به گزارشقدس آنلاین، وحید جلیلی، مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با حضور در مجمع عمومی جبهه عدالتخواه مردمی از مبانی و الزامات عدالتخواهی سیاسی و اجتماعی سخن گفت.
متن کامل این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
پایِش و مراقبه هویتی
بعد از اواسط دهه هفتاد که حرکت عدالتخواهی در مشهد و بعضی شهرهای دیگر کشور شروع شد، تصویری از اینکه حرکت عدالتخواهی چگونه پیش خواهد رفت و به کجا خواهد رسید، نداشتیم. الان بعد از بیست و چند سال، قاعدتاً یکی از کارهایی که باید صورت بگیرد، ارزیابی حرکتی است که تا الان انجام شده است؛ چون ما از نقطه صفر که نمیخواهیم شروع کنیم.
بالاخره تکاپوها و تلاشهایی چه موفق یا ناموفق صورت گرفته و چالشهای زیادی چه در مباحث میدانی، عملی و سیاسی و چه در حوزۀ گفتمانی و فکری و اندیشهای از سر گذرانده شده که این دومی در سالهای اخیر دارد جدیتر هم میشود و اگر حواسمان نباشد و مبانیمان را بازخوانی و بهروزآوری نکنیم، جریانی که تابلویش عدالتخواهی است، هیچ فضلی بر جریاناتی که با تابلوهای دیگر و با نگاههای آرمانخواهانه جدی وارد فضای سیاسی شدند و در طی سالیان به ریزش و فرسایش دچار شدند، ندارد.
آنها هم نیتهای خوب و همتهای بلند در میانشان کم نبود، ولی کمتوجهی و بیاعتنایی به مبانی هویتی و فکری خیلی از آنها را به جایی رساند که خود ما منتقد جدی آنها شدیم، میخواهد اسمشان اصلاحطلب یا اصولگرا باشد، این در مورد هر جریان دیگری هم که عَلَم استقلال بر افراشته و ادعا میکند که ما با بقیه فرق داریم، صدق میکند و قطعاً پایِش و مراقبه هویتی یکی از ارکان هر حرکت الهی و آرمانخواهانه سالم و رو به جلو است.
تقدم هویت بر عدالت
قطعاً هویت بر عدالت مقدم است، اول باید معلوم شود ما کِه هستیم و نسبتمان با هستی، ربالعالمین و جامعه چیست؟ بعد از آن که هویت ما برایمان حق را تعریف کرد، عدالت میشود دنبال کردن آن تعاریف در صحنه عمل، ولی اگر تعاریف مخدوش شد، معلوم نیست سر از کجا در بیاوریم، این مطالب را بسته به چالشهایی که به خصوص در دو الی سه سال اخیر بوده و آنقدری که با آنها مواجه بودم، سعی کردم در حد بضاعتم تدوین و منتشر کنم.
امروز حتماً و حتماً یکی از مهمترین چالشها، چالش فکری، اندیشهای و هویتی است که چالشی به مراتب مهمتر از چالش با اراذل و اوباش سیاستزده و سیاستبازی است که مقابلمان داریم، همین مبانی هویتی ما هست که همواره باید مدنظر باشد و بازخوانی و تازهگردانی شود.
مردمی بودن از نگاه عدالتخواهانه؛ مردم همۀ مردم هستند
یک نکتهای که به ذهنم آمد در این جلسه به خودم و دوستان تذکر بدهم، «مردمی بودن» است، چون یک مسئلهای است که خیلی از کسانی که وارد عرصه سیاسی میشوند، ادعایش را دارند و همچنان بهعنوان یک ارزش در فضای کشور مطرح است.
از نگاه عدالتخواهانه مردمی بودن یعنی چه؟ بهنظرم بعضی وقتها معنای این صفت ارزشمند به بخشی از مصادیقش فروکاسته میشود، وقتی میگوییم طرف مردمی است، این در ذهنمان متبادر میشود که یعنی به فکر مستضعفین است و باز خود واژه مستضعف هم یکی از آن واژههایی است که معنایش فروکاسته شده است.
