طبیعی است صرفاً با مطرح شدن نامِ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی این روند شدت یابد و حتی درون جبهه انقلاب نیز موجب غفلت از شاخصههای شخصیتی و سلوک اخلاقی و اجتماعی گردد. دکتر حسن محمدی دانش آموخته دکترای تاریخ انقلاب اسلامی و پژوهشگر رسانه است که سالها اندیشه و بازنمایی رسانهای شخصِ آیت الله مصباح یزدی را در فضای رسانهای رصد کرده و حتی پایان نامه دوران ارشد خود را نیز به موضوع روابط بین الملل از منظر آیت الله مصباح قرار داده است. ما در گفت و گو با ایشان سعی کرده ایم به آسیب شناسی بازنمایی رسانهای آیت الله محمدتقی مصباح یزدی بپردازیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
سؤال اول شاید باید این باشد که ما با چه کسی طرف هستیم که اکنون میخواهیم از تصویر او در رسانهها حرف بزنیم. فربه بودن امر سیاسی حول تصویر رسانهای ایشان چه مسائلی را از نظر ما دور کرده است؟
چون میخواهیم به طور خاص درباره بحث رسانهای ایشان صحبت کنیم، باید در درجه اول بدانیم که با چه شخصیتی مواجه هستیم تا بعد اینکه ایشان چطور در رسانه بازنمایی شده، بحث کنیم. با توجه به تعابیری که حاکی از جامعیت علامه مصباح است، همچون تعبیر علامه جوادی آملی که ایشان را جامعِ علوم منقول و معقول میخوانند یا تعابیری چون فقیه و فیلسوف و مدیرشایستهای که رهبرمعظم انقلاب در خصوص ایشان به کار میبرند در درجه اول باید به این برسیم که موضوع جامعیت ایشان نباید مورد غفلت واقع شود. بحث بعدی سیره عملی و اخلاقی آیت الله مصباح است؛ به این معنی که ایشان هیچ گاه دعوت به خود نمی کردند، بلکه به اسلام و ولایت دعوت میکردند. آیت الله مصباح حتی زمانی که هجمههای تندی علیه ایشان شکل میگرفت، وقتی سؤال میشد چرا از خودتان دفاع نمی کنید، من به یاد دارم که میفرمودند این شبهات اساساً مطرح میشود تا نگذارند ما کار کنیم و از کار اصلیمان، ما را غافل کنند. ما اساساً وظیفه نداریم از خودمان دفاع کنیم، بلکه باید برای اسلام کار کنیم و ایشان یک جملهای را یکبار میفرمودند که خیلی برای من جذابیت داشت و گیرا بود که ما اگر تمام ۲۴ ساعتمان را وقت کارهای واجب کنیم، باز هم بخشی از کارهای واجب فوت خواهد شد. از ویژگیهای دیگر ایشان این است که مربیگری میکرد و از مربیان بزرگ تاریخ معاصر ما هستند. جریان لیبرالیسم در تاریخ معاصر توسطِ افرادی همچون ملکم خان اما به طور ویژه محمدعلی فروغی پایه گذاری شدند و اینها نسلی را تربیت کردند که تاکنون هنوز امتداد یافتند یا آقای تقی ارانی تئوریسین مارکسیست بخشی از شاگردانش را در گرایشهای چپ در دوران رضاشاهی تربیت کرد. در این فضا آیت الله علامه طباطبایی نیز به عکس شاگردانی را جمع کرد و محفل فلسفه اسلامی راه انداخت و توانست نسلی را تربیت کند و مرحوم امام نیز نسل بزرگی از شاگردان را تربیت کرد که در انقلاب اسلامی توانستند در تحقق و پیروزی انقلاب نقش بیافرینند. در ادامه همین روند کار بزرگی که علامه مصباح انجام داد، این است که نسل عظیمی از شاگردان را تربیت کرد که توانستند در بقای نظام و بقای انقلاب مؤثر واقع شوند. این نقطه بسیار مهم و کلیدی شخصیت ایشان است که حاکی از جامعیت ایشان در همه زمینهها دارد.
