قدس آنلاین: اداره کل هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال گذشته، شاهد اتفاقاتی بود که شاید کمتر مدیری آنها را در دوره مدیریت خود تجربه کرده باشد.
هادی مظفری مدیر جوانی است که از شانزدهم تیرماه ۹۷ بر مسند مدیرکلی هنرهای تجسمی کشور نشسته است و طی این دو سال مخالفان و موافقان بسیاری داشته است؛ از ماجرای جشنواره تجسمی فجر و تغییر رویکرد آن در دوره یازدهم گرفته تا انصراف و استعفای دبیران و داوران در دوره دوازدهم. از ادامهدار شدن مرمت موزه هنرهای معاصر تهران تا انتقادها نسبت به اعطای مجوز به گالریها.
برای اینکه از صحت و سقم ماجراهایی که برای اداره کل تجسمی رخ داده است، مطلع شویم و به صورت شفافتر به بررسی موضوعات مطروحه در مورد انتقادات از این اداره کل و مدیریت هادی مظفری، بپردازیم میزبان او و سعید اسلامزاده مدیر روابط عمومی اداره کل تجسمی در خبرگزاری مهر شدیم.
در ادامه بخش اول گفتگوی مهر با هادی مظفری را درباره سرانجام «دوازدهمین جشنواره تجسمی فجر» میخوانید و در بخش دوم گفتگو به مسائل دیگر اداره کل تجسمی در سال ۹۸ و برنامههای این مدیر برای سال ۹۹ خواهیم پرداخت.
* در ابتدا در مورد مراسم اختتامیه دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر و زمان احتمالی برگزاری آن صحبت کنید. آیا این مراسم برگزار خواهد شد؟
هادی مظفری: داوری آثار دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر تمام و تقریباً همه برنامههای مراسم اختتامیه برای برگزاری در تالار وحدت و نهم اسفندماه آماده شده بود اما به دلیل شیوع ویروس کرونا و دستوری که از وزارت بهداشت مبنی بر تعطیلی تمامی تجمعهای فرهنگی هنری صادر شد، ما هم تمکین کردیم و این مراسم به تعویق افتاد و امیدوارم هر زمان شرایط عادی شد، اختتامیه را برگزار کنیم و برگزیدگان معرفی و مفاخر هنرهای تجسمی نیز تقدیر شوند.
* آیا به اهدافی که طی دو سال مدیریت شما در برگزاری جشنواره تجسمی فجر، درصدد رسیدن به آنها بودید، رسیده یا نزدیک شدهاید؟
مظفری: جشنواره تجسمی فجر، نسبت به همه جشنوارههای هنری فجر جشنواره جوانی است و طبیعی است که دوره طولانیتری را باید سپری کند تا به ایستگاه مطلوب خودش برسد. این جوان بودن در عین حال که هنوز به برخی ساختارها دست پیدا نکرده است اما فرصت خیلی خوبی برای اصلاح و بهبود مسیر خود در مقاطعی است که نقصهایی دارد.
به عنوان مثال، آن چیزی که از سال گذشته کمبود آن در جشنواره احساس شده بود، رابطه نداشتن این جشنواره با بازار بود که بیشتر آن را تبدیل به جشنوارهای دانشجویی کرده بود. این اهداف برای یک جشنواره ملی یا بینالمللی، اهداف کافی نبود چراکه این اهداف در جشنواره تجسمی جوانان، جشنوارههای خصوصی و برخی بینالها دنبال میشود.
همچنین جشنواره تجسمی فجر آنچنان که باید و شاید، جامعالاطراف نبود و اصلاح رابطهاش با بازار، اصلاح مهمی بود و طبیعتاً با دعوت از گالریها و رفتن به سمت فروش آثار هنری، اولین قدم برداشته شد.
هدف بعدی ما، توجه به بخش علمی و پژوهشی جشنواره بود؛ خانواده تجسمی خانواده بزرگی است و ۱۰ رشته هنری زیر یک سقف کار میکنند و مناسبات اینها باید تعریف شود. اگر توجه کنید در خیلی از دورههای جشنواره طی سالهای قبل، جشنواره به سمت بخشی و رشتهای شدن رفته و این بخشبندیها در سالهایی نیز برداشته شده است. این رفت و برگشتها نشاندهنده این است که جشنواره تجسمی فجر هنوز در حال کسب تجربه است تا به مسیر اصلی خودش برسد.
