همزمان با روز شهید به گفتوگو با برادر چهار شهید نشستیم تا بار دیگر راوی رشادتها و فضیلتهای اخلاقی شهیدان عالیقدر باشیم. محمدحسین نظری متولد ۱۳۴۵ که بازنشسته سپاه و جانباز دوران دفاع مقدس است برای شروع میگوید: هفت فرزند حاصل زندگی مشترک پدر و مادرم به نامهای فاطمه، حمید، محمدمهدی، محمدتقی، عزیزالله، محمدحسین و زهرا است. پنج سال است که مادرمان به رحمت خدا رفته و پدرمان حاج علیاصغر متولد ۱۳۰۹ که یک کارگر ساده بود و اعتقادش روزی حلال بوده و هست.
وی میافزاید: حمید متولد ۱۳۳۵ بود و در۳۵ سالگی در عملیات کربلای۴ و۵ در بهمن ۶۵ با گلوله مستقیم به قلبش به شهادت رسید. برادرم راننده آمبولانس و متأهل بود، اما هنوز فرزندی نداشت.
وی درباره دیگر برادر شهیدش محمدمهدی میگوید: او متولد۱۳۴۰، مجرد و در ارتش گروهبان یکم و چترباز بود. همان اوایل جنگ -سال ۵۹- در کردستان و قصرشیرین در درگیری با کومله و دموکراتها به شهادت رسید.
میدانم یادآوری شهادت برادرانش کار سختی است، اما او با اقتدار برایم تعریف میکند و ادامه میدهد: محمدتقی هم متولد ۱۳۴۲ جزو کادر نیروی هوایی بود. برادرم سال ۶۴ شیمیایی شد و سال ۶۷ در بیمارستان امام رضا(ع) به شهادت رسید. او متأهل و دارای چهار فرزند بود.
حالا از عزیزالله برادری که متولد ۱۳۴۱ بود و در عملیات رمضان سال ۶۱ مفقودالاثر میشود، برایم تعریف میکند و میگوید: عزیزالله رزمنده بود و بعد سه سال چشم انتظاری پلاکش را برایمان آوردند. او هم مجرد بود.
• سلاح مرا زمین نگذارید
وقتی از او درباره حضور برادرها در جبهه میپرسم، با اشاره به اینکه پدر و مادرشان پیش از انقلاب در هیئتها و تشکلهای مذهبی حضور پررنگی داشتند، چراکه از خانواده مذهبی بودند، میافزاید: برادرم محمدمهدی در ارتش خدمت میکرد که با شروع انقلاب در راهپیماییها حضور فعالی داشت و به عبارتی ساز انقلاب توسط او در خانواده ما زده شد. در جریان جنگ تحمیلی نیز او عازم کردستان شد و پیش از شهادتش در سال ۵۹، در وصیت نامه خود به همه ما برادرها توصیه کرد که «سلاح مرا زمین نگذارید و از این نظام و انقلاب حفاظت کنید».
پس از شهادتش، برادر دیگرم عزیزالله راهی جبهه شد و دو سال بعد در عملیات رمضان شهید میشود. سه سال پس از آن حمید نیز به شهادت میرسد. در واقع محمدمهدی هدایتکننده ما در این جریان بود، چراکه از نظر سیاسی، فکری باز داشت و به توصیه او و کمک خانواده در این مسیر قرار گرفتیم.
• ویژگیهای مشترک برادران شهید
وی درباره مهمترین ویژگیهای برادرانش، اظهار میکند: همه آنها بسیار اهل کار، تلاش و انفاق بودند به طوری که بخش قابل توجهی از درآمدشان را به فقرا کمک میکردند. نمازشان سر وقت بود و به روزه مقید بودند. احترام به پدر و مادر نیز از ویژگی شاخص همه برادرهایم بود و در همه امورات خانه به مادرم کمک میکردند.
او تأکید میکند: برادرم محمدمهدی زمان طاغوت در ارتش، درجه بالا و حقوق خوبی داشت و به فقرا کمک میکرد. در واقع تمام برادرانم دست به خیر داشتند و اهل انفاق و کمک به دیگران بودند.
همه چهار برادرم برای حفظ انقلاب به شهادت رسیدند.
• اعطای جانبازی توسط رهبر معظم انقلاب
او درباره مجروحیتش میگوید: در عملیات والفجر یک گلوله به کتفم خورد و در والفجر ۹ و کربلای ۲ نیز ترکش به پایم اصابت کرد، اما من هیچگاه دنبال درصد جانبازی نبودم.
زمانی که مقام معظم رهبری در منزل ما حضور پیدا کردند ایشان ۵ درصد جانبازی را به من اعطا کردند. پدرم همیشه میگوید، فرزندانم را ندادم که چیزی از دولت بگیرم و کلاً اهل پرونده و... نبود.
او در پاسخ به این پرسش که چه شد همه برادرانتان در فضای دفاع مقدس وارد شدند، توضیح میدهد: برادر بزرگم بسیار منظم و دقیق بود و کار در نظام با روحیه او بسیار سازگار بود و شغلش را دوست داشت و به عنوان برادر بزرگتر تأثیرگذاری زیادی روی همه ما داشت. به جز حمید که مکانیک بود همه به نوعی وارد فضای نظام شدیم که البته حمید هم در کنار حرفهاش به ما پیوست.
• اولویت آخرت در کنار دنیا
وی تصریح میکند: همه برادرهایم خانوادهدوست بودند و در کنار وظایف و امور دنیوی مدام آخرت را یادآور میشدند.
ما اصالتاً اهل قوچان هستیم و اگرچه سالها در مشهد مجاوریم، اما برادرانم در قوچان دفن شدند.
محمدحسین نظری بیان میکند: یکی از دوستان برادرم که شهید شد و او خیلی به دوستش وابسته بود وصیت کرد اگر من هم به شهادت رسیدم در کنار دوست شهیدم به خاک سپرده شوم، از این رو طبق خواسته خودش در زادگاهمان قوچان و در مجاورت دوست شهیدش به خاک سپرده شد و بقیه برادرانم نیز همه در قوچان دفن شدند.
وی در خصوص نقش مادر در تربیت فرزندان این خانواده تأکید میکند: برای مادرم به طور قطع روزهای سختی بود که چهار فرزندش شهید شوند. او بسیار صبور و مهربان بود و همیشه میگفت به خاطرحضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) مصیبتهایم را تحمل میکنم.
نظر شما