قدس آنلاین: البته امروز که این مطلب را میخوانید، ۱۹ سال و ۸ روز از واقعه عجیب و غریب ۱۱ سپتامبر میگذرد. قطعاً در این مدت صدها خبر، گزارش و تحلیل درباره پشتپردههای سیاسی و غیرسیاسی این واقعه و اینکه آمریکاییها و شریکهایشان، چطور و با چه اهدافی این واقعه را رقم زدند خوانده و دیدهاید. پس قرار نیست در این مطلب چیز چندان جدید و ناگفته و ناشنیدهای از راز و رمزها و یا معماهای ۱۱ سپتامبر را بخوانید. یعنی اگر ماجرا را مرور میکنیم و یا راز و رمزها و معماهای این واقعه را بازگو میکنیم، هدفمان این است که درباره پیامدهای سیاسی و اقتصادی ماجرا حرف بزنیم. اینکه آیا آمریکاییها در این نمایش دهشتناک به همه اهداف از پیش تعیین شدهشان رسیدند؟ آیا آنها ۱۱ سپتامبر را با یک برنامهریزی و هدفگذاری دقیق رقم زده و به همه عواقب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... آن اندیشیده بودند؟
اقتصادمان چه میشود؟
هشت روز پس از فرو ریختن برجهای دوقلو، نماد امپراتوری سرمایهداری، درست مثل امروز رئیس کل بانک مرکزی ایالات متحده - آلن گریسپن- در جلسه مهمی حاضر میشود تا ابعاد و آثار حمله ۱۱ سپتامبر برای اقتصاد آمریکا و پیشبینیها و راهحلهایش را ارائه بدهد. او در کتابی که چند سال بعد به رشته تحریر در میآورد، ماجرای روزهای نخست این واقعه را اینگونه شرح میدهد: «من بعدازظهر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پس از حضور در نشست عادی بانکداران بینالمللی در زوریخ، با پرواز ۱۲۸ سوئیس ایر به واشنگتن برمیگشتم... در حال رئیس گارد امنیتی من، آمد و کنار گوشم گفت: آقای رئیس کل... خلبان میخواهد شما را ببیند... تعجب مرا که دید اضافه کرد شوخی نمیکنم... خلبان در کابین خود کاملاً نگران به نظر میرسید. او به ما گفت حمله وحشتناکی علیه کشورمان انجام شده است... چندین هواپیما ربوده شده که دو فروند آن به مرکز تجارت جهانی و یک فروند به پنتاگون برخورد کردهاند... ما در حال برگشت به زوریخ بودیم و او قصد نداشت دلیلش را برای دیگر مسافران بیان کند... آیا این حملات شروع توطئههای وسیعتری بود؟ من نگران حال همکارانم در فدرال رزرو(بانک مرکزی) بودم... فدرال رزرو باید سریع به این بحران جواب میداد. این حمله - که از زمان پرل هاربر اولین حمله به خاک ایالات متحده بود - کشور را به آشوب میکشاند. شک داشتم که هدف ربایندگان هواپیما ایجاد اختلال اقتصادی و مالی از طریق ضربه زدن فیزیکی باشد... سؤالی که من باید روی آن متمرکز میشدم این بود که اقتصاد ما تا چه اندازه تخریب شده بود؟ اگر حملات اضافی رخ میداد، تجارت و تعامل اقتصادی مختل میشد، مردم از ترس خانهنشین میشدند و... در این صورت شاهد یک بهمن بودیم که میتوانست بدبختیهای ما را چند برابر کند...».
مشکلات تازه
البته حدود ۶ سال پیش، یعنی ۱۳ سال پس از واقعه ۱۱ سپتامبر، ساختمان جدید مرکز تجارت جهانی افتتاح شده و کارمندان بخشهای مختلف هم کار خودشان را در این ساختمان شروع کردند. این ساختمان با ۱۰۴ طبقه و ۵۴۱ متر بلندی، کماکان بلندترین آسمانخراش آمریکایی به حساب میآید که دقیقاً در قطعه زمینی که قبلاً برجهای دوقلو در آن قرار داشتند بنا شده است. البته خیلی از کارمندان و ساکنان این ساختمان یکی دو سال اول با شک و تردید وارد این مجموعه شده بودند و خیلیهاشان اعتقاد داشتند این ساختمان هم بهزودی مورد حمله قرار خواهد گرفت. آنها شاید حق داشتند چون بزرگترین نماد سرمایهداری در جهان غرب طی چند ساعت و با حمله چند هواپیما فرو ریخته بود، بیش از ۲هزار و ۹۰۰ نفر در آنجا جان باخته بودند و درست یکی دو ماه پس از ماجرا، حرف و حدیثها درباره مشکوک بودن ماجرا شروع شده بود و هنوز هم ادامه داشت. حضور نظامی آمریکاییها در نقاط مختلف جهان به بهانه این حملات افزایش یافته و هزینه زیادی را میطلبید و احساسات و افکار مردم جهان را علیه آمریکا بیشتر از پیش تحریک میکرد. آمار و ارقام اقتصادی نیز نشان میداد، بزرگترین اقتصاد جهان پس از ۱۱ سپتامبر نه تنها حال و روز بهتری پیدا نکرده و از مشکلاتش کاسته نشده، بلکه با مشکلات تازهای دست و پنجه نرم میکند.
