جواد گنجعلی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی متولد ۱۳۵۳ نیشابور است. عشق او به ادبیات ابتدا با نوشتن داستانهای کوتاه شروع شد، اما زندگی در فضای نیشابور او را به سمت شعر کشاند. اوضاع نابسامان شعرسپید دهه ۷۰ که بیرغبتی انبوه شاعران جوان به سپیدسرایی را به دنبال داشت، گنجعلی را به استفاده نو از قالبهای کهن کشاند.
ششمین مجموعه شعر جواد گنجعلی با عنوان «بیتفاوتی در نور زرد» به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
این مجموعه شامل اشعار عاشقانه و فلسفی است که پس از کتابهای «چهارم شخص مفرد»، «دری بر پاشنه اندوه»، «پرچم سفید متأسف» و «صدای محزون موزیک در هدفن» روانه بازار کتاب شده است.
«بیتفاوتی در نور زرد» شامل ۴۰ قطعه شعر سپید است. اشعار این مجموعه عاشقانه و فلسفی است که به لحاظ مضمونی، زبانی و تصویری به فضای کتاب «دری بر پاشنه اندوه» نزدیکتر است، با این تفاوت که اشعار این کتاب کوتاهتر است و اشعار عاشقانه بیشتری در آن به چشم میخورد.
جواد گنجعلی در مرداد ماه امسال در کنار بزرگانی چون عبدالله کوثری، قاسم صنعوی، نجیب مایلهروی، منصور انوری و سعید تشکری، نشان عالی درجه یک هنری را دریافت کرد.
وی همچنین به تازگی دبیر بخش شعر اولین دوره جایزه ادبی مشهد شده است. همه اینها موجب شد در صفحه امروز پای صحبتهای این شاعر بنشینیم و از او درباره شعر و حال و هوای شعر او و امروز شعر بپرسیم. گفتوگوی ما را بخوانید.
* برخلاف بسیاری از شاعران امروز، چهار مجموعه اخیر شما اشعار سپید است. چه شد پس از سرودن یک مجموعه غزل به شعر سپید روی آوردید؟
** اگر شاکله غزلیات کتاب «چهارم شخص مفرد» را نگاه کنید میبینید خیلی با فضای شعر آزاد فاصلهای نداشته است؛ به قول یکی از منتقدان که برای مجموعه من تیتر زد: «شعرهای سپیدی که در قالب غزل گیر افتادهاند». البته سمت و سوی شاعرانه و حس درونیام بیشتر به سمت شعر سپید گرایش داشت؛ بنابراین پس از کتاب «چهارم شخص مفرد» به این سمت تغییر جهت دادم. اگر چه پیش از آن هم شعر سپید میگفتم و تشویقهایی هم از جانب اساتید صورت میگرفت.
از طرف دیگر شکستن چارچوبهای اطرافم و گریز از دیوارهای امن یک شاعر را هم دوست دارم. تجربه فضاهای جدید لذتبخش است و همه اینها موجب شد پس از مجموعه غزلم به سمت شعر سپید بروم که حاصل آن مجموعه «دری بر پاشنه اندوه» بود. انتظار نداشتم انتشار این کتاب چنین بازخوردی داشته باشد و خوشحالم ریسک من جواب داد.
* بازخوردها چگونه بود؟
** این کتاب برگزیده جایزه قلم زرین شد. نقدهایی که بر کتاب کردند و منتشر شد نشان داد ریسک من در قالب شعری موفق بوده است، اگرچه همان زمان دوستانی هشدار میدادند در غزل موفق هستم و این قالب شعری را تغییر ندهم، اما هر شاعری با سبکی خاص بین شعرای دیگر و مخاطبینشان شناخته میشوند و چرخش ناگهانی در سبک جسارت میخواهد. برای من هم اگرچه این تغییر بسیار دلهرهآور بود، ولی مهم این است از کاری که انجام میدهیم راضی باشیم.
* چه چیزی موجب شد به سمت سرودن شعر سپید بروید، میخواستید مردم را متوجه این قالب شعری کنید؟
** نه، حس و حال خودم مهم بود. بر مجموعه اول من نقدی شد که در آن گفته شده بود غزلهای من در حقیقت سپیدهایی هستند که اسیر وزن و قافیه شدهاند. این مسئله به من کمک کرد تا همه چارچوبها را بشکنم و بتوانم اندیشهام را راحتتر بیان کنم و به آن زبان عاطفه، تخیل و احساس برسانم؛ بنابراین اندیشهورزی را با خیال راحتتر از قالب چارچوبهای وزن و قافیه رها کردم، یعنی خواست مردم و یا منتقدان مرحله بعدی است.
