تحولات لبنان و فلسطین

این روزها و به مدد تلفن‌های همراه، افزایش ضریب نفوذ اینترنت در اقصی نقاط کشور و در پی فرمانروایی شبکه‌های اجتماعی بر زندگی شهروندان، داستان احیای نوزاد دو ماهه آبدانانی و مسوول غسّال خانه این شهر بر سر زبان‌ها افتاده است.

روایت غسال جوانی که «آدین» را یک روز بیشتر زنده نگه داشت

قدس آنلاین: هر چند عمر "آدین" نوزاد ۵۰ روزه  با  احیای غسّال، فقط یک روز بیشتر شد، اما حساسیّت و پیگیری افکار عمومی، دادستانی و وزارت بهداشت را در پی داشت.

 ضربانی که عمر نوزاد را یک روز طولانی تر کرد

مرتضی بیگی مسؤول ۳۱ ساله غسال خانه و راننده حمل جسد در شهر آبدانان واقع در حوزه جنوب استان ایلام، در خصوص روزی که این نوزاد را برای غسل به او تحویل داده بودند، می‌گوید: حدود ساعت ۷ غروب روز پنجشنبه ۱۳ آذرماه به من زنگ زدند و گفتند برای باز کردن در غسال خانه و شست‌وشوی نوزاد فوت شده بیا. نوزاد لباسی به تن نداشت و من یک لحظه کاملاً اتفاقی ضربان قلبش را حس کردم. به خانواده‌اش گفتم این نوزاد نمرده! اما آن‌ها گفتند امروز حدود ساعت ۱۳ فوت کرده و ۳ ساعت هم در سردخانه بوده. وقتی گفتم نوزاد زنده است حتی برخی از اعضای خانواده ناراحت شدند و فکر کردند اشتباه متوجه شده‌ام!

به گفته بیگی خانواده نوزاد یقین داشتند که علائم حیاتی در او وجود نداشته و گواهی فوت بر همین مبنا در ایلام صادر شده بود. او ادامه می‌دهد: گوشم را به قلبش چسباندم و حس کردم صدایی مث خس خس سینه و ضربان قلب می‌شنوم. حدود بیست دقیقه به ماساژ قلبش ادامه دادم تا اینکه نوزاد تنفسش را شروع کرد. با ۱۱۵ تماس گرفتم و با آمدن و معاینه اورژانس تأیید شد که آدین زنده است و نبض دارد. حتی وقتی کودک به اهواز رسید، اکسیژن خونش کاملاً برگشته بود اما به دلیل آسیب‌های ریوی، قلبی، کلیوی و... ناشی از نگهداری در سردخانه، عمرش بیش از این به این دنیا نبود.

 با این همه سختی، قرارداد محکم کاری ندارم

روایت شیرین و تلخ مرتضی بیگی از آن روز تمام می‌شود اما صحبت‌هایش در مورد سختی کار به خصوص در این ماه‌های کرونایی تازه گل می‌اندازد. او در این شهر، دست تنهاست و همکار غسّال دیگری ندارد. به گفته خودش دو بار کرونا گرفته که یک بار، ویروس را به مادرش منتقل کرده و مادرش به سختی سلامتی اش را بازیافته است.

بیگی می‌گوید: گاهی تا ساعت ۳ یا ۴ صبح باید بیدار بمانم چون قبلش خبر داده‌اند چند جسد از دیگر شهرها در راه است که باید برای غسل شان بروم. در این روزهای کرونایی من مستقیما با فوتی‌ها ارتباط دارم. در شهری مانند تهران، غسّال‌ها بابت  این کار مزایای بیشتری می‌گیرند ولی من هر ۴ ماه یک بار حقوق می‌گیرم آن هم حقوق یک ماهم را به مبلغ ۳ میلیون تومان. در این لحظه که با شما صحبت می‌کنم در حال گچ کاری خانه ای هستم تا بتوانم هزینه‌های زندگی ام را جفت و جور کنم. من ۲ فرزند دارم و روزهایی که بیکار باشم ناگزیرم با کارگری امرار معاش کنم.

غسال جوان آبدانانی تاکید می‌کند: من احیای آن نوزاد را به خاطر خدا و بدون چشم داشت انجام دادم و هر کس دیگری هم بود حتماً این کار را می‌کرد. امروز خواسته غیرمنطقی ندارم فقط می‌خواهم با توجه به سختی کارم حداقل در این روزهای کرونایی، تغییر وضعیت شغلی داشته باشم. من نیروی شرکتی هستم و قراردادم تازه از یک ماهه به سه ماهه تغییر کرده و هر وقت، شهرداری، پیمانکار را عوض می‌کند تن و بدنم تا مدت‌ها می‌لرزد که نکند بیکار شوم!

او اضافه می‌کند: همه مسؤولان کارم را دیده‌اند و قبلاً تایید شده ام. لوح تقدیرهایی هم دریافت کرده‌ام. اصلاً قرار نیست کاری را که برای آن نوزاد، فی سبیل الله انجام دادم، بزرگ نمایی کنم اما اگر قرارداد کاریم را محکم تر کنند شاید راحت تر بتوانم از پس هزینه‌های خانواده ۴ نفره‌ام بر آیم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.