میخواهیم بگوییم مستضعف، اقشاری که به لحاظ معیشتی ضعیفاند و دچار تنگناهایی هستند به ذهنمان میآید، در حالیکه اصلیترین مصداق مستضعف در معارف ما، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هستند، آیه شریفه «َنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»، اولین مصداقش ائمه هدی(ع) هستند.
مفهوم مستضعف، مفهوم پرمضمونی در ادبیات معارفی ما هست، روی همین بحثها بیشتر باید دقت کنیم و به نظرم از دلش ابتکارات خوبی در حوزه میدانی هم به دست خواهد آمد، چون بعضاً وقتی از بحثهای فکری، اندیشهای و هویتی میگوییم، در مقابل میگویند این بحثهای انتزاعی به چه درد میخورند و مثلاً کف میدان باید اتفاقاتی بیفتد، کف میدان هم خیلی اتفاقات جدی نمیافتد، دلیلش چیست؟ یک دلیلش بهنظرم این است که ما حوزه اندیشهورزیمان به دلایل و علل مختلف دچار ضعف شده است، عرض کردم تا از مردمی بودن میگوییم، کسی به ذهنمان میآید که به فکر مستضعفین است، در حالیکه مستضعفین مفهومش خیلی گستردهتر است، مستضعف هر کسی است که در جایگاه شایسته خودش قرار نگرفته و حقی از او ضایع شده است و این فقط به حق خوراک و مسکن و پوشاک محدود نمیشود.
اگر ما قرار است به فکر مردم باشیم، باید به فکر همۀ مردم باشیم، مردم همۀ مردم هستند؛ چه آنهایی که در مناطقی، از بلوار طبرسی سوم بگیر تا شیر حصار و امرغان زندگی میکنند و چه آنهایی که در سجاد و احمدآباد و هاشمیه زندگی میکنند و ما در برابر هم مسئولیم، باید مسئولیتهایمان را به هم تذکر بدهیم و غصۀ ظرفیتهای به میدان نیامده را بخوریم و برای فعال کردن همۀ ظرفیتهای مردمی، برنامه و اهتمام داشته باشیم.
مردم حقوقی دارند و تکالیفی
مردم نیازهایی دارند و ظرفیتهایی، ما وقتی که از واژه مردم صحبت میکنیم، نباید همه ذهنیت ما برود به سمت نیازهای مردم و باز وقتی از نیازهای مردم حرف میزنیم، نباید صرفاً ذهنمان به سمت نیازهای محدود در حوزه معیشت برود، البته قطعاً آنها هم بسیار مهم است و در معارف ما تأکیدهای بسیار جدی بر روی آنها شده است، ولی مطمئناً اگر با هویت دینی وارد بحث عدالتخواهی میشویم، تعریف ما از نیاز نسبت به تعریفی که مثلاً مارکسیستها و کاپیتالیستها دارند، متفاوت است، نیاز نقصی هست که ما نسبت به کمال داریم، یعنی بسته به اینکه شما چه تعریفی از کمال داشته باشید، تعریف شما از نیاز هم فرق میکند و مصادیقی هم که شما از نیازمندان میشناسید توسعه پیدا میکند.
این تعبیری است که آقا در جمع نیروهای جهادی به کار برده بودند و گفته بودند که این گزارشهایی که به من دادید، همهاش در مورد محرومین نوع اول بود، در مورد محرومین نوع دوم چه کار کردید؟ یک عده از مردم هستند که نیازهای اولیهشان مرتفع نشده است و شما میروید برایشان مسکن میسازید یا برای پوشاک و خوراکشان یک فکری میکنید، اما اینها که همۀ جامعه نیستند، بلکه درصدی از جامعه هستند، خیلیها هم هستند که نیاز به کمک گرفتن ندارند، بلکه نیاز به کمک دادن دارند، طرف مثلاً ۲۵ یا ۳۰ سالش میشود، هیچ وقت مزه کمک کردن به دیگران را نچشیده است، ما این را هم یک نیاز واقعی بشر میدانیم که تا وارد عرصه عدالتخواهی و چرخه تعاون نشود و دست دیگران را نگیرد و اهل انفاق و مواسات نباشد، اصلاً رشد نمیکند و این یک نیاز واقعی است نسبت به آن کمالی که در اسلام برای انسانها تعریف شده است، اگر با این زاویه نگاه بکنید دیگر دایره فعالیت شما صرفاً محدود به بعضی از مصادیق متعارف و خاص عدالتخواهی نمیشود و عدالتخواهی معنای گستردهتری پیدا میکند.