در دوره دوازدهم جشنواره، علاوه بر اینکه به رشتهای بودن جشنواره تاکید شد و رشتهای بودن در این رویداد باقی ماند اما «گفتگوی بین هنرها» به عنوان موضوع و رویکرد اصلی جشنواره مطرح شد. این موضوع باعث شد به سمتی حرکت کنیم در عین اینکه در خوشنویسی و مجسمهسازی، بین سرامیک و نقاشی، هنرهای جدید و عکاسی و… به تفاوتها قائل هستیم اما باید به دنبال مسیری باشیم که اینها به هم نزدیکتر شوند.
این روند از دوره یازدهم جشنواره تجسمی فجر آغاز شد و در دوره دوازدهم نیز ادامه یافت و فکر میکنم طی کردن این مسیر بین ۵ تا ۱۰ سال زمان نیاز دارد تا جشنواره به ایستگاهی که جایگاه واقعی خودش است، برسد.
* با توجه به تعریف اهداف مشخص طی دو سالی که شما مدیریت جشنواره تجسمی فجر را عهدهدار بودید، برای طی این مسیر و نزدیک شدن به هدف رونق بازار هنر و ارتقای علمی و پژوهشی، چقدر فرصت و تهدید پیش رویتان بوده است؟
مظفری: دوره یازدهم جشنواره تجسمی فجر بود که موضوع بازار با عنوان «چهارسوی هنر» به جشنواره اضافه شد و در دوره دوازدهم، علاوه بر «چهارسوی هنر»، این فرصت نمایش و فروش آثار برای عموم هنرمندان طرح شد و شاید در عمل به صورت کامل اجرا نشد. شاید سال آینده در این زمینه بتوان قضاوت بهتری داشت چراکه به نظر میرسد این موضوع باید در فراخوان نیز گنجانده شود و شخصی که اثرش را برای جشنواره ارسال میکند، از همان ابتدا اعلام آمادگی خودش را برای اینکه اثرش را برای نمایش و فروش ارائه میکند، مشخص کند.
جالب است بدانید جشنواره تجسمی فجر تا قبل از برگزاری دوره یازدهم، اصلاً آئیننامه نداشت و با اطمینان خدمت شما میگویم جشنواره از سالی با اعلام یک فراخوان آغاز میشود و سال به سال در دورههای بعد، این فراخوان و دبیر و هیأت داوران دستخوش تغییر میشود در حالی که این جشنواره اصلاً مانیفستی نداشته است!شاید در رویهای که ما در سال ۹۸ برگزار کردیم، این اتفاق و پذیرشش از سوی هنرمند، قدری دیر رخ داد و در مرحله قبل از داوری انجام شد؛ در حالی که باید در فراخوان ذکر میشد و این مورد حتماً سال آینده در فراخوان خواهد آمد و دست هنرمند برای انتخاب بخش «نمایش آثار» یا «نمایش و فروش آثار» باز باشد.
طبیعتاً بر این مبنا، میتوان سازوکار بهتری را طراحی کرد که باز هم تاکید میکنم این مهم، نیاز به گذر زمان دارد، اینکه جامعه به این نتیجه برسد در طی سال وارد نمایشگاهی شود که استعدادهای هنرهای تجسمی کشور در آن حضور دارند و مردم میتوانند از این آثار بهرهمند شوند.
در مورد بخش علمی و پژوهشی نیز باید بگویم در دوره هشتم جشنواره تجسمی فجر شاهد بخش پژوهشی بودیم اما آثاری که ارسال شده بود جمعبندی، انتخاب و به چاپ نرسیده بود. دوره یازدهم نیز با این رویکرد که بخش پژوهشی داشته باشد به سراغش رفتیم و کتاب دوره هشتم و یازدهم را چاپ کردیم.
اعتقادم این است که جشنواره باید در مسیری که حرکت میکند حتماً هر سال باید به موضوعات مبتلابه خودش، فرصتها و تهدیدها و موضوعاتی که در آن بستر، جشنواره شکل گرفته است، بپردازد و از ماحصل حرکت جشنواره به سمت جلو، در آینده میتوانیم علاوهبر کتابهای جشنواره، مباحث علمی را نیز مدون شده داشته باشیم. معتقدم این کتابها به عنوان میراثی از برگزارکنندگان جشنواره تجسمی فجر است که باید به یادگار باقی بگذارند.
