقه به این ماجرا کمک کنید.
۴. بهعنوان حرف آخر بگوییم این سفر برکات زیادی داشت، اگرچه حرفهای ناگفته زیادی هم از خود باقی گذاشت. این یادداشتهایی که خواندید، گزارش و خبر یک خبرنگار نبود. در این سفر هم ما مثل سفر به پلدختر و اهواز، فقط یک تیم رسانهای همدل و همعهد بودیم و تلاش کردیم هر جور هست، یار و یاور خبرگزاریها، روزنامهها، صداوسیما و گرافیستها باشیم.
نظر شما