فعال کردن ظرفیتها برای پاسخ به نیازها
شما وقتی از مردمی بودن حرف میزنید، وقتی از مردم حرف میزنید، اولاً وقتی که نیازهای مردم به ذهنتان میآید، همان قدری که باید غصه بخورید برای آن کسی که در نیازهای اولیهاش مانده، چه بسا باید غصه بخورید برای کسی که کمبودهای جدیتری دارد، اگر بعضیها با این نیازهای معیشتی اولیه دنیایشان از دست میرود، بعضیها بهخاطر بیرون ماندن از دایره نیکوکاری و نوعدوستی، آخرتشان از دست میرود، کدامشان بیشتر مستحق ترحم هستند؟ آنها که دارند حیات ابدی و آخرتشان را از دست میدهند محرومتر هستند یا کسانی که دنیایشان دچار تنگناهایی است.
این مرز، معیار و تفاوت عدالتخواهی قرآنی و علوی و دینی با بعضی از عدالتخواهیهای مشهور در دنیا است، باز تأکید میکنم این به هیچ وجه به معنای بیاعتنایی یا کم توجهی به آن بخشهای متعارف و شناخته شده عدالتخواهی نیست، بلکه به معنای تکمیل آن است. اتفاقاً اگر هم میخواهیم که نیازهای آن بخش اول یا محرومین نوع اول برطرف شده و دنیای آنها ترمیم شود، لازمهاش این است که ما این طرف را هم فعال کنیم، ما باید هم جلوی رشد جریان تکاثر را که ایجاد کننده فقر است، بگیریم و هم نهضت فراگیر مبارزه با فقر و گسترش عدل و احسان را تقویت کنیم.
کار جبههای نه گروهکی و حزبی
اگر فرمود «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، ما بیشتر روی «قسط» یا «قیامش» تأکید میکنیم، ولی میگوید «الناس»، یعنی یک حرکت فراگیر مردمی باید وجود داشته باشد، اگر جبهه عدالتخواه مردمی میخواهد شکل بگیرد، باید واقعاً به آن مفهوم جبههای خود ملتزم باشد، یک کار فراگیر باید باشد، نه یک کار گروهکی و حزبی و محدود، آنها هم در حد خودش لازم است؛ یعنی جماعاتی پیش قراول و پیش قدم و خط شکن باشند که خیلی هم عالی است، ولی ما میخواهیم خط را بشکنیم که «همه» بیایند و وارد این فضا بشوند، با این زاویه منابع شما برای عدالتخواهی هم گسترش پیدا میکند؛ یعنی هر آدمی در عین نیازهایی که دارد، منابعی دارد که میتواند به میدان بیاورد.
تأکید بر مسئولیت همگانی
یک جمله خیلی مهمی که به نظرم آمد در سالهای اخیر بعضاً با رندی و بیتوجهی رواج داده میشود که خیلی کار خطرناکی هم هست؛ این است که به اسم عدالتخواهی و مطالبه از مسؤولان که یک رکن اساسی در عدالتخواهی هست، فعالیتهایمان طوری جهت داده میشود که یک مفهوم دیگری را هم ذیل این مباحث به جامعه منتقل کنیم، یعنی کنار مسئله اولی که مطالبه از مسئولان است و یک مفهوم صددرصد دینی و قرآنی به شمار میرود، مسئله دومی را به شکل نانوشته و غیر مصرح، اما مؤثری به مفهوم اولی الصاق کرده و به جامعه منتقل میکنیم، آن هم این است که مردم مسئولیت ندارند.
