جابهجایی قدرت در کاخ سفید و چینش مهرههای اصلی در تیم دیپلماسی و امنیت ملی در کابینه بایدن، تحلیلهای متفاوتی را در زمینه تغییرات احتمالی در روابط بینالملل و چگونگی رفتار دولت جدید آمریکا در حوزه سیاست خارجی به دنبال داشته است. معرفی «رابرت مالی» به عنوان نماینده ویژه دولت بایدن در امور ایران از جمله این مهرهچینیهاست که به صورت خاص تفسیرهای خوشبینانهای را درباره آینده روابط ایران و آمریکا موجب شده است.
رابرت مالی حقوقدان و پژوهشگر علوم سیاسی است که در دولتهای بیل کلینتون و باراک اوباما در زمینه مسائل خاورمیانه فعالیت داشته است. او در سال ۲۰۰۰، زمانی که بیل کلینتون زمینههای برگزاری کمپدیوید را فراهم میکرد، یکی از اعضای تیم او به شمار میآمد. مالی در دوره باراک اوباما نیز بهعنوان مسئول خاورمیانه شورای امنیت ملی آمریکا فعالیت میکرد. او همچنین در مذاکرات هستهای منتهی به برجام که در سال ۱۳۹۴ به امضا رسید، عضو هیئت مذاکراتی آمریکا بود و پس از آن هم بهعنوان مدیر گروه بحران، فعالیتهای متعددی در حوزه خلیجفارس و موضوعات ایران داشته است.
معرفی چنین چهرهای سبب شد بسیاری، آن را نوعی چراغ سبز و سیگنالدهی تیم بایدن به ایران تفسیر کنند. منشأ چنین خوانشهای خوشبینانهای از رفتار دولت جدید آمریکا یک خطای شناختی است. خطایی که تلاش میکند وضعیت مطلوب را جایگزین واقعیت موجود کند. متأسفانه برخی از سیاستمداران کشور به دلیل وابستگی هویتی که به موضوع برجام پیدا کردهاند، بر این باورند دولت بایدن تکرار دولت اوباماست از این رو میتوان مسیر قبلی در حوزه سیاست خارجی را باردیگر پیمود. اما واقعیت این است که به دلایل پنجگانه ذیل، دولت بایدن با دولت اوباما متفاوت است. دلیل نخست به ماهیت رفتار دولت در آمریکا بازمیگردد.
رفتار دولتها در آمریکا محصول واقعیت ژئوپلتیک موجود است نه تابع سلایق افراد، بنابراین تغییر این واقعیت نوع کنشگری بازیگران را نیز تغییر میدهد. مهمترین دلیل برای تفاوت رفتاری دولت اوباما و بایدن تغییر صحنه بازی در عرصه بینالملل است. دلیل دوم را میتوان در تفاوت نگرش بایدن و اوباما به لابی اسرائیل بهعنوان بزرگترین بازی بههمزن در روابط ایران و آمریکا دانست. برخلاف اوباما که وابستگی جدی به آیپک نداشت و این لابی را کنترل میکرد رابطه بایدن با لابی اسرائیل بسیار نزدیک است. دلیل سوم، تفاوت نگرش کلان دو رئیس جمهور است. اوباما متعلق به سنت جفرسونی در عرصه سیاسی آمریکاست درحالی که بایدن از مکتب هامیلتونیسم در سیاست خارجی پیروی میکند. تفاوت دیگر میان دو دولت دموکرات را میتوان در تجربه سیاسی رؤسای آن جستوجو کرد. بایدن برآمده از ساختار اصلی سیاسی آمریکاست و بخشی از نهاد حاکم بر این کشور محسوب میشود در حالی اوباما فردی بیتجربه در حوزه دیپلماسی محسوب میشد که این بخش از عرصه سیاسی را به دیگران سپرده بود. نکته آخر تفاوت اولویتبندی دو رئیس جمهور است. اوباما هنگامی بحث مذاکره با ایران را مطرح کرد که بحرانهای داخلی را پشت سر گذاشته بود و به دنبال یک میراث جدی برای خود در عرصه بینالمللی بود در حالی که اولویت اصلی فعلی در دولت بایدن، مسائل داخلی همچون کرونا و بیکاری است.
نظر شما