قرار ما با محیط بانان مشهدی حاشیه شهر مشهد پیش از طلوع آفتاب تنظیم میشود. تیم خبری همراه با البسه مناسب کوهنوردی و پیادهروی در محیطهای کوهستانی رأس ساعت در محل حاضر میشود.
از بررسی اسلحه تا ادوات یک روز زندگی
صید محمدخانی،سرپرست یگان حفاظت محیط زیست مشهد و فرمانده تیم اعزامی هم لحظاتی بعد به ما میپیوندد. پیش از حرکت به سمت مناطق شکارممنوع و ارتفاعاتی که احتمال حضور شکارچیان حیاتوحش وجود دارد، فرمانده تیم محیط بانان یک بار دیگر ادوات مورد نیاز یک روز حضور در ارتفاعات سختگذر را بررسی میکند تا همهچیز سرجایش باشد.
از اسلحه گرفته تا جلیقه ضدگلوله، دوربین شکاری و آب آشامیدنی همهچیز فراهم بود. آنطوری که از صحبتهای فرمانده تیم اعزامی محیط بانان در محل برمیآمد، قرار است که برنامه «یک روز با محیط بانان» همراه با تیم خبری روزنامه قدس، به بازدید از ارتفاعات جاده کلات و منطقهای به نام «قوطی مرقه» اختصاص یابد.
آذوقه مورد نیاز یکروزه برای افراد حاضر در این گشت تهیه و لحظاتی بعد به سمت جاده کلات حرکت میکنیم. هنوز کمی دور نشدهایم که محیط بانان دود سیاهی که آسمان را دربرگرفته مشاهده میکنند و قرار میشود پیش از هر چیز این ماجرا مورد بررسی قرار بگیرد. وقتی به محل منشأ دود میرسیم مشخص میشود همهچیز زیر سر چند معتاد است و آنها سه حلقه لاستیک کامیون را برای خارج کردن سیم و فروش آن، آتش زدهاند. حریق مهار میشود و ادامه مسیر در دستور کار محیط بانان مشهدی قرار میگیرد.
نشانگر سوخت خودرو به ما میگوید هر چه زودتر باید سوختگیری صورت بگیرد و نخستین جایگاه سوخت، باک خودرو پر میشود. به مسیرمان ادامه میدهیم، صید محمدخانی، محیط بان مشهدی که بیش از ۱۵سال از عمر خود را در مسیر دفاع از محیط زیست گذاشته است، همانطور که به سمت جاده کلات طی مسیر می کنیم، میگوید: حضور محیط بانان در مناطق تحت مدیریت سازمان به صورت مداوم و برای انجام گشت و کنترل صورت میگیرد.
این ماجرا مثل اکنون که در فصل زادآوری وحوشی مانند قوچ، میش، کل ، بز و آهو هستیم، چند برابر میشود. گاهی برای پیشگیری از شکار این حیوانات بیزبان که وسیله دفاعی از خود جز فرار ندارند، ساعتها و حتی شبها را هم در ارتفاعات میمانیم.
اماممهربانیها الگوی محیط بانان
این محیط بان ادامه داد: همین حیواناتی که ما در تلاش هستیم آنها را از چنگال بیرحم شکارچیان نجات دهیم، نخستین مدافعشان امامرضا(ع) هستند که برای ما مایه افتخار و دلگرمی است.
متأسفانه در فصل بهار سودجویانی که به سلاح مسلح هستند، برای زندهگیری و فروش حیواناتی نظیر کبک که در زمان جفتگیری قرار دارند، کبک دستآموز را طعمه میکنند و اقدامهای غیرقانونی خود را رقم میزنند.
همانطور که در حال یادداشت صحبتهای این محیط بان مشهدی هستم، پیچ و خمهای جاده کلات هم آغاز میشود و پاسگاه گوجگی را پشت سر میگذاریم.صید محمدخانی ادامه میدهد: با توجه به نوع شکار و فصل آن، ما باید زودتر از شکارچیها در منطقه باشیم. سه منطقه حفاظتشده در اطراف مشهد با نام تختسلطان،کشفرود، کوه بزنگان، اُرس سیستان و اثر طبیعی ملی چشمگراب وجود دارد که انواع وحوش مانند آهو، قوچ، میش و... در آنجا زندگی میکنند.
