درباره مواجهه با پدیده مدرنیته و تجدد نظریههای گوناگونی مطرح شده است و این مواجهه همواره سه دسته موافقان، مخالفان و منتقدان را به همراه داشته است. در میان نظریههایی که سعی در تبیین جامعهشناختی این پدیده داشتهاند، برخی نظریات بر این موضوع تأکید دارند که تجدد با مدرنیته متفاوت است و هر جامعهای میتواند تجدد ویژه خود را تجربه کند. این موضوع، محل گفتوگوی ما با دکتر روحاله رشیدی، پژوهشگر و نویسنده کتاب «درآمدی بر جامعهشناسی تجدد در ایران» شد که در ادامه آن را میخوانید.
جناب رشیدی! ما در کجای پازل تجددشناسی و پژوهشهایی که در این زمینه شده، قرار داریم؟
قاعدتاً در نقطه مطلوب نیستیم و نتوانستهایم موقعیت خودمان را نسبت به این پدیده بشناسیم و تشخیص بدهیم و همچنان مثل دوره نخست آشنایی ایرانیها با پدیده تجدد، حیران و سرگردانیم. دانش ما نیز نسبت به این پدیده رشد چندانی نداشته است و حتی اگر خواستهایم تجدد را بشناسیم، نگاهمان به این پدیده از بیرون نبوده است و از دریچه خود تجدد به آن نگاه کردیم؛ به عبارتی ما با همان چارچوبهای برساخته خود تجدد درصدد شناخت و تعریف آن برآمدهایم.
نگاه شما در کتابتان نیز از منظر شرقشناسانه به تجدد است. نظر شما در قبال انتقادهایی که به این رویکرد وجود دارد و گفته میشود اطلاعات ما از غرب در این رویکرد کم است و قضاوت دقیقی شکل نخواهد گرفت، چیست؟
برعکس ما به این دلیل چنین رویکری را صحیح میدانیم که نرفتهایم خود غرب را تأویل کنیم و جلوه تجدد را در همین جامعه خودمان مورد بحث قرار میدهیم. به همین جهت نیز سراغ نظریاتی رفتیم که در این مواجهه، ایرانیتر بودند. ما باید بین پدیده مدرنیته کاملاً غربی و تجددی که میتواند گوناگون و متمایز از مدرنیته غربی باشد تفاوت قائل شویم. ما آمدیم از داخل ایران و از نهادهای ایرانی صحبت کردیم؛ چراکه عینیتر و تعین یافتهتر هستند. ما میتوانیم با خوانش نهادها به وضعیت تجدد در ایران پی ببریم.
تفاوتهایی که شما میان مدرنیته و تجدد قائل شدید از چه منظری و به چه دلیل است؟
چنین تفاوتی به لحاظ مفهومی است. اگر به تجدد به معنای نوشدگی، نگاه خطی داشته باشیم میگوییم که نوشدگی جز آنچه در غرب تجربه شده است و ما آن را به عنوان مدرنیته میشناسیم، امکان ندارد و ما باید همان مسیر را که یگانه است طی کنیم ولی از آنجایی که ما تجربههای تاریخی نوشدگی را در ایران داریم، میگوییم که ممکن و مقدور است که ما تجدد خودمان را داشته باشیم. اصرار بر اینکه مدرنیته یکی است و در تمام ساحات به یک شکل ظهور و بروز میکند برآمده از نگاه اصالت مدرنیته است. چنین نگاهی میگوید راهی جز این مدرنیته نیست و همه باید با این اصول و اقتضائات کنار بیایند در حالی که ما معتقدیم ایرانیها میتوانند تجدد خودشان را داشته باشند. ما ادوار مختلف نوشدگی را در ایران مثلاً در دوران صفویه تجربه کردیم و هنوز نیز این اتفاق مقدور است.
در نگاه متفکرانی چون آقای توکلی ما میتوانیم تجدد داخلی داشته باشیم و حتی مسائلی مانند مدرنیته ایرانی نیز در این نگاه مطرح میشود. در این باره چه نظری دارید؟
مدرنیته ایرانی همان تلاشی است که نسل اول روشنفکران ایرانی در پی آن بودند. نظریه مدرنیته ایرانی مبتنی بر پیشفرض اصالت مدرنیته غربی است. افرادی چون توکلی طرقی یا میرسپاسی مدرنیته غربی را پذیرفتهاند و تمام تلاش آنها معطوف به حفظ مختصات ایرانی در راستای بسط اندیشه مدرنیته در ایران است. دغدغه من فهم امکان تجدد ایرانی بود که به نظرم ممکن است ولی فرصت گفتوگو و ساختن چنین نظریهای نیست و ما در حوزه نظر نیز همچنان تحت فشار نظریه اصلی هستیم.
