به گزارش قدس آنلاین، خب... کرونا این را از همان روزهای اول آمدنش ثابت کرد که رحم و مروت ندارد؛ کوچک و بزرگ نمیشناسد؛ پیر و جوان برایش فرقی نمیکند و ورزشکار و غیر ورزشکار یا هنرمند و غیرهنرمند هم سرش نمیشود. «اکبر عالمی» همین یک هفته پیش، پس از بستری شدن در بیمارستان گفته بود: «فعلاً حال عمومی بهتری دارم...». شاید برای همین کسی چندان نگرانش نشد. استاد سینمای ایران قرار نبود تسلیم شود یا حداقل خودش و ما اینجور فکر میکردیم که بیماری را پشت سر میگذارد تا شاید بعدها، مستندش درباره کرونا را به پایان برساند. اما انگار ویروسها را درست نشناخته بودیم. همان طور که علم پزشکی امروز و دانشمندان هم با همه یال و کوپالشان، در برابر شگفتیها و بازیهای این ویروس، انگشت به دهان ماندهاند!
هر چهار نفر
نخستین ساعتهای صبح دیروز، اردشیر- پسرش – در اینستاگرام نوشت: «پدر رفت... فقط پدر من نبود، پدر چند نسل ایران بود. تأثیر وجودش تا سالها باقی خواهد ماند...»! برای ما و آنهایی که با مصاحبه هفته پیش استاد امیدوار شده و رفته بودیم پی دلمشغولیها و گرفتاریهای هر روزه زندگیمان، خبر تکاندهنده بود. دردناک هم شد وقتی یادمان آمد «عالمی» آن روز، آخر صحبتهایش گفته بود: «هفته گذشته برای فیلمبرداری مستندی درباره کرونا با سه نفر دیگر از همکارانم به یکی از بیمارستانهای تهران رفته بودیم و اگرچه تمام موارد ضروری را رعایت کردیم با این حال هر چهار نفر به کرونا مبتلا شدیم!» یعنی همه مراحل ابتلا تا بد حالی و بستری شدن و در نهایت فوت، دو هفته بیشتر طول نکشید. دو هفتهای که پیش از اینها فکر میکردیم کرونا اگر گرفتارمان کند، فقط دو هفته طول میکشد تا نشانههای بیماری ظاهر شود. عالمی اما همان هفته دوم با وجود احساس بهبودی، مشکل تنفسیاش رو به وخامت گذاشت تا سرانجام دستگاه ونتیلاتور هم نتواند تنفس و زندگی را به او برگرداند.
برای هر برنامه دهها کتاب میخواندم
اصالتاً دامغانی بود و به خاطر شغل دامپزشکی پدر و سفرهای پی در پیاش، «اکبر» تیرماه ۱۳۲۴ در اهواز به دنیا آمد. اما در خوزستان نماند و هنوز دوساله بود که پدر به دامغان برگشت. سالها بعد، جوان چشم آبی دامغانیها، به عشق سینما راهی تهران شد. حالا خیال نکنید مثل برخی از امروزیها که شاید از هنرمندی و سینما فقط چشم رنگی و یا خو تیپی را شرط موفقیت میدانند، به تهران رفت تا بیهیچ دستمایه هنری یا تحصیلات تخصصی، بختش را در بازیگری آزمایش کند. اکبر عالمی، اول رشته رادیو تلویزیون را در دانشکده هنرهای دراماتیک خواند، بعد کارشناسی ارشدش را در رشته سینما از دانشگاه تربیت مدرس گرفت و در نهایت هم در مقطع دکترا از کشور انگلیس دانشآموخته شد و به ایران بازگشت. البته «عالمی» به بازیگری بیعلاقه یا در آن بیتجربه نبود، چون حداقل یادمان است که او را در فیلم «بابا نان داد» (سال ۱۳۵۱) به عنوان بازیگر دیدهایم. او همچنین مدتی ریاست لابراتوار وزارت فرهنگ و آموزش عالی و مسئولیت لابراتوارهای سازمان صدا و سیما را نیز عهدهدار بودهاست.