نباید عدالتخواهی سیاسی ما موجب کمرنگ شدن عدالتخواهی اجتماعی ما شود، عدالتخواهی اجتماعی به این معنا که «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ»، اگر قاعده «مسئولیت همگانی» را عدالتخواهان به هر بهانهای و به هر شکلی یعنی تعمداً یا از روی غفلت، نفی کردند، قطعا شکست خواهند خورد و «خَسِرَ الدُّنْیا وَالآخِرَهَ» خواهند شد، مصداقیتر صحبت کنم، ببینید در همین تنگناهای معیشتی که ما در همین شهر یا کل کشور داریم، قطعاً یک بخشش ناشی از بیمسئولیتیهایی است که در سطوحی از حکومت داریم و باید یقه حضرات را بچسبیم و محکم مطالبه کنیم؛ اما به نظرم هرکسی یک مقدار منصفانه نگاه کند تأیید خواهد کرد که بسیاری از مشکلات که در سطوح خُرد هم قابل حل است، حل نمیشود و باز میخواهیم آنها را هم دولت بیاید حل کند. حالا سلطنتطلبها میگویند نظام باید حل کند و حزب اللهیها میگویند دولت باید حل کند، خیلی از مشکلات در سطوح خانوادگی هم قابل حل است، اما حل نمیشود، چرا؟ چون آن فرهنگ سیاسی ما انگار فاسد شده است، یعنی خیلی از معارف ما، صفات اخلاقی و دینی ما دارد کم کم به فراموشی سپرده میشود.
توجه همزمان به عدالتخواهی سیاسی و اجتماعی
گاهی اوقات در بعضی مجامع افراد صحبت میکنند که ما حکومت تشکیل دادیم که دولت پاسخگو باشد، بله درست است؛ حکومت اسلامی تشکیل شده است که دولت پاسخگو باشد، ولی ما حتماً حکومت اسلامی تشکیل ندادهایم که اسلام را تعطیل کنیم، گاهی طوری حرف میزنیم که انگار ما حکومت تشکیل دادیم تا دیگر انفاق و مواسات تعطیل شود و مسئولیتهای فردی و صنفی و خانوادگی و... فراموش شود به بهانۀ این که دولت مسئولیت دارد! پس آیه شریفه «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» چه بود؟ سال آخر حکومت مدینه بود، یعنی احتمالاً سال نهم و دهم آن بود و اواخر عمر رسول الله، امام حسن و امام حسین آن زمان روزه میگرفتند. ائمه(ع) به آن مسکین و یتیم و اسیری که رفتند در خانه امیرالمومنین چه گفتند؟ گفتند برو بگو کمیته امداد رسیدگی کند یا شروع کردند فحش دادن به حکومت که آقا چرا هنوز مسکین و یتیم در خیابانها گرسنه هستند؟ یا نه همان نان جویی که در سفرهشان بود، به آنها دادند. «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا». امروز واقعا ظرفیتهای بسیاری برای عدالتخواهی در حوزههای اجتماعی داریم که اینها را داریم تعطیل میکنیم و معطل عدالتخواهی سیاسی میگذاریم، باز تأکید میکنم این دو را نباید نافی هم گرفت، بلکه باید مکمل هم قرار داد. همین جماعتی که الان در این حیاط نشستیم اگر تلاش کنیم در فضای خانوادگی و فامیلی تا فضای محلی و مسجدیمان تا فضای شهریمان، میتوانیم خیلی ظرفیتها را پای کار بیاوریم. ۵۰ درصد را بگذاریم روی یقهگیری از مسئولان متخلف، کمکار، تنبل یا خائن یا هرچه، اما ۵۰ درصد دیگرش را بیاوریم در حوزه عدالتخواهی اجتماعی به شکل جدی.