* از آنجایی که یکی از اهداف جشنواره تجسمی فجر آنچنان که در آئیننامه این رویداد قید شده است، توجه به هویت «هنر انقلابی»، هویتمندی هنر کشور بر اساس مؤلفههای فرهنگ و هنر دوران معاصر ایران و جریانسازی مفهومی و ساختاری در هنرهای تجسمی و… است، رویکردهای شما طی دو سال برپایی جشنواره تجسمی فجر چقدر منطبق با این اهداف بوده است؟
مظفری: خواهش من این است که شما این موضوع را مورد بررسی قرار دهید؛ حداقل من چهار تن از اساتید عزیز را دیدهام که اعلام کردند این جشنواره را آنها راهاندازی کرده و اولین خشتهای آن را روی هم چیده و آئیننامه اولیه را طراحی کردهاند! و این ادعا از سوی این عزیزان مطرح شده اما جالب است بدانید جشنواره تجسمی فجر تا قبل از برگزاری دوره یازدهم، اصلاً آئیننامه نداشت و با اطمینان خدمت شما میگویم جشنواره از سالی با اعلام یک فراخوان آغاز میشود و سال به سال در دورههای بعد، این فراخوان و دبیر و هیأت داوران دستخوش تغییر میشود در حالی که این جشنواره اصلاً مانیفستی نداشته است!
جامعه هنری جامعهای چندصدایی است اما اگر چندصدایی بودن را تبدیل به خط کشی میکردیم که افراد را به دو طرف خط جدا میکرد و میخواستیم از این به بعد آنها را مورد قضاوت قرار دهیم، به نفع هنر کشور نبودآئیننامه جشنواره هنرهای تجسمی فجر در دوره یازدهم تدوین میشود و به امضای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میرسد. آقای سیدعباس صالحی ما را مأمور و ملزم کرد تا قبل از برپایی جشنوارههای مد و لباس، موسیقی، تئاتر و تجسمی فجر، باید آئیننامه برای آنها تدوین شود و این موضوع به این معناست که تا پیش از این، آئیننامهای برای این جشنوارهها وجود نداشت. اگر دوستان عزیز هنرمندی که ادعا میکنند آئیننامه را آنها طراحی و تدوین کردهاند، به ما نیز ارائه کنند بسیار ممنون آنها میشویم.
خواهش من این است که شما راستیآزمایی کنید در دورانی که اساتید خودشان بهعنوان دبیر مشغول بودند، آثار جشنواره چقدر به چیزی که الان به عنوان اهداف یاد میکنند نزدیک بوده است!؟ کتابهای دورههای پیشین جشنواره تجسمی فجر موجود است و کافی است تورقی بشود. آیا جشنواره موضوعی داشته که الان ندارد؟ آیا جشنواره در حوزه یا مسیر خاصی حرکت میکرده که حالا مسیرش را تغییر داده است؟ به هیچ عنوان.
جشنواره تجسمی فجر از ابتدا با موضوع آزاد فراخوانش اعلام و آثاری که به دبیرخانه ارسال میشده، بسیار متنوع بوده است؛ گاهی اوقات فاصله میان رشتهای بین آثار برداشته شده و به عنوان اثر هنری مورد قضاوت قرار گرفتند و گاهی نیز آثار هنری در مدیوم خودشان مورد بررسی قرار گرفتند. این، رویکرد سالانه جشنواره بوده که شورای سیاستگذاری، دبیر و داوران بر مبنای آن جشنواره را برگزار کردهاند وگرنه آئیننامهای وجود نداشته است!
به فرض اگر آئیننامهای وجود میداشت، طبیعی است که بعد از ۱۰ دوره، چالشها و نقصهایش دوباره بررسی و اصلاح شوند چون هیچ آئیننامهای وحی منزل نیست. دوستانی که از شکلگیری جشنواره تجسمی فجر دفاع میکنند پاسخ دهند چرا تا قبل از دوره دهم، چرا بخش مهمی از جامعه هنرهای تجسمی به این جشنواره نزدیک نشدند؟ چرا فاصله بزرگ و خط کشی وجود داشت و فقط تعداد محدودی از جامعه هنری تشخیص میدادند در آن شرکت کنند یا خیر؟ معتقدم جشنواره تجسمی فجر، بین خانواده خود غریب بود.