حتی آنهایی که خیلی حرفهای سینما و مسائلش را دنبال نمیکنند، اکبر عالمی را خوب میشناسند. یعنی محال است در تلویزیون برنامه «هنر هفتم» را ندیده باشند. اولین و تنها برنامه تخصصی سینمایی در دهه ۷۰ که هر شب جمعه، بسیاری از پیر و جوانهای اهل سینما را پای تلویزیون مینشاند تا مجری و کارشناس خوش تیپ و با سوادش آنها را تا نیمه شب میهمان اخبار، رویدادها و زیباییها پرده نقرهای کند و فیلمی ارزشمند را هم به نمایش بگذارد. خودش درباره آن روزها گفته بود: «به دلیل اینکه گرداننده برنامه و مجری بودم، باید کمتر حرف میزدم، چرا که همیشه معتقدم میزبان حق ندارد بیشتر از میهمان در سفره دستش را دراز کند و همیشه باید بیشترین زمان را به میهمان داد؛ بنابراین ما هم بیشترین زمان را به میهمانان برنامه اختصاص میدادیم. شخصاً به عنوان مجری برای هر قسمت از برنامه «هنر هفتم» گاه دهها کتاب مطالعه میکردم تا بتوانم برنامه را به خوبی هدایت کنم». به کارها و فعالیتهایش، تدریس در دانشگاه تربیت مدرس، عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مجریگری و کارشناسی برنامه «ماورا»، عضویت در انجمن مدرسان سینما و گویندگی در برنامههای مستند مختلف را هم اضافه کنید.
مروارید خلیجفارس
البته «اکبر عالمی» را باید بیشتر در کنار سینمای مستند دید، چون او در کارنامهاش ساخت دهها مستند را دارد که در بین آنها «مروارید خلیج فارس» را میشود اثر ماندگاری از او به شمار آورد که در آن بهطور غیرمستقیم موضوع ایرانی بودن خلیج فارس را مطرح میکند تا پایانی بر ادعاهایی باشد که از سوی بعضی کشورهای منطقه مطرح میشود. خودش درباره این اثرش گفته بود: «مستند مروارید خلیج فارس را به نوعی میتوان مستند صنعتی محسوب کرد، زیرا در آن به پیشرفتهای استان بوشهر اشاره شده و از سوی دیگر به گونهای کاملاً ظریف به این موضوع تأکید داشتهام که خلیج فارس متعلق به ایرانیان است. من تلاش نکردم صریح و به گونهای به ایرانی بودن خلیج فارس اشاره کنم که گویی از تحریف نام آن دلواپس شدهایم. کار من بر مبنای تبلیغات غیرمستقیم است».
مجموعه پنج قسمتی «نوابغ عکاسی» درباره تاریخ عکاسی هم یکی دیگر از مستندهای ماندگار اکبر عالمی است که از شبکه مستند سیما پخش شده است.
قانونمند باش!
هشتم اسفند ۱۳۹۳، جشن تصویر سال و جشنواره فیلم تصویر تصمیم گرفت به پاس یک عمر فعالیت هنری اکبر عالمی از حضور خلاقانه و تأثیرگذار او در عرصه هنرهای تصویری تجلیل و قدردانی کند.
گیتی خامنه، مجری تلویزیون که روزگاری در دانشگاه، دانشجوی «عالمی» بوده، از جمله سخنرانهای این مراسم بود. خامنه آن روز گفت: «در آن زمان سیستم حراست صداوسیما بسیار سختگیر بود و حتی اجازه نمیداد خوراکی کوچکی با خود به داخل ببریم. من یک روز دوربینی را به داخل بردم و شادمان از این فتح خود مشغول عکاسی از گلهای محوطه بودم. درنهایت شادمانی که توانستهام سر دوستان حراست را کلاه بگذارم مشغول عکاسی بودم که یکی از پشت سر به من گفت اینجا عکسبرداری ممنوع است... وقتی قانونی را میگذارند باید همه قانونمدار باشند! این فرد اکبر عالمی بود که به من تذکر داد قانونمند باشم».
