تحولات منطقه

۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۳
کد خبر: ۶۹۳۷۴۱
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

عباسعلی سپاهی یونسی/

صبح جمعه زودتر از هر روز از خواب بیدار می‌شوم تا خودم را به محل قرار برنامه دوچرخه‌سواری گروه آراد برسانم. خیابان‌های شهر خلوت است و هوا جان می‌دهد برای رفتن و رکاب زدن. بیشتر از هر وقتی دوست دارم از شهر بزنم بیرون مخصوصاً در این روزهایی که هر چه می‌شنوم حرف از کرونا و مرگ چند هموطن است. انگار رفتن آرامشی است که خداوند مهربان برایم تعریف کرده است و من بهترین لحظات زندگی‌ام را در رکاب‌زدن یافته‌ام. ساعت ۱۲ است و ما ایستاده‌ایم روی ارتفاعات کنگ به زشک. پشت سرمان را که نگاه می‌کنیم، مسافت زیادی را از مشهد تا این جایی که ایستاده‌ام رکاب زده‌ایم.

در راه هم نرمک نرمک باران را دیدیم، هم ابر و مه و آفتاب و هم ابرهایی که انگار با خورشید بازیشان گرفته بود. حالم خوب است آن قدر که قابل وصف کردن نیست تنها می‌توانم از همین کلمه خوب و یا عالی و یا چیزهایی از همین جنس برای بیانش استفاده کنم. وقتی از بالا به جاده‌ای که پیچ می‌خورد و پایین می‌رود تا می‌رسد به زشک زیبا نگاه می‌کنم خوبی حالم چند برابر می‌شود هر چه باشد از صبح نفس نفس زنان رکاب زده‌ایم و حالا قرار است سرازیری زیبایی را پایین بروم و چه اتفاقی از این بهتر، اما نمی‌دانم این بالا یک دفعه از کجا فکر کرونا سراغم می‌آید، به این فکر می‌کنم دوباره باید برگردم به شهر و دوباره خبرهایی را بشنوم که انگار تمامی ندارند و هر روز به شکل تازه‌ای ظاهر می‌شوند.

با خودم فکر می‌کنم حالا در اداره، در اتوبوس، در تاکسی، در جمع‌های خانوادگی و دوستان، خلاصه در هر کجا انسانی باشد حرف از کرونا هم هست. دلم می‌گیرد هر چند با خودم فکر می‌کنم خوشبختانه در بحث رفت و آمدهایم به روزنامه، نه مجبورم از تاکسی استفاده کنم، نه از اتوبوس و نه از مترو چون من وسیله خودم یعنی دوچرخه را دارم. دلم بخواهد هدفونی به گوشم با موسیقی انتخابی خودم رکاب می‌زنم و لازم نیست همصحبت با راننده‌ها و بغل‌دستی‌هایی بشوم که دارند بی‌وقفه از کرونا حرف می‌زنند. با خودم فکر می‌کنم دوچرخه چه نعمت خوبی است هم حالت را خوب می‌کند و هم بی‌آزارترین همراهی است که می‌توانیم داشته باشیم. به سرازیری زیبا نگاه می‌کنم و پایم را می‌گذارم روی رکاب و رکاب می‌زنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.