افتخاری/
در کنار ابعاد عقلانی و عاطفی حماسه عاشورا که بر آن بسیار تأکید میشود، یکی از ابعاد مغفول مانده در این نهضت، بعد عرفانی آن و به طور خاص عرفان اجتماعی متجلی در این قیام است. برای روشن شد ابعاد عرفان اجتماعی در حماسه عاشورا با محمد جواد رودگر، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتوگویی انجام دادهایم که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
آقای دکتر! اگر بخواهیم تعریفی از عرفان اجتماعی ارائه کنیم آن تعریف چیست؟
عرفان اجتماعی، دانشی است که اصول و مسائل عرفان اسلامی را در مبانی و غایات علوم اجتماعی مانند روانشناسی و مقولات اجتماعی مانند سبک زندگی بررسی میکند. عارف با خلق خدا همان کند که خدا با بندگانش. از وظایف عارف، خداخو کردن جامعه و حاکمیت نگرش و گرایش توحیدی بر آن، خدمت به خلق، اصلاح امور جامعه و سوق دادن آن به سمت زیست اخلاقی- معنوی، احقاق حق و اقامه عدل اجتماعی از طریق تدبیر و ساماندهی آن است. عرفانی اجتماعی، عرفانی است که تربیت معنوی و جامعهسازی مبتنی بر آموزهها و باید و نبایدهای سلوکی را تمهیدی بر تکوین تمدن نوین اسلامی قرار داده تا پیشرفت همهجانبه در عرصههای گوناگون را به حیات طیبه اجتماعی پیوند زند. در این حیات طیبه احقاق حق و اقامه عدالت اجتماعی موضوعیت دارد و حتی فلسفه اجتماعی اسلام و عرفان ناب اسلامی در تحقق و تعین همین واقعیت است. به بیان دیگر عرفان اجتماعی بهمعنای سیر در خلق خدا با من فانی فی الله و باقی به بقاء الله است، یعنی درواقع برای عارف بعثتی رخ داده و مسئولیت کلان اجتماعی برعهدهاش نهاده میشود تا با خلق خدا بودن از جهت هدایت و تربیت از یک سو و تدبیر سیاست و ساماندهی جامعه از سوی دیگر معنا یابد. ناگفته نماند که برخی، عرفان اجتماعی را با آموزههای اجتماعی عرفان، کارکردهای اجتماعی عرفان و عمومیسازی عرفان و ایجاد جامعه عرفانی نسبی یا به تعبیر دیگر تربیت عرفانی جامعه نیز تعریفپذیر دانستهاند که اگرچه به ابعادی از آن دلالت دارد، اما نمیتواند تعریفی جامع و دقیق باشد.
جایگاه و تجلی عرفان اجتماعی در حماسه عاشورا به چه شکلی رخ داده است؟
عرفان اجتماعی در پرتو نهضت حسینی از توحید اجتماعی و عدالت اجتماعی سالم و سازنده، فعال و مبتنی بر عقلانیت و معنویت برخوردار است و بازشناسی، بازسازی و غنیسازی عرفان اسلامی در سایه قیام جاودانه عاشورا و غدیر امری بایسته و شایسته است. درواقع عرفان را باید در برابر آیینه کربلا پیرایش و پالایش و سپس آرایش کرد. با این وجود درحقیقت میتوان مدعی شد نهضت اباعبدالله(ع) و قیام کربلا خروجی عرفان اجتماعی اهل بیتی است و اگر کسی بخواهد عرفان و هجرت، عرفان و جهاد، عرفان و سیاست، عرفان و عدالت را مشاهده نماید باید در نهضت حسینی بدان بنگرد.
امام حسین(ع) با قیام کربلا منبع سرنوشتسازی برای فهم اسلام ناب و ابعاد گوناگون آن ایجاد کرده که یکی از ابعادش عرفان و سلوک، آن هم عرفان اجتماعی و سلوک جهادی – انقلابی است. چنین منبعی که مشحون از قول و فعل و تقریر امام است حجیت دارد و میتوان از این سنت معصوم(ع) گزارهها و حتی قواعد و روشهای عرفان اجتماعی و سلوک جهادی را با نگاه تمدنی تعیین و تبیین کرد. منبعی که هسته نرم و سخت هندسه عرفان اجتماعی را دربردارد و مبنا و معیار ارزیابی عرفانهای دیگر نیز است. بنابراین بایسته و شایسته است که نهضت حسینی را منظومهوار، معرفتشناسانه و در عین حال پدیدارشناسانه مورد مطالعه و مداقه قرار داد و گفتمانها و امواج متجلی در آن را شناخت و شناساند که عرفان اجتماعی تمام عیار در نهضت حسینی قابلیت تعیین و تعین دارد.
