قدس آنلاین: یکی عشق زندگیاش این میشود که عمرش را برای خدمت به دیگران صرف کند، یکی هم عشقش این میشود که تا میتواند برای آبادی کشورش درخت بکارد. حیدر احمدی یکی از همین کردهای عاشق در کرمانشاه است. مردی که روزی تصمیم گرفت برای کمک به جنگلهای زاگرس که حالشان خوب نیست، نهال بکارد آن هم در شرایطی که خودش مستأجر بود و مجبور شد از تعویض روغنیاش برای کاشت نهالها استفاده کند. حیدر احمدی نگهبان بلوطهاست. ما نمیتوانیم حال خوب او را وقتی که نهال بلوطی به عمل میآورد درک کنیم اما میتوانیم از تماشای آنچه او کاشته است لذت ببریم و از شنیدن صحبتهای عاشقانهاش درباره بلوطهای زاگرس به وجد بیاییم و کمی تأمل کنیم که آدمی تا چه اندازه میتواند عاشق آب و خاک و درختهای مملکتش باشد.
از کودکی خودتان بگویید و اینکه در چه محیطی رشد کردید؟
زمانی که جنگ شروع شد ما در منطقه قصر شیرین بودیم و به خاطر جنگ آواره شدیم. آمدیم جایی در ۵۰ کیلومتری کرمانشاه. منطقهای که آنجا ساکن شدیم کوزران سنجابی نام داشت. من حدود ۲۰ سالی در آن روستا که البته شهر شده است زندگی کردم و کاری که آنجا انجام میدادیم کشاورزی و دامداری به مقدار البته کم بود. خدمتم که تمام شد، دنبال این بودم که کاری پیدا کنم.
در همان کوزران درسم را تا کلاس دوم راهنمایی ادامه دادم اما متأسفانه به خاطر بعضی از مشکلات و البته کمی هم تنبلی خودم که در آن مقطع نمیدانستم درس خواندن میتواند تا چه اندازه برای آیندهام مفید باشد، درس را رها کردم.
سال ۸۰ به کرمانشاه آمدم و در تعویض روغنی برادرم کارم را شروع کردم.
۱۰ سال کنار برادرم و به طور شراکتی با او کار کردم تا زمانی که به این نتیجه رسیدم میتوانم برای خودم تعویض روغنی بزنم و کارم را تنهایی ادامه دهم. خلاصه آمدم و کارم را شروع کردم. من تا همین چند سال پیش درباره درختهای بلوط کنجکاوی نداشتم و اگر هم این درختها را میدیدم، چیزی بود مثل دیدن بقیه درختها.
حدود ۱۰ سال پیش بود که میدیدم پدرم هر روز مقداری آب با خودش میبرد تا به چند نهالی که در کوهی نزدیک خانه کاشته آب بدهد. ۱۰ سال پیش سن پدر بنده حدود ۸۰ سال بود برای همین یک روز به پدرم گفتم چرا هر روز برای نهالها آب میبری؟ این کار برایت سخت است، باید هفتهای یک بار آب بدهی و تا هفته بعد آب لازم ندارند اما او گفت چون هنوز نهال هستند باید به آنها توجه کرد و از آب دادن به آنها غفلت نکرد. خلاصه مدتی که گذشت در یکی از روزها رفتم و نهالهایی را که پدرم کاشته بود دیدم؛ دیدن آن نهالها و اینکه دوستانش میگفتند اینها نهالهای پدرت هستند برایم خیلی خوشایند بود. ناگفته نماند که وقتی آن روز نهالهای پدرم را دیدم با خودم فکر کردم این نهالها میتوانند سالهای سال در طبیعت باقی بمانند و آدمهای فراوانی از دیدن آنها لذت ببرند و یک خیرات ماندگار هستند. چهار سال پس از اینکه پدرم آن چند نهال را کاشت، یک روز که رفته بود به نهالها آب بدهد با صحنه غمانگیزی روبهرو شده بود چون نهالها را از خاک بیرون آورده بودند و این سبب شد پدرم با دیدن آن صحنه خیلی ناراحت شود. عمر پدرم بالاتر رفته بود و دیگر در آن مسیر هم نهالی نداشت که به آنها سر بزند و این برای من خیلی ناراحتکننده بود.