جالب این است که سال گذشته عنوان «بینالمللی» را از جشنواره حذف کردم چون واقعاً بینالمللی نبود و بسیار محدود برگزار میشد. طبیعی است که جشنواره باید پوست اندازی کند و اگر نکند و بر اساس باوری که روز اول شکل گرفته، ادامه پیدا کند، بعد از مدتی به پایان خط میرسد اما اگر با تغییر شرایط، به اصلاح خود بپردازد و با توجه به شرایط جامعه و بزنگاه تغییر کند موفق خواهد بود.
اتفاقاتی که طی چندین ماه در جامعه رخ داد، طبیعتاً تأثیراتی بر جشنوارههای هنری گذاشت و تلاش ما بر این بود که جامعه هنری دوقطبی نشود. به هر حال جامعه هنری جامعهای چندصدایی است اما اگر چندصدایی بودن را تبدیل به خط کشی میکردیم که افراد را به دو طرف خط جدا میکرد و میخواستیم از این به بعد آنها را مورد قضاوت قرار دهیم، به نفع هنر کشور نبود.
* بنابراین جشنواره تجسمی فجر و موضوعی که به آن اشاره کردید در جهت تجمیع هنرمندان هنرهای تجسمی کشور بوده است؟
مظفری: تلاش داشتم دایره هنرمندان تجسمی را بازتر کنم، یعنی هنرمندان بیشتری در فضای جشنواره و رویدادهای هنری قرار بگیرند. اگر دو سال گذشته جشنواره تجسمی جوان و فجر، بینال ونیز، شورای نظارت بر گالریها، توسعه سالانههای هنر بین انجمنها و همچنین استانهای مختلف را مورد بررسی قرار دهید، همه یک هدف را دنبال میکردند و آن، قرار گرفتن هنرمندان بیشتر در دایره هنرهای تجسمی کشور بود.
برای مثال در رویداد بینال ونیز که هر دو سال اتفاق میافتاد، مدیرکل شخصاً هنرمندان را برای اعزام انتخاب میکرد اما من فکر کردم این روش درستی نیست و به همین دلیل علاوه بر شورای ۷ نفره فنی که تشکیل دادیم، از ۳۰ فعال عرصه هنرهای تجسمی نیز در مورد انتخاب هنرمندان مشورت گرفتیم و این مهم، با این هدف بود که خرد جمعی را بیشتر در این حوزه به خدمت بگیریم. همچنین در جشنواره تجسمی جوان و فجر، هیأت داوران و شورای سیاستگذاری مشترک بودند و سعی شد بر اساس رویکردها و کارکردهای خودشان تعریف شوند.
این تلاشی بود که انجام شد و من میتوانم ادعا کنم برای رسیدن به هدف تجمیع هنرمندان، تلاشی صورت گرفته و قدری هم موفق بوده است اما نمیتوانم ادعا کنم این تلاش کافی است و به هدف نهایی رسیده یا خیر؛ چراکه جامعه تجسمی جامعه خیلی بزرگی است و اگر قرار باشد این جشن، جشن همه صداها و گفتمانهای هنرهای تجسمی باشد، مسیر طولانی پیش رو داریم.