جریانات مخالف ایشان درصدد القای چه تصویری از ایشان هستند؟ به عبارت سادهتر شبهات رایجی که در فضای مجازی علیه ایشان گفته میشود چیست؟
درباره آیت الله مصباح در فضای رسانهای شبهات بسیار زیادی مطرح شده است و رادیوهای بیگانه و رسانههای لندن نشین و برخی از دوستان سابقی که از مؤسسه جدا شدند و صحبتهایی داشتهاند که سنخ شناسی این شبهات جالب است. بخشی از آن در طیف فکری و برخی از آنها در بعد رفتاری قرار میگیرند. در بعد فکری عمدتاً آرای اندیشه سیاسی ایشان را مورد حمله قرار داده اند و گفته اند که ایشان مثلاً با دموکراسی مخالف بوده و احیاناً در جایگاه رأی مردم در نظام سیاسی اسلام، نظرات متفاوتی با امام دارند که واقعاً اینطور نیست و برای طالب حقیقت نظرات علامه مصباح، همان نظرات امام است. ایشان برای نقش رأی مردم در نظام سیاسی مقبولیت قائل است و همان حرف امام و بسیاری از فقهای دیگر را تکرار کرده اند.
اینکه ایشان را به انجمن حجتیه نسبت میدهند یا اختلافاتشان با شهید بهشتی را برجسته میکنند که هر کدام در جایگاه خودش، پاسخ مقتضی دارد. علامه مصباح حداقل ۱۴ سال با آیت الله شهید بهشتی کار کردند و به شدت یکدیگر علاقه مند بودند و توصیه اکید داشتند که هیچ گاه آیت الله بهشتی را تضعیف نکنید، منتها اختلاف سلیقهای که داشتند به طور ویژه در خصوص آقای شریعتی بلکه در بحثهای مدیریتی بود و در نهایت منجر شد از مدرسه حقانی جدا بشوند و مؤسسه «در راه حق» را بزنند که اتفاقاً همین نیز برکت ایجاد کرد. به عبارتی وقتی که ایشان با آقای خرازی و آیت الله استادی مؤسسه در راه حق را تأسیس کردند که بعداً منتهی به تأسیس مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) و ابداع طرح ولایت و جوششهای فراوانی شد که خیرها و برکات فراوانی دربرداشت. درنتیجه مسئله اختلاف با آیت الله بهشتی در حد سلیقه است اگرنه هم شهید بهشتی و هم آیت الله مصباح در مبانی و علاقه مندی شان به همدیگر هیچ اختلاف نظری نداشتند و در یک مسیر بودند.
از دیگر مسائلی که قابل طرح است و در روزگار پس از وفات ایشان به آن دامن میزنند، سوابق مبارزاتی ایشان است که به تازگی نیز در توییتی که به آقای کروبی منتسب شده بود، مورد شبهه افکنی قرار گرفت، در پاسخش ما هشت جلد کتاب داریم که شامل بیانیههای جامعه مدرسین هست که به وضوح و مستند آنجا بیان شده که آیت الله مصباح پس از آیت الله خلخالی بیشترین تعداد امضاهای جامعه مدرسین را در دوران رژیم پهلوی داشته است. مبارزات ایشان در قالب نشریه بعثت که کمک کار حضرت آیت الله مکارم و دیگر دوستان بودند، ادامه داشته تا اینکه ایشان به طور مستقل نشریه انتقام را منتشر میکنند. ایشان در هیئت یازده نفره مؤسسین جامعه مدرسین بوده اند و با آقای شهید بهشتی و دیگران هیئت تدوین حکومت اسلامی را داشته اند و در مبارزه جدی بوده اند منتها رویکردشان نسبت به برخی از دوستان متفاوت بوده است. آیت الله هاشمی یا برخی از دوستان دیگرشان به این عنایت داشته اند که حمایت از سازمان مجاهدین که آن زمان هنوز ماهیتشان کامل آشکار نشده بود و شناخت کافی از آن نبود، باید انجام بشود در حالی که علامه مصباح چون مبانی فکری اینها را مورد مداقه قرار داده بود، چنین چیزی را نمی پذیرفت که در ادامه نیز مشخص شد که مرحوم امام نیز چنین نظری داشته اند و سازمان مجاهدین باید مورد نقد واقع میشدند.