از جاده اصلی منحرف میشویم. صید محمدخانی، سرپرست یگان حفاظت محیط زیست مشهد با اشاره دست به ما میفهماند که مسیر سختگذر همان جاده قدیم کلات است. بالا رفتن از شیب سخت کوه و باریک شدن جاده از یک طرف و وجود دره عمیقی سمت راست جاده زمانی دلهرهآور میشود که سنگ شکستهها از زیر لاستیک خودرو به داخل عمق دره ریزش میکنند و کمی ضربان قلبم را بالا میبرد.
چند پیچ و گردنه وحشتناک را طی میکنیم تا به ارتفاع میرسیم و خودرو محیط زیست متوقف میشود. صیدمحمدخانی از ما میخواهد از خودرو پیاده شویم تا او در منطقه دوربینکشی کند. او درحالی که عنوان میکند این محل به دلیل وجود کبک برای شکارچیان اهمیت زیادی دارد، دوربین شکاری را روی چشمانش میگذارد و ارتفاعات را زیر و رو میکند.
قرار میشود همینجا صبحانهای ساده بخوریم و ادامه مسیر دهیم. یکی از اعضای گروه را مأمور فراهم کردن کار میکند، اما خودش همچنان چشم از دوربین برنمیدارد. از او سؤال میکنم و میفهمم قدرت دوربین او آنقدر بالاست که هر جنبندهای را که در فاصله چند کیلومتری قرار داشته باشد تا ۱۵۰متری نزدیک میکند.
۲ شکارچی در میان صخرهها
هنوز آتش چای بیابانی برپا نشده بود که با هشدار این محیط بان که میگوید روی زمین بنشینید و تکان نخورید به خودم آمدم. وقتی به سمت او برمیگردم با دست به ارتفاعات کوه دیگری اشاره میکند و میگوید دو فرد مشکوک در حال بالا رفتن از ارتفاعات هستند.
دوربین را به من میدهد و میگوید میان آن شیار و کنار آن بوته را ببین، به هر سختی است دو نفر را میبینم، روی پشت یکی از آنها کولهای بسته شده که کمی عجیب به نظر میرسد. دوربین را از من میگیرد و میگوید: این افراد شکارچی زندهگیری کبک هستند.
چیزی هم که روی پشت یکی از این افراد قرار دارد، قفس کبک (طعمه) است. صید محمدخانی از ما میخواهد خیلی عادی رفتار کنیم و برای آنکه آنها به ما مشکوک نشوند، مشغول تهیه آتش چای شویم. او به یکی از اعضای تیم دستور میدهد در صندوق عقب خودرو وانت محیط بانی را باز کند تا از دور پلاک قرمز خودرو مشخص نشود.این محیط بان ادامه میدهد: آنها در حال طعمهگذاری هستند، آماده باشید به محض آنکه پشت کوه رفتند تا مخفی شوند، عملیات دستگیری را آغاز خواهیم کرد. دوباره دوربین را میگیرم تا رفتار شکارچیان را با دقت بیشتری ببینم. یکی از شکارچیها یک دستش را بلند میکند، در حالی که وسیلهای مشکی رنگ در میان انگشتانش قرار دارد، علت این کار را از فرمانده میپرسم که دلیل این رفتار را پخش صدای کبک نر میداند. بیشتر که دقیق میشوم میفهمم ایجاد این صدا سبب میشود کبکها به حضور یک نر غریبه در قلمرو خود واکنش نشان دهند و برای بیرونکردنش به او نزدیک شده تا به واسطه یک جنگ به او بفهمانند جای او اینجا نیست، اما نمیدانند که شکارچی بیرحم دامی برای صید آنها پهن کرده است.
آغاز عملیات دستگیری و دویدن در کوه
لحظاتی بعد هر دوشکارچی پشت قوس کوه ناپدید میشوند و سرپرست یگان حفاظت محیط زیست مشهد دستور آغاز عملیات را میدهد. او اعضای تیم را در منطقه پخش میکند و خودش هم از سوی دیگر به سمت شکارچیان میدود و من هم سعی میکنم با فاصله، برای مستندسازی عملیات دستگیری شکارچیان کبک،از آنها عقب نمانم.شیب تند یک کوه را پایین میرویم و مجدد ارتفاع سختی را بالا میآییم، به کمر کوه هدف که میرسیم فرمانده با دست تختهسنگی را نشان میدهد، بیشتر که دقیق میشوم یک خورجین را میبینم که آنجا رها شده است. آنچه مشخص است آنها قسمتی از بار خود را سبک کردهاند تا راحتتر به میان کوه بروند و در برگشت دوباره لوازم را بردارند.وجود برخی لوازم داخل خورجین حاکی از حرفهای بودن این افراد بود و احتمال میرود آنها با خود سلاح هم داشته باشند.