سعید اسلامزاده: من فکر میکنم در مساله جشنواره تجسمی فجر دو دیدگاه اصلی را باید در نظر بگیریم؛ اول اینکه دولت برگزارکننده این جشنواره است و این انتظار که جشنوارهها تبدیل به برآیندی از رشتهها در طول سال باشند منتفی شده است، برای مثال قطعاً دیگر کسی انتظار ندارد جشنواره فیلم فجر برآیند سینمای ایران در سال قبلش باشد. من فکر میکنم مجموعه چند ده هزار نفری که در حوزه هنرهای تجسمی در کشور به صورت حرفهای و انفرادی فعالند، از جشنواره تجسمی انتظار داشتند جشنوارهای باشد که برآیند همه اتفاقات هنری در طول یک سال باشد اما قطعاً چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
اینکه دولت بتواند چتری کلی روی همه هنرها بیندازد انتظار بجایی نیست و قطعاً در هیچ کجای دنیا چنین اتفاقی نمیافتد. یکی از موضوعاتی که در چندین سال در بخشهای مختلف فرهنگی هنری مطرح شده، برگزاری جشنوارهها توسط انجمنها است؛ در هنرهای تجسمی نیز چنین بحثی به میان آمد که در برپایی بینالهای هنری و جشنواره تجسمی فجر، انجمنها فعال شوند که این مهم، تا پیش از دوره یازدهم فجر اتفاق نیفتاده بود و این نوع برگزاری جشنواره، شکل حضور هنرمندان را کاملاً تغییر داد. جشنواره تجسمی فجر تقریباً به سمت رویداد حرفهای که در کنار بینال است و سالانه برگزار میشود، قدم بر میدارد. بنابراین باید به این دو موضوع توجه کنیم.
در بحث جشنوارههای فجر، دولت فقط برگزارکننده است و مسألهای که همیشه به آن اذعان داشتم و در جایگاه خبرنگار و منتقد در جشنواره تئاتر فجر نیز آن را مطرح کردم این است که هنرمندان جشنوارهها را برگزار میکنند. حال اگر به بحث انصراف و استعفاها برگردیم در نگاه اول با رفتار احساسی و واکنشی طبیعی نسبت به یک اتفاق برخورد میکنیم اما وقتی جلوتر رفتیم دیدیم خودشان هم مایلند این کار را انجام دهند و این اتفاق هم افتاد. جشنواره تجسمی فجر در عین اینکه دولت برگزارکننده آن است اما برگزارکنندگان اصلی آن هنرمندان هستند و اداره کل تجسمی تنها بستری را آماده میکند تا این جشنواره برگزار شود.
* البته شاید این ماجرا، نشأت گرفته از واژه «فجر» برای عنوان جشنوارههای هنری سالانه است!
مظفری: اتفاقاً به نکته درستی اشاره کردید؛ عنوان جشنواره، دولتی است یعنی برگزارکننده آن دولت است و هزینههای آن را نیز دولت پرداخت میکند اما در هیچ دورهای از جشنواره، یک فرد دولتی تصمیمگیرنده و برگزارکننده نبوده است! شاکله جشنواره تجسمی فجر و تمامی بخشهای آن، با حضور هنرمندان برگزار شده است.
اسلامزاده: اتفاقاً وقتی به جشنوارههای فیلم و تئاتر نگاهی کنیم، دبیران آنها از بین مدیران دولتی سینما و تئاتر انتخاب میشدند اما در هیچ کدام از دورههای جشنواره تجسمی فجر، مدیرکل اداره تجسمی به عنوان دبیر انتخاب نشده است. این موضوع اتفاقاً نشان میدهد که فضای غیردولتی در جشنواره تجسمی فجر خیلی پررنگتر است و این تصور که این جشنواره دولتی است، نمیدانم از کجا نشأت گرفته است.
البته دولت آن را برگزار میکند همچون بینالها و جشنوارهها و رویدادهای دیگر هنری؛ تعداد معدودی جشنواره در کشور برگزار میشود که بخش خصوصی آنها را برگزار میکنند. آن زمان که ما در رسانه فریاد میزدیم نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را باید انجمنهای نشر برگزار کنند، میگفتند مگر میشود! اتفاقاً چند سالی است که این نمایشگاه توسط انجمنها برگزار میشود. من فکر میکنم در جشنواره تجسمی فجر نیز باید همه به این موضوع فکر کنند. بنابراین باید ساختار کلان جشنواره تجسمی فجر توسط دولت و بدنه اصلی آن را هنرمندان تجسمی تشکیل دهند.
