پس از چند ماه مذاکرات سردرگم و نه چندان فشرده میان دولت افغانستان و طالبان در دوحه و برگزاری یک نشست کوتاه در مسکو، توافق شده دور جدید گفتوگوهای صلح افغانستان به میزبانی استانبول انجام گیرد. مذاکرات دوحه باوجود همه مشکلات و ناکامیهایش حداقل این حسن را داشت که نشان داد هیچ یک از طرفهای مذاکرهکننده با برنامهریزی مشخص و مدونی وارد این گفتوگوها نشدهاند و جز تأکید و پافشاری بر مواضع پیشین خود، چشماندازی برای همکاری مشترک پیش رو نداشتهاند. البته این نقیصه تنها متوجه دولت و طالبان نبود چرا که حتی میانجیگران بینالمللی و طرفهای خارجی درگیر در این بحران هم عملاً در زمینه ارائه هر گونه پیشنهاد و راهکار مؤثر عاجز نشان دادهاند. اکنون نیز به نظر نمیرسد تغییر مکان گفتوگوها از دوحه به استانبول تغییر عمدهای در فرایند صلح ایجاد کند مگر اینکه این بار طرفین مذاکرهکننده بر اساس برنامه و نقشه راه مشخصی در استانبول حاضر شوند. در این راستا آمریکاییها به عنوان یکی از طرفهای خارجی ذینفع کوشیدند با ارائه طرح جدیدی در چارچوب «دولت انتقالی صلح» این خلأ را پر کنند، اما این طرح و در واقع نقشه راه، آن قدر ابهامات و تناقضات بنیادین داشت که از سوی هیچ یک از طرفین با استقبال مواجه نشد و فقط در حد یک تلنگر و هشدار نگریسته شد. با این حال شورای عالی مصالحه ملی افغانستان به رهبری عبدالله عبدالله اعلام کرده با در نظر گرفتن طرح پیشنهادی واشنگتن، این شورا میکوشد به نمایندگی از دولت یک طرح تعدیلی و یکپارچه را تا زمان برگزاری نشست استانبول تهیه کند. اما همانگونه که حمدالله محب، مشاور امنیت ملی دولت کابل تأکید میکند گویا تا کنون توفیق چندانی در این زمینه حاصل نشده و شورای عالی مصالحه از میان ۳۵ طرح و دیدگاه پیشنهادی به جمعبندی و گزینه واحدی دست نیافته است. علاوه بر این، اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان هم از نقشه راه سه مرحلهای خود رونمایی کرده که توافق سیاسی و آتشبس، استقرار حکومت صلح و برگزاری انتخابات تحت نظارت سازمان ملل را شامل میشود. اینکه اشرف غنی طرحی مستقل و خارج از چارچوب شورای عالی مصالحه ملی ارائه داده نکتهای تنشزا و جنجالبرانگیز محسوب میشود. در کنار طرحها و پیشنهادهای مطرح شده از سوی سیاستمداران، برخی اندیشمندان و پژوهشگران عرصه سیاست نیز کوشش کردهاند برای پیشبرد فرایند صلح افغانستان نقشه راهی ترسیم کنند که در میان آنها دیدگاه و نظر مشترک عمر شریفی و مایکل ای. اوهانلون از مؤسسه بروکینگز در خور توجه است. نقشه راه ترسیم شده از سوی این دو بر نکاتی کلیدی همچون ادغان نیروهای نظامی دو طرف، تمرکززدایی از ساختار قدرت سیاسی و محلیگرایی در تعلیم و تربیت و حتی در نظام قضایی اتکا دارد.
اما باوجود تمامی این کوششها برای ترسیم نقشه راه صلح در افغانستان، سکوت و انفعال طولانی طالبان سبب شده خوشبینیها به ثمربخش بودن دور جدید گفتوگوها در استانبول کمرنگ شود. دقیقاً روشن نیست درپیش گرفتن چنین رویکردی از سوی طالبان ریشه در رایزنیهای داخلی و دشواری تصمیمگیری در نتیجه اختلافات داخلی دارد یا اینکه به قول سفیر افغانستان در امارات متحده عربی نشاندهنده عدم تغییر اهداف آنها در مورد قبضه کامل قدرت در افغانستان است: «طالبان گفتوگوها را با شرایط خود انجام میدهند، آنها با شرایط خود جنگ میکنند و گمان میکنم میخواهند طبق شرایط خودشان تقسیم قدرت کنند... اهداف طالبان از سال ۱۹۹۶ تا کنون واقعاً تغییر نکرده و هدفشان تسخیر نظام افغانستان و تغییر بنیادین آن است».
نظر شما