پس از آتشسوزی مهیب چند هفته پیش (۲۵ بهمن) در گمرک اسلام قلعه افغانستان واقع در جوار گذرگاه مرزی دوغارون ایران در شرق خراسان رضوی، روز شنبه نیز شاهد اتفاق مشابه، این بار در گمرک ابو نصر فراهی در جوار گذرگاه مرزی ماهیرود بودیم؛ اتفاقی که به واسطه تکراری بودن برخی آن را مشکوک دانستند.
اما در باره این حوادث، توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد. نخست واقعیت کمبود امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در آن سوی مرز است که میتواند در صورت وقوع حادثهای هر چند کوچک فاجعه بزرگی را رقم زده و خسارت بسیاری ایجاد کند. به عبارت دیگر به واسطه درگیری افغانستان با ناامنی فراگیر، عملاً در طول ۲۰سال گذشته این کشور در حوزه ایمنی مرزی هیچ تدارکی ندیده که این کمبود امکانات در حوادث اخیر به روشنی آشکار شد. در کنار این موضوع، مشکلات امنیتی و عدم کنترل تحرکات مشکوک نیز مزید بر علت شده و همه دست در دست هم داد تا وقایعی اینگونه رقم بخورد.
به نظر حادثه اسلام قلعه یک اتفاق طبیعی بود که به دلیل نبود امکانات به فاجعه ای بزرگ انجامید. اما این موضوع گرا به کسانی بود که چشم دیدن رابطه نزدیک بین دو کشور هم زبان و هم فرهنگ را نداشتند و این حس را به آنها منتقل کرد که میتوانند برای ایجاد ناامنی در مرز روی این ضعف زیرساختی حساب باز کنند. درنتیجه آنچه در گمرک ماهیرود و به فاصله زمانی اندکی از رویداد نخست اتفاق افتاد را نمیتوان صرفاً یک اتفاق دانست و به نظر میرسد دستهای پشت پرده با پیش بردن این دسیسه در صدد ضربه زدن به رابطه میان تهران و کابل هستند. در نهایت با توجه به چشمانداز بینالمللی که نمود آن با انتشار خبر آزادسازی بخشی از داراییهای بلوکه شده تهران در بانکهای عراق و کره جنوبی به گوش میرسد، پس از شکست سیاست فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ، شرایط برای جمهوری اسلامی در حال تغییر کردن است. این تغییر میتواند در وهله نخست به توسعه تجارت تهران با کشورهای همسایه منجر شود و این چیزی نیست که برای دشمنان خوشایند باشد. بنابراین ایجاد فضای ناامنی عمومی و روانی در مناطق مرزی ایران بهویژه با افغانستان که روند مثبت و رو به رشدی دارد، میتواند به عنوان یک راهبرد مد نظر دشمنان باشد. تهران و کابل در یکی دو سال اخیر نزدیکترین سطح روابط را تجربه کردند و این در حالی است که ایالات متحده آمریکا با امضای توافق دوجانبه با طالبان عملاً به دولت پشت کرده است. واشنگتن میخواهد یک متحد همسو در افغانستان داشته باشد و برایش فرق نمیکند به منظور رسیدن به این هدف با چه کسی وارد معامله شود. اما کابل از این رویه بهشدت ناراضی است و تلاش دارد از طریق توسعه مناسبات با کشورهایی مانند ایران که از این یکجانبه گرایی واشنگتن رنج میبرند، توطئه یانکی ها را مهار کند. از طرفی بخش بزرگی از مرز جمهوری اسلامی با همسایه شرقی در کنترل گروه طالبان است و کاخ سفید بدش نمیآید با استفاده از این ابزار برای فاصله انداختن بیشتر بین تهران و کابل استفاده کند. در این شرایط راههای جایگزین انتقال سوخت مانند احداث خط لوله میتواند به صرفه تر بوده و ضریب امنیتی را بالا ببرد. این یک طرح راهبردی دو سر برد خواهد بود؛ چراکه کابل به انرژی ایران و تهران هم به بازار رو به رشد و همچنین مسیر ترانزیتی افغانستان برای رسیدن به آسیای مرکزی نیاز دارد. با این وجود چنین اقدامی هم مسلماً با سنگاندازیهای بسیاری روبهرو خواهد بود و آمریکا که پس از ۲۰ سال اشغال افغانستان دوست ندارد این کشور را در دامان ایران ببیند در خط مقدم مخالفت با آن قرار خواهد داشت.
نظر شما