اهمیت و ضرورت عرفان اجتماعی در پرتو نهضت حسینی از چه جهاتی قابل بررسی است؟
اول از جهت ایجابی، بدین معنا که عرفان جامع و کامل، عرفانی است که غیر از کارکردهای سلوک فردی، از کارکردهای سلوک اجتماعی نیز برخوردار بوده و درمتن زندگی اجتماعی نقشآفرین باشد و عرفان اصیل اسلامی هم در ساحت دانشی و بینشی و هم در ساحت منشی و گرایشی از ظرفیتی برخوردار است که میتواند جامعه را از حیث معرفتی و معنویتی متحول سازد و انقلاب معنوی ایجاد کند تا عطر عبودیت و معنویت در متن و فضای زندگی منتشر شود. دوم از جهت سلبی، بدین معنا که عرفان منهای اجتماع و بعد اجتماعی داشتن، عرفانی منفی و ناقص و دارای کاستیهای جبرانناپذیر خواهد بود، بهویژه در زمانی که برخی تلاش میکنند عرفان را امری فردی منهای کنشگریهای اجتماعی و بدون ظرفیت نگاه تمدنی نشان دهند اهمیت بیان عرفان اجتماعی و ضرورت تبیین آن را دو چندان میکند. به تعبیر استاد علامه محمدتقی جعفری «جای بسی تأسف است که عرفان بهخصوص موقعی که اصطلاح تصوف به آن پوشیده میشود، تنها برای برکنار ساختن فرد از جامعه استخدام میشود. گویی فرد موقعی به مقام والای عرفان نائل میگردد که از دیگر انسانها قهر کرده و به تنهایی عازم کوی ربوبی گشته باشد ...». عارف مکتب اسلام، جامعهگراست نه جامعهگریز، جامعهستاست نه جامعهستیز و خدمت استکمالی حین سلوک دارد.
به نظر شما نهضت حسینی از قابلیت و ظرفیت لازم و کافی برای درک و دریافت عرفان اجتماعی و سلوک جهادی – انقلابی برای تمدنسازی در عصر جدید برخوردار است؟
اولاً عرفان اجتماعی مبتنی بر این نهضت و واقعه، بر فلسفه سیاسی امامتمحور ابتنا دارد. دوم عرفانی که در کربلا ترسیم شد و در عاشورا تقریر یافت، عرفان جامع و کامل، عرفان شمشیر و شهود، عرفان سجاده و سنگر، عرفان عقل و عشق، عرفان جهاد درونی و بیرونی، عرفان عقلانیت و عدالت است و چنین عرفانی، معیار سنجش و ارزیابی همه عرفانها و شاخص تمامی سلوکهای پیشنهادی است و «عرفان معیار» را باید در کربلا و عاشورا جستوجو کرد و دیگر هیچ. بله، اگر در «اعتقاد» و «بینشها» باید از «توحید» به «امامت» راه یافت، در «عمل» و «گرایشها و کنشها» باید از «امامت» به «توحید» راه یافت؛ از امام باقر(ع) چنین وارد شده است: «به وسیله ما خدا بندگی میشود و به وسیله ما خدا شناخته میشود و به وسیله ما توحید خداوند متعال تحقق مییابد. یکی از اجزای غیرقابل تکفیک اسلام ناب محمدی، عرفان اصیل اسلامی و سلوک ناب ثقلینی است که یکی از ابعادش در عرفان اجتماعی متجلی است و ما بر این باوریم اگر نگاه عرفانی واقعی هم به واقعه عاشورا داشته باشیم، باز هم تفسیر فردگرایانه و درون گرایانه محض که جنبه شخصی محض داشته باشد از آن مستفاد نیست، بلکه برآنیم تا عرفان اجتماعی را در پرتو نهضت حسینی بیان و تبیین نماییم، نهضتی که قابلیت مفهومگیری، مفهومسازی و بازسازی و غنیسازی یا ترمیم و تکمیل مفاهیم عرفانی – سلوکی از توحید تا ولایت را داراست.
نظر شما