این شد که شما تصمیم گرفتید نهال بکارید؟
در کنار اتفاقی که برای نهالهای پدرم افتاده بود خودم شاهد اتفاق غمانگیز دیگری بودم که دیدن آن صحنه هم موجب شد فکر کنم که نیاز به کاشت نهال بلوط داریم. با برادرم و دوستان برای گردش و تفریح به کوههای جوانرود رفته بودیم. وقتی جایی مستقر شدیم، درختی را دیدم که پای آن مقدار زیادی بلوط ریخته بود بعضی از شاخههایش را شکسته بودند و آتش درست کرده بودند تا بتوانند شیره بلوط یا همان «شَوَکه» درست کنند که شیرهای بسیار مقوی است که از کلاهک بلوط در کوهستانهای زاگرس تهیه میشود. کلاهک بلوط در آب جوشانده میشود تا شیره داخل آن بیرون بیاید، بعد کار رقیقسازی این جوشانده که سختیهای خاصی به همراه دارد انجام میشود و سرانجام شوکه تهیه میشود که خاصیت درمانی هم دارد. وقتی آن صحنه را دیدم واقعاً ناراحت شدم و با خودم فکر کردم چطور میتوانند به خودشان اجازه بدهند که برای گرفتن شیره درخت بلوط این طور به درخت و جنگل آسیب بزنند. این صحنه که آن روز من به چشم خودم دیدم و فکر کردم چگونه بعضیها به طور قاچاقی میتوانند این بلا را سر درختان بلوط بیاورند؟ آن روز به برادرم گفتم وقتی کسانی هستند که این طبیعت را با کارهای خودشان نابود میکنند، وقتی کسانی هستند که میآیند و این بلا را سر درختهای چندین ساله درمیآورند باید به جای خرابکاری آنها کسانی باشند که باز هم بلوط بکارند و من میخواهم این کار را انجام بدهم! آنجا بود که با خودم تصمیم گرفتم باید نهال بلوط بکارم و از این تصمیم با برادرم و همراهانم حرف زدم.
واکنش برادرتان چه بود؟
اول اینکه بگویم پس از دیدن آن ماجرا من با اداره منابع طبیعی تماس گرفتم و گفتم چنین صحنهای را دیدهام. گفتند خودمان در جریان هستیم اما متأسفانه هنوز نتوانستیم این مشکل را حل کنیم چون این افراد تعدادشان از نیروهای ما بیشتر است و منطقه هم وسعت دارد و شبانه برای این کار میآیند. اما واکنش برادرم پس از شنیدن صحبتهای من و تصمیم درباره نهالکاری این جمله بود که میدانم علاقهمند هستی اما این کار شدنی نیست و نمیتوانی، چون کار سختی است. اما من مصر بودم که حتماً این کار را انجام دهم و پس از برگشت از آن برنامه دست به کار شدم. ابتدا رفتم و تعداد زیادی نایلون برای کاشت بلوطها خریدم. تصمیم من برای شروع کار این بود که تعداد ۳هزار نهال بکارم اما بعد متوجه شدم که ۳هزار نهال رقم بسیار بالایی است و من جای مناسبی برای این کار ندارم برای همین بخشی از مغازه تعویض روغنیام را که تقریباً بزرگ است خالی کردم و خاک هم از بیابان آوردم و نهالکاری من شروع شد. البته به جای ۳هزار عدد تصمیمم بر کاشت هزار نهال شد که بتوانم آنها را در همان فضای تعویض روغنی به عمل بیاورم، نگهداری کنم تا آماده کاشتن بشوند و بعد آنها را به طبیعت ببرم.
چرا این نهالکاری را در منزل انجام ندادید و اینکه خانواده چه برخوردی با کار شما داشتند؟
وقتی با خانم مطرح کردم که قرار است هزار نهال بکارم او هم موافق این کار بود و تشویقم کرد اما اینکه چرا در خانه انجام نشد به دلیل این بود که من مستأجر بودم و همین حالا هم مستأجر هستم. با خودم فکر کردم اگر در مدتی که نهالها را کاشتهام صاحبخانه خانهاش را خواسته باشد چه باید انجام بدهم و البته به این هم فکر کردم که حتی اگر خانهاش را نخواسته باشد شاید موافق کاشت این تعداد فراوان نهال در خانهاش نباشد و به نوعی کار من سبب ناراحت شدن ایشان شود، برای همین قید کاشتن نهالها در خانه را زدم. به این موضوع هم فکر کردم وقتی نهالها کنار خودم باشند در ساعتهای خلوتی کار میتوانم به آنها برسم. خلاصه دست به کار شدم و هزار نهال را در تعویض روغنیام کاشتم.