ظرفیتهای مردمی را به رسمیت بشناسیم
مردمی بودن یعنی ظرفیتهای مردمی را به رسمیت بشناسیم، یعنی هم حقوق مردم، هم تکالیف آنها را و هم ظرفیت آحاد مردم را، هر کسی در هر حدی هم که باشد، نمیتواند بگوید من تا موقعی که در مدارج سیاسی قرار نگیرم یا در فلان پست قرار نگیرم، تا آن زمان عدالتخواهی بر من واجب نمیشود، اصلاً اینطور نیست، هرکسی مسئولیت خودش را دارد و مسئولیت سطوح بالا نافی مسئولیت سطوح بعدی نیست، أنشاءالله که مشهدالرضا که از دیر باز یکی از مبادی و خاستگاههای اصلی اندیشه ناب اسلامی بوده و در دورۀ معاصر به خصوص از شروع نهضت امام که در مقاطع مختلفی در حوزههای گوناگونی الگو بوده است؛ با حفظ هویت دینی و قرآنی خودش بتواند در عرصه عدالتخواهی هم که امروز با چالشهای متعددی مواجه است، پرچم درستی را بلند کند و الگوهای مناسبی را هم به کل کشور ارائه نماید.
حاج حیدر؛ ظرفیتی در میدان
در مورد شخصیت حاج حیدر رحیمپور یک نکته عرض بکنم و آن اینکه اگر همۀ کسانی که در حد حاج حیدر رحیمپور بضاعت دارند ـ بضاعت فکری، عملی و آبرو و تجربه ـ نه به قدر ایشان، بلکه نصف ایشان هم احساس مسئولیت بکنند و فعال بشوند، خیلی اتفاقات خوبی میافتد. ایشان هیچ وقت در این سالهای اخیر به غیر از یک مقطع خیلی کوتاهی در اول انقلاب، مسئولیت حکومتی نداشتند، اما در حد خودش هرجایی که میدیده جای امر به معروف و نهی از منکر و فریاد زدن است، جای تذکر دادن است؛ پیرمرد با ۷۰ ـ ۸۰ سال سن در خانهاش مینشیند، جوانهای ۱۷ ـ ۱۸ ساله و بیشتر و کمتر به آنجا میآیند و مانند یک شمعی همان معارفی را که بلد است یادشان میدهد و هم تجربیاتش را منتقل میکند و جلو گسست نسلی را میگیرد، به نظرم یکی از مهمترین نقشهایی که حاج حیدر رحیمپور ایفا کرده، همین بوده است، اگر یک روزی در این شهر خامنهایها، شریعتیها و هاشمینژادها بودند، بزرگانی بودند که در عرصههای مختلف مبارزاتی فعالیت میکردند، خیلی مهم است که فراتر از مباحث مطالعاتی و کتابی، تجربهزیسته آنها به ما منتقل شود، حاج حیدر رحیمپور تا حد زیادی این کار را کرده است؛ یعنی بچههایی که محضر ایشان را در طی سالیان درک کردند، حس میکنم که آن تجربه در یک حد بالایی به آنها منتقل شده است.
ما خیلی آدمهای دیگری را هم داریم در مشهد که این قابلیت را داشتهاند و به بهانههای مختلف، این داشتههای خودشان را به صحنه نیاوردند، نمیخواهم این آیه را بهکار ببرم، تند است؛ اما تعبیر خیلی هشدار دهندهای است، میفرماید: «سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»، میگوید اگر بخل ورزیدید و آنچه که توان، وقت، بضاعت مادی و معنوی و معرفتی داشتید، آنها را به صحنه نیاوردید و در جدال حق و باطل از آن بهره نبردید، این داشتهها در روز قیامت مانند طوق ننگی بر گردنتان خواهد بود، حاج حیدر رحیمپور از کسانی که ان شاالله فکر میکنم در این زمینه سربلند است، البته ایشان مدال افتخار زیاد دارد؛ یکی فرزند شهیدش و دیگری حاج حسن آقای عزیز است، ولی خود ایشان جدای از فرزندان فاضلش، نقش جدی داشته و ما حتماً به ایشان مدیون هستیم و ایشان را دعا میکنیم و امیدواریم ایشان هم ما را دعا کند و همواره از راهنماییها و تجربیات ایشان در مسیر حرکتمان استفاده کنیم.
منبع: فارس
انتهای پیام/
نظر شما