تحولات لبنان و فلسطین

۲۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۲
کد خبر: 696892

میراث‌نیاکان

آتش و اسطوره حیات دوباره

حسن احمدی‌فرد، روزنامه‌نگار و پژوهشگر

در فلات ایران، آیین‌های کشاورزی، بستر شکل‌گیری بسیاری از باورهاست. پدران و مادران باستانی ما هر سال، پنهان شدن دانه در زیر خاک و رویش دوباره آن را به کمک باران می‌دیده‌اند و بر همین اساس، جهان هستی را تفسیر می‌کرده‌اند؛ تفسیری که هنوز هم در پس‌زمینه باورهای ایرانی وجود دارد.

در فلات ایران، آیین‌های کشاورزی، بستر شکل‌گیری بسیاری از باورهاست. پدران و مادران باستانی ما هر سال، پنهان شدن دانه در زیر خاک و رویش دوباره آن را به کمک باران می‌دیده‌اند و بر همین اساس، جهان هستی را تفسیر می‌کرده‌اند؛ تفسیری که هنوز هم در پس‌زمینه باورهای ایرانی وجود دارد.

کدام دانه فرورفت در زمین که نَرُست

چرا به دانه انسانت این گمان باشد(مولانا جلال‌الدین بلخی)

اساساً حیات گیاهی در به خاک سپردن و پنهان گشتن دانه در زیر  زمین است. دانه تا نیست نشود، تولدی دیگر و رستاخیزی دوباره نمی‌یابد. این تجربه عینی اقوام کهن، نمی‌تواند بر دیدگاه و جهان‌بینی آن‌ها تأثیر نگذاشته باشد. باور اساطیری «ایزد شهیدشونده»، دقیقاً از همین منظر شکل گرفته است؛ ایزدی که هر سال با قطع باران و فرارسیدن گرما و خشکی زمین، می‌میرد و با رویش دوباره زمین در بهار، حیات می‌یابد و انسان وظیفه دارد، در عزای این ایزد بگرید تا زمینه حیات دوباره او و موجبات برکت در زندگی خودش را فراهم آورد.

در این باور، باران‌خواهی و جلب توجه ایزد برای بارش بیشتر باران هم جلوه‌ای آیینی داشته و «گریه‌مقدس» نیز از همین منظر شکل گرفته است؛ پدران و مادران ما در جلب توجه ایزدان، اشک می‌ریخته‌اند، تا اشک‌های ایزدان در قالب باران، بیشتر شود و زمین را بارآورتر کند.

در این میان، این مرگ یا شهادت، عزاداری‌های عظیمی را هم هر ساله در پی داشته است که البته در روزگاران متأخر در اشکالی دیگر، نمود پیدا کرده و بازتولید شده است ...

ایزد شهیدشونده در ادامه با تطور اسطوره‌ها و آیین‌ها، جای خود را به قهرمان شهیدشونده می‌دهد. قهرمانی که می‌میرد تا مرگش موجبات گشایش و برکت را فراهم آورد. «سیاوشان» یا آیین‌های سوگ سیاوش در ایران کهن، حاصل همین تحول است.

داستان سیاوش در واقع بازتابی از باور به ایزدی است که در اعصار کهن تقدس داشته است؛ اعصاری که ایرانیان به ایزدانی باور داشته‌اند که از منظر مرگ و حیات گیاهی شناخته می‌شده‌اند؛ مرگ و حیاتی که هر سال، نو به نو، تکرار می‌شود. سیاوش مظلومانه کشته می‌شود و فرزندش کیخسرو که انعکاس حیات دوباره اوست، ایران‌زمین را از دست افراسیاب تورانی که نماد خشکسالی است، نجات می‌دهد و سبزی و خرمی و برکت را به ارمغان می‌آورد. از این روست که  کیخسرو در مهرگان، تاج‌گذاری می‌کند که آغاز سال نو کشاورزی است:

گزیدش یکی روز فرخنده‌تر

که تا برنهد تاج شاهی به سر

چنان چون فریدون فرخ‌نژاد

برین مهرگان، تاج بر سر نهاد...(شاهنامه فردوسی)

در ایران کهن اما پس از عزاداری‌های آیینی در مرگ ایزد گیاهی، نوبت به جشن‌های آیینی و حیات دوباره او می‌رسیده که همین نوروز باشد.

افزون بر این‌ها، اسطوره سیاوش، ارتباط ویژه‌ای با جهان گیاهی دارد؛ چنان که از خونش گیاه «پرسیاوشان» می‌روید. نیز در باور ایرانیان لاله هم گیاهی است که با خون سیاوش مظلوم در ارتباط است.

اساساً این باور که از خون مظلومان، گیاهی همچون لاله بروید، بازتاب همان اندیشه کهن ایزدان گیاهی و مرگ و زندگی نوشونده آن‌هاست که در اعصار متاخر، به اشکال گوناگون در باور ما مردم، جلوه‌گر شده است.

در هر دشتی که لاله‌زاری بوده است

از سرخی خون شهریاری بوده است

این شاخ بنفشه کز زمین می‌روید

خالی است که بر رخ نگاری بوده است(خیام نیشابوری)

اما جلوه‌ای دیگری از اسطوره سیاوش نیز به روزگاران معاصر رسیده است.

سیاوش یا سیاوخش یا به روایت کتاب کهن اوستا «سیاو اَرشَن»، یعنی مرد سیاه. (جالب آنکه اسب سیاوش هم شبرنگ، نام دارد) اما چرا باید سیاوش را مرد سیاه نامید؟ زیرا او یک بار قدم به جهان مردگان گذاشت. اساساً در اندیشه ایرانیان، سیاهی و تاریکی جلوه مرگ و نور و روشنایی و آتش، جلوه زندگی است؛ چنانکه پدران و مادران ما بر خاک تازه درگذشتگان چراغ(آتش) روشن می‌کرده‌اند تا به او جلوه‌ای از زندگی ببخشند؛ سنتی که هنوز هم در روستاهای خراسان‌زمین، تداوم دارد...  .

سیاوش برای دفاع از پاکدامنی‌ و اثبات راستگویی‌اش، می‌پذیرد تا از میان خرمن آتش افروخته گذر کند. او با این کار به جهان مردگان راه می‌یابد اما می‌تواند از آن جهان به حیات دوباره برگردد. سیاوش از میان آتش‌ها عبور می‌کند و سلامت می‌یابد ...

همین اسطوره کهن، بعدها در قالب شخصیتی بازتولید می‌شود که سر و صورتی سیاه دارد. این مرد سیاه اما لباس سرخ می‌پوشد و درست پیش از نوروز، پیدایش می‌شود؛ گویی سیاوشی است که آمده تا زندگی دوباره در نوروز را پیغام بیاورد؛ پیغامی که با شادی و پایکوبی فراوان همراه است؛ البته با افروختن آتش، که همراه همیشگی سیاوش است؛ نیز با پریدن از روی آتش که اشاره‌ای به مرگ و زندگی دوباره این اسطوره کهن است. حاجی فیروز(که احتمالاً نامش برگرفته از شخصیتی تاریخی است) نماد حیات دوباره اسطوره‌ای است که سبزی و خرمی را به ایران‌زمین می‌آورد؛ حیاتی مداوم که هر سال در آغاز بهار، در نوروز، نو می‌شود و هم از این منظر است که ما بر سفره‌های نوروزی، سبزه می‌گذاریم تا نشانه‌ای از حیات دوباره باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.