به قوس کوه نزدیک میشویم، شیب زیادی زیر پای ما قرار دارد و به سختی سنگلاخها را پشت سر میگذارم، نفسم به شماره افتاده ولی سعی میکنم محیط بانان متوجه این موضوع نشوند تا در مسیر برخورد با شکارچیان خللی ایجاد نشود.۲۰متری شکارچیان که میرسیم، با دستور فرمانده تیم محیط بانان، هرکس هر جا حضور دارد باید مخفی شود و من هم پشت یک درخت اُرس پناه میگیرم و منتظر میمانم که فرمانده با اشاره به من میفهماند تا زمانی که او نگفته همانجا بمانم و دلیل آن هم میتواند این باشد که اگر درگیری مسلحانهای رخ داد، خطری متوجه من نباشد.
در فکر بودم و گاهی هم از لابهلای شاخههای درخت شکارچیان را نگاه میکردم که سرگرم چال کردن وسیلهای بودند که عملیات دستگیری آنها آغاز شد و دستور بیحرکت پیاپی آنها بود که شکارچیان را به خود آورد و خود را در محاصره دیدند.وقتی همهچیز را امن دیدم به سمت محیط بانان حرکت کردم. فرمانده هر دو شکارچی را دستگیر میکند و میگوید آنها نیمی از دام زندهگیری کبک را هم کار گذاشتهاند و در ادامه نخهایی را از میان بوتهها خارج و قطع میکند. او کیسه همراه شکارچیان را هم مورد بازرسی قرار داد و همانطور که فرمانده پیشتر عنوان کرده بود، کبک زنده(طعمه) داخلش قرار داشت.مشخص بود آنها شکارچیان حرفهای هستند و با تمام امکانات به محل آمدهاند. در این حین صیدمحمدخانی، فرمانده تیم اعزامی
محیط بانان از من میخواهد به صدایی که از دوردستها به گوش میرسد، دقت کنم. او در توضیح میگوید: صدای کبک نر است که به حضور این طعمه واکنش نشان داده و اگر کمی دیرتر این افراد را دستگیر کرده بودیم مشخص نبود چند کبک را شکار کرده بودند.
«قوطیمرقه» و دیدن گونههای زیبای پرندگان
ادوات شکار آنها جمعآوری شد و تحویل دیگر عوامل محیط بانی میشوند تا برخورد قانونی با آنها صورت بگیرد. ساعت حدود ۱۳ را نشان میدهد که تیم محیط بانی راهی منطقه «قوطیمرقه» میشود.حدود یک ساعت بعد وارد جادهای باریک و پر از سنگلاخ میشویم. در میان راه برخی افرادی مشاهده میشوند که مجوز چرای دام در منطقه را دارند اما در محل به صورت غیرقانونی اقدام به ساخت وساز
و محصورکردن منطقه کردهاند که اخطار لازم به آنها داده میشود و دیگر اقدام قانونی هم صورت میگیرد.وقتی به «قوطیمرقه» میرسیم، در محلی مخفی میشویم و سرپرست یگان حفاظت محیط زیست مشهد به ما میگوید: برخی وحوش و پرندگان برای نوشیدن آب به محل خواهند آمد.
چند دقیقه بعد دو هُدهُد که زیبایی خیرهکنندهای داشتند نخستین میهمان آبگیر شدند و لحظاتی بعد دستهای از کبکها که از لابهلای سنگها پایین میآمدند هم پا به محل گذاشتند.پرنده «هما» با شکوه و عظمتی خاص روی سرمان نمایان شد و پس از چندین دور پرواز سرانجام روی نوکقله مجاور نشست تا قدرتش را به تمامی پرندگان نشان دهد. آفتاب در حال غروب کردن است که محل را ترک میکنیم.
یک روز با محیط بانان و دیدن زحمات آنها برای من و تیم خبری بسیار شورانگیز بود، اما آنچه بیشتر از هر چیز ذهن من را درگیر خودش کرد این بود که چگونه مردان بیادعا که در بدن جای سالمی ندارند برای حفاظت از محیط زیست پیرامون ما به آب و آتش میزنند و در مقابل تمامی خطرها و درگیریهای احتمالی مسلحانه سینه سپر میکنند بدون آنکه دیده شوند. جا دارد نام آنها را سربازان گمنام محیط زیست گذاشت. این نکته را هم نباید از یاد برد که این عزیزان تا امروز حدود ۱۴۰شهید در سراسر کشور برای مراقبت از حیوانات و محیط زیست بیدفاع تقدیم کردهاند.
نظر شما