بعضاً مسئله دفاع مقدس و حضور و عدم حضور ایشان و شاگردانشان مطرح میشود که پاسخ مشخص است هم خودِ آیت الله و هم پسرشان علی در دفاع مقدس حضور داشتند و شهید ردانی پور، شهید میثمی و جمعی که تعدادشان ۲۰ نفر میشود از شاگردانشان در دفاع مقدس شهید میشوند. این در حالی است که حجم آن مؤسسه در آن دوران شاید حداکثر در حدود ۲۰۰ شاگرد بیشتر نبوده باشد.
سؤال همیشگی که همان «چه باید کرد» معروف هست. برای بازنمایی درست و اصلاح این روند ما باید چه کنیم؟
مسئله اصلی دو نکته است. اول اینکه باید در درجه اول جامعیت آیت الله مصباح را تصویر سازی کنیم تا همه بدانند که ما با یک شخصیت جامع روبهرو هستیم. نکته دوم ابعادی از شخصیت ایشان هست که در الگوگیری و بصیرت افزایی برای جامعه مهم هست را برجسته کنیم. اینجا نیز آیت الله مصباح تا وقتی که زنده بود خود را فدایی ولایت میدانست و از وفات ایشان نیز همین را میفهمیم. یعنی ما نباید از وفات ایشان استفاده کنیم برای اینکه شخصِ آیت الله مصباح برجسته شود؛ چرا که ایشان خودش نیز دنبال این قضیه نبود، بلکه از وفات ایشان نیز در همان مسیری که خودشان میخواستند یعنی ولایتمداری و دفاع از اسلام و انقلاب باید استفاده کرد. ایشان در تربیت نیرو و مدیریت بسیار شاخص بودند که باید این مؤلفه را برای تشکیلاتهای انقلابی و ان شاءالله دولتِ جوان انقلابی بعدی تبیین کنیم تا از این تجارب استفاده کنند.اهتمام ایشان به بحث علمی که در طرح هایی چون طرح ولایت و موارد مشابه دنبال میشود را باید الگوسازی کرد. یعنی صرفاً نیروهایمان را با مباحثی چون جریان شناسی و بحثهای سیاسی و احزاب و جنگ رسانهای سرگرم نکنیم، بلکه بحثهای مبنایی معرفت شناسی و مباحثی چون فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه حقوق و انسان شناسی باید برای فعالان فرهنگی حل بشود.
مسئله دیگر، رویکرد بین المللی و دعوت به اسلام و انقلاب در مجامع جهانی است. ایشان سفرهای متعدد تبلیغی به کشورهای مختلف داشتند و از اسپانیا و مکزیک و شیلی گرفته تا برزیل و هند و کشورهای اطراف خودمان انجام داده بودند. این چهره باید برجسته شود؛ چرا که یاد میگیریم که از تجربه اسلام نباید دست برداریم. صدور انقلاب اصلی بود که اوایل انقلاب مطرح بود، منتها بعداً به محاق رفت و این مسئلهای است که از راه فرهنگی و ادامه دادن مسیری که آیت الله مصباح در آن قدم برداشته بود، مقدور است که ما در نظام بین الملل بتوانیم دعوت به اسلام را کلید بزنیم. مسئله بعدی ، مسئله مقاومت و محور مقاومت بود که علاقه شدیدی نیز ایشان به سردار سلیمانی داشت و آقای شیرازی که نماینده مقام معظم رهبری در سپاه قدس هستند، میفرمودند سردار سلیمانی نیز به علامه مصباح خیلی علاقه داشت و من بارها دیدم که فایلهای صوتی آیت الله مصباح را ایشان گوش میکردند. این رابطه و علقه با شیخ حسن نصرالله، شیخ عیسی قاسم، شیخ زکزاکی و خانواده شهدای مقاومت نیز همین طور بود.
نکته پایانی این است که ما از مرحله صحابه امام عبور کردیم و تنها تعداد اندکی باقی مانده اند؛به تعبیری داریم وارد مرحله تابعین میشویم. نکته طلایی این است که در عبور از صحابه و ورود به تابعین اگر در روایت امام و شاخصهای خط امام بهواسطه انقطاع نسلی به نسل جدید یا به اصطلاح تابعین سریان پیدا نکند، ضرر کرده و به تعبیر مقام معظم رهبری سیلی خواهیم خورد. ما باید نقش جریان تحریف را جدی بگیریم که رهبری نیز به تازگی خیلی به این موضوع عنایت داشتند و لازم است بدانیم که نقش جریان تحریف انقطاع تاریخی است.
نظر شما