* «بیتفاوتی در نور زرد» ششمین مجموعه شعرتان است، حس و حالتان در این کتاب چگونه است؟
** بعد مرحلهای از سال ۱۳۹۲ تا اکنون خلوتگزینی خودخواستهای داشتم تا مدتی به خودم، زندگیام و همه چیزهایی که داشتم فکر کنم که حاصلش همین کتاب شد. اینکه جواد گنجعلی چه کسی است هدف چه بوده، هر آدمی را درگیر میکند. از طرف دیگر غزل همیشه با من است و در آن سالها غزلهایی گفتم و حاصلش را در مجموعهای آماده انتشار دارم که حاصل همان خلوتهاست و به این زودی هم به چاپ نمیرسد. در این سالها خیلی کم به جلسهای رفتم مگر به اصرار دوستان بسیار نزدیکم.
** زبان شعری شما بسیار لطیف است، این لطافت برخاسته از زبان خراسانی است یا ملهم از چیز دیگری است؟
** باید بگویم به مرور زمان، زبان شعری شاعر تکامل پیدا میکند، برای من همینگونه بوده و سیر زندگی من در این کتابها معلوم است. زمانی من در روستا زندگی میکردم و دور از دغدغههای شهری. باز کتابی دارم که دقیقاً با همین دغدغههای شهرنشینی همراه است. این کتاب کشف من شاعرانه است. خصوصیات هر شاعر در شعرش نمود پیدا میکند. در مرحلهای به این احساس رسیدم شاعر باید نسبت به انسانها و جامعه اطرافش نگاه شاعرانهای داشته باشد، یعنی شاعر فقط در شعرش زیست نکند بلکه در جامعهاش هم شاعرانه زندگی کند. به همین دلیل سعی کردم نگاه مهربانانهتری نسبت به قبل داشته باشم. البته واقعا نمیدانم در رسیدن به این من شاعرانه چقدر موفق بودم، اما شخص من در این سالها به واسطه تجربه ۳۰ ساله معلمی با کودکان سرو کار داشتهام. در این سالهای اخیر که تنهاتر شدهام و شکل جدیدی از زندگی را تجربه میکنم، تمرین میکنم شاعرانه زیست کنم. در این نوع زندگی آدم میتواند آسمان، خیابانها، شادی و اندوه مردم را با چشمان و نگاهی شاعرانه ببیند.
* در مجموعه اخیرتان اشعار کوتاه، عاشقانه و خوشخوان هستند، یعنی مناسب فضای فعلی جامعه، چقدر دغدغه مخاطب داشتید؟
** من هم جزو همین مردم هستم و شاعر جدا از مخاطبش نیست. عمدی در کار نبوده که برای اینکه دیده شوم این گونه شعر بگویم. همهچیز براساس حس درونی من بوده است. درست است در مجامع حضور نداشتم، اما صفحات ادبی را دنبال کردم و چون شغلم مشاوره در مدرسه است، دغدغههای مردم را میشناسم. آگاهی نسبت به حس و حال خودم و زندگی میان مردم موجب شده سعی کنم بهروزتر باشم و شاید این کوتاهنویسی نتیجه توجه به همین دغدغههاست.
* مجموعه اخیر شما عاشقانههای توصیف معشوق و موقعیت او نیست، بلکه توصیفِ وضعیت شاعرند در مواجهه با مقوله عشق. از عشق در این اشعار بگویید. این نگاه را قبول دارید؟
** بله ۱۰۰ درصد. من همیشه به دوستان و بچههایی که آموزششان میدهم میگویم سعی کنید همیشه من واقعی خودتان باشید، کس دیگری را در شعرتان روایت نکنید. اگر این منِ من کسی باشد که دغدغههایش مفاهیم ازلی و ابدی مثل عشق باشد، این قابل توسعه و تسری به خیلیهاست. بنابراین من روایتگر خودم بودم، نه یک موقعیت تخیلی. همه آن کتاب من بودم، حالا ممکن است برای کسی این روایت از من جذاب باشد یا نباشد. موقعیتها منِ من بوده چه در موقعیت مجازی یا واقعی، ولی چیزی جز من جواد گنجوی وجود نداشته است.
* معضلی در شعر امروز وجود دارد و آن اشتیاق شدید به چاپ کتاب شعر است که نتیجه آن نازل شدن زبان و اندیشه در این آثار است. آیا با چاپ این تعداد کتاب شعر موافقید؟
** هر کس چیزی مینویسد دوست دارد ماحصل کارش را به شکل یک کتاب درآورد و به مخاطب عرضه کند. این مسئله امری دور از ذهن و عجیب نیست، چون جامعه ما هم جامعهای شاعرانه است و هر ایرانی شاعری درون خودش دارد، حالا اگر کسی حرفهایتر عمل کند حق دارد آثارش را چاپ کند.
در این میان جایگاه و سهم مخاطب کجاست؟
** ممکن است مخاطب در این حجم از کتاب دچار سردرگمی بشود، شاید چون سطحبندی در چاپ کتابهایمان نداریم و شورایی که ممیزیهایی در این رابطه داشته باشد. تنها برخی انتشارات ممتاز این ممیزیها را برای حفظ نام و اعتبار خود انجام میدهند که کار پسندیدهای هم است، چون کار مخاطب را راحت میکند. از آن طرف هم شاعران خیلی خوبی داریم که هنوز شناخته نشدهاند و در شلوغی بازار ممکن است کارشان دیده نشود.