* در بخش بازار جشنواره تجسمی فجر با توجه به اینکه بخشی نوپا به حساب میآید و ممکن است نتواند در سالهای ابتدایی به موفقیت برسد، چه تعاملاتی با بازار هدف تجسمی صورت گرفته است؟ برای مثال آیا اصلاً تعاملی با حراج تهران که موفقیتهای نسبی خوبی در زمینه فروش آثار هنری دارد، داشتهاید؟ هدف اصلی این بخش تمرکز بر چه طیفی از هنرمندان است؟
مظفری: اتفاقاً باید به نکته مهمی اشاره کنم؛ وقتی صحبت از بازار هنر به میان میآید برخی تلقی میکنند آیا این بازار قرار است در برابر حراج تهران قرار بگیرد یا جایگزین فلان آرتفر شود؟ «بازار» مجموعهای از کنشها و واکنشهای اقتصاد هنر است که اتفاق میافتد. ما در جشنواره تجسمی فجر، به سراغ بخشهایی رفتیم که فعال نبودند یعنی حراج تهران بعد از ۱۲ دوره فعالیت، مسیر خودش را پیدا کرده است و اصلاً قرار نیست رویداد دیگری جای آن را بگیرد همچنان که دیگر حراجهایی که روی کار آمدند نتوانستند جای آن را بگیرند چون ساختار خودش را دارد.
ما باید در جشنواره تجسمی فجر کاری کنیم که این هنرمندان فرصت معرفی به جامعه را داشته باشند تا هم گالریهایی که فعالیت بینالمللی دارند آنها را مورد حمایت قرار دهند و هم حراج تهران نیز استعدادهای جدید را کشف کندمشکلی که ما داریم این است که فاصلهای بسیار زیاد بین گالریها و حراج وجود دارد؛ هنرمندانی که در رصد و انتخاب گالریها نیستند و هنوز برای ورودشان به حراج، زمان نیاز است یا هنوز فرصت شناخته شدن پیدا نکردهاند.
کاری که ما در جشنواره تجسمی فجر انجام دادیم به این بخش برمیگردد و قصد داریم این خلأ را برای هنرمندان گمنام و ناشناخته پر کنیم. این ظرفیتی که وجود دارد، با یک رویداد، نمایشگاه یا آرتفر پُر نمیشود و نیازمند دهها رویداد اقتصادی در هنرهای تجسمی است که این فضای خالی پر و حلقه وصل شود. این تلاشی که ما انجام میدهیم و سال آینده جدیتر دنبال خواهد شد برای وصل کردن این حلقهها بهم است.
* در واقع شما قصد دارید حلقه هنرمندان خودی و ناخودی را از بین ببرید؟
مظفری: اعتقاد ما این است که نمایشگاههایی که در گالریها برگزار میشود مختص هنرمندانی است که با گالریها کار میکنند یا نوشته و نانوشته با آنها قرارداد دارند، حراج تهران نیز در هر دوره آثار ۱۰۰ الی ۱۲۰ هنرمند را به نمایش و فروش میگذارد؛ اما مگر جامعه تجسمی همین تعداد هستند؟ جامعه تجسمی که بضاعت ورود به بازار هنر را دارد واقعاً چند ده هزار نفر هستند و باید انتخاب بین آنها صورت بگیرد.
دسترسی بسیاری از هنرمندانی که در شهری غیر از تهران زندگی میکنند هم به گالریها محدود است و هم به حراجها. بنابراین ما باید در جشنواره تجسمی فجر کاری کنیم که این هنرمندان فرصت معرفی به جامعه را داشته باشند تا هم گالریهایی که فعالیت بینالمللی دارند آنها را مورد حمایت قرار دهند و هم حراج تهران نیز استعدادهای جدید را کشف کند. ایجاد کردن این فرصتها کار ما در جشنواره تجسمی فجر است اما برگزار کردن آن کار ما نیست و به همین دلیل است تلاش میکنیم آرتفرهای متعددی در کشور برگزار شود و حتماً از آنها در صورت تأیید صلاحیتشان، حمایت خواهیم کرد.
* تعداد آثاری که در بخش «چهارسوی هنر» دوازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر به فروش رسید، مشخص شده است؟
مظفری: آمار دقیق آنها را داریم اما از این جهت که تعدادی از آثار را دبیرخانه جشنواره را خریداری کرده و تعدادی دیگری را مخاطبان عام، باید اینها از هم تفکیک شود و بعداً اطلاع رسانی خواهد شد. همچنین چون قصد داریم نتایج نهایی و اسامی برگزیدگان در مراسمی اعلام شود، ترجیح میدهیم این آمار مخفی بماند.
ادامه دارد...
نظر شما