امثال میرسپاسی دو حرف دارند؛ نخست اینکه جریان عقل را که از دوران دکارت شروع شده، نمیتوان کنار زد و بعد بین جلال و شریعتی و امثالهم دستهبندی شکل میدهد که اینها در مقطعی سبب غربستیزی افراطی شدند. دیدگاه شما نسبت به مواجهه جلال و شریعتی با این پدیده چیست؟
بدون تردید این طیف روشنفکران منتقد غرب که با غربزدگی مرحوم آلاحمد نضج گرفته بیشترین کمک را به ما در توقف مسیر معیوب یعنی مسیری که نتیجه نیز نداشت، کردند. امثال شریعتی و جلال سرعت فرو رفتن ما در آن منجلاب تشتت و حیرانی را کم و به ما کمک کردند تا نگاه منتقدانهای به پدیده مدرنیته داشته باشیم. آنها نسلی از روشنفکران را پدید آوردند که نگاه معقولتر و منتقدانهتری به پدیدهها دارند. انقلاب اسلامی نیز به عنوان پدیدهای که پرسشهای زیادی در دنیای مدرن ایجاد کرد، هنرش این بود که از دو نگاه طرد و انکار و شیفتگی فاصله گرفت و نگاه متعادلتر و منتقدانهتری داشت. انقلاب اسلامی بدون اینکه کفش در پای مدرنیته بگذارد به نقد مدرنیته پرداخت. انقلاب اسلامی جایی ایستاد که با زمینه برساخته مدرنیته فاصله داشت و از چنین نقطهای دست به نقد مدرنیته زد بدون اینکه به تحجر و واپسگرایی دامن بزند. ما در تجربه زیسته ملت ایران یک خودآگاهی داریم که در سال ۵۷ اوج و بلوغ آن را شاهد بودیم. ما در این مقطع به آن نقطه رسیدیم که تحولات دنیا را به رسمیت شناختیم و شجاعت مطرح کردن قرائت دیگری از نگاه به عالم و نگاه به انسان و جامعه را نیز به خودمان دادیم. نقطه اتکای ملت ایران در آن مقطع همان چیزی بود که به آن اشاره کردم یعنی با جلال، شریعتی و مطهری، ما بازگشت به خویشتن را آغاز کردیم؛ ضمن اینکه سر جنگ نیز با مظاهر تجدد نداشتیم. نمونهاش جمله حضرت امام(ره) که فرمودند ما با فحشا مخالفیم و نه سینما و در مورد عارضههای تجدد نقد داشتند. حتی خود آوینی با نگاه خاص خود، تجربه سیطره بر فناوری مدرن را به ما نشان داد؛ بنابراین میتوان گفت که قطعاً این خودآگاهی میتواند دوباره شکل بگیرد ولی الزامات آن هنوز مهیا نیست. ما میتوانیم کنش فکری و تولید فکری با غرب داشته باشیم و همزمان زمینه را برای رسیدن به خودآگاهی مهیا کنیم.
در مورد کشورهایی چون ترکیه و مالزی که به نظر مواجهه مشخصتری با مدرنیته داشتهاند، چه باید گفت؟
این کشورها امهات مدرنیته را پذیرفتهاند ولی ما با ارکان اندیشه مدرن مشکل داریم و آن را در تناقض و تضاد با مبانی خود میدانیم. اما چون نسبت به این وضعیت کاری هم نمیکنیم در چنین فضای معلقی قرار داریم.
در چرایی توقف و تأخیر در شناخت تجدد
دلیل اینکه جلال آلاحمد روی مفهوم ماشینی شدن و تبعات آن تأکید داشت و شهید آوینی نیز همواره از فناوری سخن میگفت ولی امروزه کسی تصویری از آنچه در آینده انتظارمان را میکشد، به ما نشان نمیدهد، همین مسئله تأخیر در شناخت تجدد است. ما اکنون دچار نوعی تأخیر و تأخر فکری در این زمینه هستیم و بیش از آنکه با خود این پدیده در دو دهه گذشته مواجه باشیم، با مظاهر آن مواجه بودهایم و همچنان در حال مصرف فراوردههای فکری گذشتگان هستیم. این تأخر سبب شده تا ما پس از کار پردامنه در حوزه تجددشناسی، یک دفعه فیتیله این کار را در مسائل داخلی و بینالمللی پایین بکشیم و بعد با تأخر شناخت روبهرو شویم و چنین خلأهایی نیز شکل بگیرد. دلیل دیگر شاید این باشد که جامعهشناسی در خود ایران نیز چندان رشد پیدا نکرده است. برای صحت این گزاره نیز کافی است بپرسیم موضوع جامعه ایرانی و مسائل انقلاب اسلامی چقدر موضوع بحثهای ما بوده است و چه میزان در مورد آن تولید فکری اتفاق افتاده است؟ منظورمان مقالات مونتاژی نیست بلکه منظور تولیدات فکری الهامبخشی است که در حوزه جامعهشناسی ایران صورت گرفته، نه در جامعهشناسی تجدد و مدرنیته.
نظر شما