خراسان و مشهد همیشه یکی از قطبهای شعری بوده است. نظر شما درباره وضعیت امروز شعر خراسان چیست؟
** خراسان همیشه شاعران خوبی پرورش داده، مشهد هم به عنوان مرکز شاعران از سراسر خراسان معروفیت دارد. از نیشابور، تربتجام، تربتحیدریه و سبزوار شاعران را جمع کرده و انجمنهای ادبی فعالتری دارد و شاید جریانی که به اسم شعر مشهد شناخته شده به همین موضوع اشاره دارد.
البته شعر مشهد سبک و سیاق خود را یافته و من این روزها خیلی درباره آن میشنوم که شاعرانی به سبک و سیاق مشهد شعر میسرایند. به لطف فضای مجازی کل ایران تبدیل به یک انجمن ادبی بزرگ شده و این امر تأثیرش را روی بقیه شاعران میگذارد. فکر میکنم شعر خراسان دارای زبان خاصی است که سخاوتی دارد و از سایر اشعار میتوان متمایزش کرد. شعر خراسان شعر تصویرگرایی است و تصاویر بکر زیاد دارد به خصوص از سوی دوستان شاعری که در روستاها یا شهرهای کوچک زندگی کردهاند و توانستهاند آن روستازدگی را به شکل تصاویر بیبدیل و خاص نشان دهند.
شاید این تصویری بودن شعر مخصوص سبک خراسانی است؟
به تازگی داریم میبینیم اشعار به سمت تصویرگرایی رفتهاند و مورد علاقه مخاطب هم قرار میگیرد. بله پر از تصاویر بکر است. البته ویژگیهای شخصیتی اهالی خراسان که دیرتر با دیگران اخت میشوند و کمتر میتوانند ارتباط بگیرند و شاید مرزبندیهایی برای خودشان دارند، بنابراین آن چیزی که در شعرشان میریزند حاصل کشف خودشان است و به ویژگی خاص شعر خراسان تبدیل میشود.
البته شعر سبک خراسانی کمی ملهم گرفته از موسیقی خراسانی است همانقدر خاص و لطیف و پر از احساس ... شاید مخاطب به همین دلیل این سبک را بیشتر میپسندد. آن دلایلی که موجب خاص بودن موسیقی خراسان میشود غربتی در دو تار خراسانجنوبی است، در حالی که هر چه به شمال خراسان نزدیکتر میشویم شعفی در موسیقی به گوش میرسد. هر دوی اینها شگفتی و زیبایی خودش را دارد. شعر خراسان هم همین ویژگی را دارد. اقلیم، اندیشهها و خلقیات شاعران در این سبک تأثیرگذار میشود.
* به تازگی شما دبیر بخش شعر جایزه ادبی مشهد شدید. برگزاری جایزه ادبی شعر مشهد میتواند در فضای ادبی مشهد جریانسازی کرده و در شاعران مشهدی انگیزه ایجاد کند؟
** طبیعی است حرکتهایی از این دست برای شهر مشهد در روزگاری که تقریباً زمان زیادی از آخرین کنگره ملی میگذرد میتواند اتفاق خوبی باشد.
اینکه جایزهای به اسم مشهد است، اگر با نشانهای ملی شاعران صاحبنام خراسانی به صورت کنگرههایی با دبیرخانه دائمی درآیند، تأثیر بسزایی در حرکت رو به جلوی شعر در سطح ملی و شهر مشهد خواهد داشت.
*نظرتان درباره شعرهای رسیده و احوال شعر امروز و جایگاه فکری شاعران چیست؟
** این جایزه نخستین سال برگزاریاش را تجربه میکند، اما نام مشهد و بزرگان شعر خراسان مثل ملکالشعرای بهار و مهدی اخوان ثالث به این جایزه اعتبار بخشیده است.
شعرها و کتابهایی که به دبیرخانه رسیده از فضای کلی حاکم بر شعر این روزهای کشور دور نیست و میتوان گفت آثار رسیده از نظر کیفی قابل توجه و خوب است. امیدواریم با دقت نظری که در انتخاب داوران داشتیم بتوانیم جوابگوی اعتماد شاعران عزیزی باشیم که کتاب و آثارشان را به دبیرخانه ارسال کردند.
شما در کنار بزرگان خراسانی نشان درجه یک هنر را دریافت کردید. حستان را درباره دریافت این نشان بگویید.
برخی نامها هست که به برخی درجهها و نشانها اعتبار میبخشد. کسانی مانند عبدالله کوثری، قاسم صنعوی و نجیب مایلهروی، آدمهای بزرگی در ادبیات ما هستند و هیچ درجه و نشانی اندازه قد و قامت اینها نیست و نظیر این عزیزان در کشور کم نیستند؛ بنابراین بودن نام من در کنار این بزرگان موجب مباهات و افتخار است و خوشحالم از اینکه کنار آنها هستم.
نظر شما