حمیدرضا صدر، منتقد و نویسنده نیز در آن مراسم به مرور خاطراتش از برنامه هنر هفتم پرداخت و گفت همان سالها دانشجو و عاشق سینما بوده است: «همان روزهایی که دانشجوی دانشگاه تهران بودم مطلبی درباره فیلم «مرگ در قطار سریعالسیر شرق» نوشتم و به برنامه عالمی دعوت شدم تا درباره آن حرف بزنم».
مخاطب را به فکر وادار کنید
حرفهای خود «عالمی» نیز در آن مراسم و درباره کارها و فعالیتهایش جالب است: «اولین ترسم از اساتیدم یعنی هوشنگ کاووسی و خسرو سینایی بود که نکند چیزی را اشتباه بگویم و آنها بگویند غلط است. دومین ترسم از دانشجویانم بود. در کلاس درس شما فقط درس نمیدهی بلکه چیزهایی هم یاد میگیری. ترس سومم هم از مردمی بود که مالیات میدهند که مجری تلویزیون جلو آینه جلوهگری کند... من به عنوان معلم رشته کارگردانی در دانشکدههای مختلف سینمایی کشور با ۴۴ سال سابقه به شما میگویم مخاطب در مرکز توجه قرار دارد؛ طبیعی است آن کسانی که فیلمنامه مینویسند و تهیهکننده آن فیلمنامه و بازیگران و عوامل را انتخاب میکند و بعد بازیگرها و... باید مراقب باشند مخاطب در مرکز توجه قرار گرفته باشد.
به نظرم چیزی که در تلویزیون غفلت شده این است که ما مخاطب را به معنای عمیق کلمه نمیخواهم بگویم پرورش ندادیم و آموزش ندادیم، اما سلیقه اش را سمت و سو ندادیم؛ بهترین کار این است که کاری کنیم مخاطبان به فکر فرو بروند و سایه به سایه منتقدان، فیلمها را نقد کنند و آنگاه خواهید دید آدمهای ضعیف به خودی خود مجبورند از گردونه پا به فرار بگذارند...».
به من نهیب زد
ابراهیم حاتمی کیا دربارهاش نوشت: «... سال ۵۹ جوانی بودم ۱۹ ساله، عاشق فیلمبرداری. برای اولین بار در کلاسهای فیلمسازی شرکت کردم و شدم شاگرد استاد اکبر عالمی. دلچسبترین کلاسهای فیلمسازی. او با کیف چرمی بزرگی وارد کلاس میشد و همچون شعبدهبازان یکی یکی از کیف، اسلاید و کتاب و ابزاری بیرون میکشید و ساعتها به شیوه سمعی و بصری شاگردان را سِحر میکرد. استاد به من جسارت داد و من در زیرزمین خانه، فیلم سوپر ۸ را که ۱۵ متر طول داشت ظاهر کردم. باوری که استاد به ما میداد از جنس سحر بود. او ایمانی میداد که فراتر از تکنیک بود ...
سال ۶۷ با پایان جنگ وارد دانشگاه شدم. گرفتار فیلم ساختن بودم. فضای دانشگاه برایم سخت شد و تصمیم به ترک تحصیل گرفتم. کسی خم به ابرو نیاورد؛ جز استاد عالمی که به من نهیب زد باید برگردم و قوانین خشک آموزشی را به همت خودش کنار زد و چه لذتی داشت دوباره در کلاس استاد عالمی نشستن... سینمای ایران، بزرگ استاد سینمایش را از دست داد. خدایش او را قرین رحمت کند... الهی آمین».
نظر شما