پیش از اینکه نهالها را بکارید چقدر درباره کاشت نهال بلوط تحقیق و مطالعه کردید؟
حقیقت این است که من تا پیش از انجام این کار اطلاعاتی درباره نهالکاری نداشتم. چیزهایی از قبیل اینکه چه فصلی کاشته بشوند بهتر است، به چه شکلی از آنها باید نگهداری بکنم تا خشک نشوند و چیزهای دیگری از این قبیل اما میشود گفت با همان عشق و علاقهای که بود کارم را شروع کردم. پس از اینکه بلوطها را کاشتم و شروع کردم به آب دادن آنها، هر روز یکی از کارهایم این بود که نگاه کنم ببینم آیا چیزی سبز شده است یا نه. اسفند ماه بود که اولین نهالی که کاشته بودم سبز شد. بینهایت از سبز شدن نهال خوشحال بودم چون احساس کردم زحمتی که تا آن روز کشیده بودم نتیجه داده است. مدتی که گذشت و همه نهالها سبز شدند، متوجه شدم چهار نهال خشک شدهاند، از خشک شدن آن چهار نهال خیلی ناراحت شدم چون با خودم فکر کردم اگر همه نهالهایم خشک بشوند چه باید بکنم برای همین در یکی از روزها به منابع طبیعی مراجعه کردم و ماجرا را با آنها در میان گذاشتم. وقتی شنیدند چنین کاری کردهام خوششان آمد و تشویقم کردند و قول دادند بیایند به نهالها سر بزنند. من هم به تعویض روغنی برگشتم و منتظر شدم که مهندس بیاید و نهالهایم را ببیند اما چند ساعت که گذشت دیدم خبری نشد یکی دو روز هم گذشت باز خبری نشد. اما با پیگیریهایی که انجام دادم از طریق دوست مهندسی متوجه شدم مکانی که من نهالها را کاشتهام باید جایی باشد که آفتاب به طور مستقیم بر آنها نتابد و این اتفاق در مغازهام برای تعدادی از نهالها میافتاد و این سبب خشک شدن چند نهال شده بود. برای جلوگیری از خشک شدن بقیه نهالها با زحمت بقیه آنها را به خانه منتقل کردم. وقتی خانمم متوجه شد که نهالها را آوردهام گفت شاید صاحبخانه راضی به این کار نباشد و من هم برایش توضیح دادم الان چاره دیگری ندارم.
وقتی که هزار نهال را در تعویض روغنی کاشتید برخورد مشتریها و مردمی که کارتان را دیدند چه بود؟
همه آنهایی که کار من را میدیدند و بعد اطلاع پیدا میکردند که قرار است این نهالها در طبیعت کاشته شوند تشویق میکردند، آفرین میگفتند از طرفی مشتریها و آنهایی که کارم را میدیدند کاشت نهال بقیه درختها را دیده بودند اما کاشت نهالهای بلوط را ندیده بودند و از این جهت کار من برای آنها جالب بود.
چه مدت از نهالها نگهداری کردید تا آماده کاشتن بشوند؟
برایتان گفتم که نهالهای من در اسفند ماه سبز شدند و با خودم فکر میکردم میتوانم آنها را در بهار بکارم اما بعد متوجه شدم که باید آنها را یک سالی و اگر شد بیشتر از آن نگهداری کنم تا آماده کاشت در طبیعت بشوند برای همین یک سال و نیم از نهالها نگهداری کردم تا جان بگیرند و آماده کاشتن بشوند.
اگر پیش از یک یا دو سال نهالها را میکاشتید ممکن بود چه اتفاقی برای آنها بیفتد؟
وقتی که نهال هنوز قوت لازم را ندارد اگر آن را در طبیعت بکاریم به طور مثال گوسفند میتواند آن را کامل بخورد اما اگر برای خودش صاحب تنه هر چند کوچکی شده باشد وقتی گوسفند و یا حیوان علفخوار دیگری آن را بخورد ممکن است یکی دو برگ از آن باقی بماند و مهمتر از همه آن چوب اصلی که تنه درخت است هنوز در زمین باقی است و به وسیله حیوانات علفخوار از ریشه درنمیآید برای همین امکان سبز شدن دوباره آن وجود دارد. این بود که مدت بیشتری از نهالها در خانهام نگهداری کردم.
وقتی که شنیدید باید نهالها را یک سال و یا بیشتر از آن نگه دارید تا وقت کاشت آنها برسد از کاری که کردید پشیمان نشدید؟
وقتی نهالها را کاشتم نمیدانستم این مدت طولانی را باید از آنها نگهداری کنم اما وقتی متوجه شدم نگرانیام بیشتر از این بابت بود که صاحبخانه خواسته باشد خانهاش را از من بگیرد البته سختیهای دیگری هم داشت اما شکر خدا از نهالها با همه سختیها نگهداری کردم.