تلی از آوار
رئیس کل بانک مرکزی آمریکا با همه دلواپسیهایی که دارد، به دلیل شرایط امنیتی بالاخره موفق میشود یک روز بعد و با هواپیمایی نظامی، خودش را به آمریکا برساند. خلبان این هواپیمای نظامی پیش از فرود، هواپیما را یکی دو بار بالای سر برجهای فروریخته میچرخاند تا جناب رئیس کل ببیند و باور کند که جز تلی از آوار و گرد و غبار چیزی از آنها باقی نمانده است. «آلن گریسپن» اما به جز آوار به جای مانده، دود و گرد و غباری را به چشم میبیند که یقین دارد سالهای سال فرونخواهد نشست و همچنان به چشم اقتصاد آمریکا و سیاستمدارانش خواهد رفت. او در این باره در خاطراتش مینویسد: «یک هفته پس از ۱۱ سپتامبر، آنچه که اطلاعات گرفته شده از مردم سراسر کشور به ما میگفت این بود که آنها خرید هر چیزی را جز خرید برخی مواد لبنی، تجهیزات امنیتی و بطریهای آب معدنی متوقف کرده بودند... هزینههای بیمه هم بالا رفته بود، آمار مسافرت، تفریحات، هتل، گردشگری و...هم پایین آمده بود... کارخانه دیترویت بهشدت مشکل داشت، خودروسازی فورد مجبور به تعطیلی موقت پنج کارخانه خود شده بود...». آلن گریسپن، مشاور اقتصادی رئیس جمهور، مسئولان کنگره و دیگر مقامهای آمریکایی، ۱۹ سال پیش، در عصر روز ۲۹ شهریور(۱۹ سپتامبر) بالاخره مسکّن و مرهمی موقت برای زخم اقتصادی ۱۱ سپتامبر تجویز میکنند. مالیاتها را کاهش میدهند و برای جبرانش مجوز میدهند که ۱۰۰ میلیارد دلار یعنی معادل یک درصد تولید سالانه آمریکا به اقتصادشان تزریق شود. اما آیا این اقدام میتواند جلو پیامدهای اقتصادی احتمالی سالهای آینده را بگیرد؟
حال و روز امروز آمریکا
خود آقای رئیس کل در یادداشتهایش مینویسد، تصویب بسته کمکی ۱۰۰ میلیاردی تا یک سال بعد طول کشید و توانست فقط کمی از مشکلات و شدت بحران بکاهد. اگرچه دستهای پشت پرده سیاست در آمریکا، تا سالها بعد به بهانه ۱۱ سپتامبراهداف خود را در سراسر جهان پیش بردند، اما واقعیت این است که اقتصاد آمریکا به جز ضرر و زیانهای فوری در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ که دامن بخش بیمه، گردشگری، صنعت و... را گرفت و به سقوط ارزش دلار در برابر پولهای دیگر منجر شد، برخی بحرانها و زیانهای سال بعد بهخصوص ۲۰۰۷، کاهش نرخ بهره و افزایش قیمت مسکن در سال ۲۰۰۷ و بحران وال استریت در ۲۰۰۸ را نیز مدیون ماجرای ۱۱ سپتامبر است. حتی برخی اقتصاددانان به جز عوامل اقتصادی امروزی که وضعیت اقتصادی سالهای اخیر ایالاتمتحده را رقم زده است، سیاستهایی که ۱۱ سپتامبر را رقم زدند نیز از جمله عوامل مؤثر بر حال و روز امروز آمریکا میدانند.
نظر شما