با کاشتن نهالها وظیفه شما تمام شد یا ادامه داشت؟
وقتی که من نهالها را کاشتم باید تا مدتها به آنها آب میدادم و این هم یکی از آن کارهای مشکل بود چون وقتی نهالها در خانه بودند میتوانستم شیر آب حیاط را باز کنم و به آنها آب بدهم. چیزی که در این میان بود هزینه آب بود و زمانی که از من هزینه میشد اما بحث آبیاری این تعداد نهال در طبیعت موضوع دیگری بود چون اولاً در یک مکان جمع نبودند و پراکنده شده بودند و نکته بعد رساندن آب به این درختان بود که آسان نبود اما خوشبختانه انجمن سبز دالاهو در این راه به من کمک کرد.
ناگفته نماند که ما نهالها را در منطقه دالاهو جایی به فاصله ۱۴۰کیلومتر از شهر کرمانشاه کاشتیم و آن منطقه جزو مناطق حفاظت شده بود. همزمان با کاشت نهالهای من، اداره منابع طبیعی تعدادی نهال زالزالک برای کاشت آورده بود. ما به نهالها یک سال آب دادیم و هفتهای یک بار هم به آنها سر میزدم تا ببینم در چه وضعیتی هستند.
سال دوم که سراغ نهالها رفتیم دیدیم که دیگر به آبیاری ما نیازی ندارند و از این بابت خیلی خوشحال شدم که کار آن کمتر شده است. برای آب دادن نهالها فرد خیری تراکتور و تانکری را در اختیار ما قرار داد و البته در پاییندست نقطهای که نهالها را کاشته بودیم رودخانه بود اما فاصله رودخانه تا نهالها زیاد بود و باید از آنجا آب را به نهالها میرساندیم اما همه این کارها انجام شد تا نهالها باقی بمانند و جان بگیرند. در آن یک سالی که به نهالها آب دادم از اعضای انجمن سرو سبز دالاهو تعدادی برای کمک میآمدند که کار را سادهتر میکرد.
سال دوم و پس از اینکه نهالهای سال قبل تمام شد تصمیم گرفتم که بذر بلوط را به طور مستقیم در زمین بکارم تا کار مقداری کمتر بشود و همین کار را کردم و توانستم دوباره هزار بلوط بکارم. خلاصه از آن سالی که شروع به نهالکاری کردهام پنج سالی میگذرد و هر سال سعی کردهام تعدادی نهال یعنی حداقل ۴۰۰ تا ۵۰۰ نهال به صورت گلدانی و حدود هزار نهال بلوط را هم به شکل کاشت دانههای بلوط در زمین بکارم. تصمیم دارم تا روزی که میتوانم به کاشت نهال بلوط ادامه بدهم. میخواهم مرهمی باشم بر زخمهایی که دیگران برای درختهای بلوط درست کردند.
اگر نهال گلدانی برایتان سخت است چرا هنوز هم هر سال تعدادی نهال به این شکل میکارید؟
کاشت نهال به صورت گلدانی این مزیت را دارد که با رسیدگی به آنها روحیه آدم خوب میشود. هم سرسبزی دارند و هم وقت آزاد آدم را پر میکنند برای همین دوست دارم همچنان نهال گلدانی هم بکارم. مثلاً الان نهالهای گلدانی که در خانه دارم پیش از اینکه میخواهم به مغازه بروم ۲۰ دقیقهای با آنها مشغول میشوم و همین رسیدگی به گلدانها حس خوبی به من میدهد. از طرفی وقتی که من کاشت نهال را در تعویض روغنی انجام میدهم خیلیها کار من را میبینند و این میتواند نوعی فرهنگسازی برای اهمیت دادن به طبیعت باشد و شاید کسی باشد که با دیدن کار من تشویق شود و الگو بگیرد که او هم همین کار را انجام بدهد.
شما فقط نهال بلوط میکارید؟
نه. من در کنار نهالهای بلوط تعدادی هم درخت پسته وحشی و یا همان ون وحشی کاشتهام. سال اول ۴۰۰ ون وحشی در گلدان کاشتم که از این تعداد حدود ۱۸۰ نهال به سرانجام رسید اما بقیه آنها خشک شدند. برای کاشتن این نهالها از یکی از دوستانم که در منطقه دالاهو زندگی میکند کمک گرفتم.
نظر شما