ملااحمد در مقدمه کتاب معراج السعاده این گونه آورده که « خلاصه مطالب و جل مقاصد آن را به سیاق فارسی به عبارتی واضح بیان نماید که عموم ناس از فراید فواید آن نفع توانند یافت». همین یک عبارت ملااحمد نراقی کافی است تا بفهمیم متنی که او برای مردم روزگار خودش به فارسی ترجمه کرد برای مخاطب امروزی آن قدرها هم سهل الوصول نیست. محسن ریاضی، پژوهشگر الهیات سعی کرده دشواریهای زبانی متن معراج السعاده ملااحمد نراقی را برای مخاطب امروزی از میان بردارد که نتیجه آن متنی بازنویسی شده و مستندیافته در قالب کتاب «معراج السعاده نوین» شده است. ما در خصوص همین کتاب با ایشان گفتوگو کردهایم.
جناب ریاضی! انگیزه رفتن به سمت بازنویسی کتاب «معراج السعاده» از کجا آمد و این کار چقدر طول کشید؟
حدود ۱۰ سال پیش به مدت تقریباً سه سال در یک سلسله مباحث کتاب «معراج السعاده» را تدریس میکردم و هر بار که آن را به مخاطبان معرفی میکردم میدیدم که غالب مخاطبان را خسته میکند. اگر کسی ذوق ادبی و مطالعه ادبی میداشت شاید خسته نمیشد ولی چنین کسی هم باید برای فهم بعضی پاراگرافها، چند دفعه آن را میخواند. همین شد که دغدغه بازنویسی کتاب و ساده و روانسازی متن در من شکل گرفت که کار کردن روی آن هم تقریباً سه سال طول کشید.
در میانه کار بازنویسی آیا این طور بود که نسخههای پیشنویسی را که نوشته بودید به همان طیف مخاطب بدهید و نظرشان را بخواهید؟
بله، به خاطر اینکه مطمئن بشوم اثر راه خودش را رفته است معمولاً با خوانندگان سطوح مختلف این قضیه را چک میکردم و مثلاً متن بازنویسی و روان شده را به نوجوان ۱۸-۱۷ ساله میدادم تا ببینم او با این متن میتواند ارتباط برقرار کند یا خیر. اگر جایی میدیدم که قلمم سنگین است سعی میکردم آن را نرمتر کنم.
دوست دارم نظر شما را در خصوص این دیدگاه بدانم که به عقیده برخی ما برای عمومی کردن یک گفتمان باید دست به تولید ادبیات در آن حوزه بزنیم. مثلاً از میان مفاهیم سهل الوصولتری چون «مشارطه»، «مراقبه» یا «محاسبه» شاید چون نسبت به جریان محاسبه نفس، فرایند تولید ادبیات بیشتر بوده، توانسته تا حدودی در جامعه این مفهوم جا بیفتد یا دستکم برای خیلی از گوشها، واژه ناآشنایی نباشد.
من هم موافق این قضیه ولی با قیودی هستم و آن نیز این است که ما برخی از اصطلاحات را بنا بر اینکه صدور حدیث بر آن مبنا بوده، نباید از بین ببریم؛ برای نمونه من موافق نیستم که ما به جای واژه مشارطه، شرط گذاری یا قانونگذاری را بگذاریم. ما باید این الفاظ را نگه داریم ولی بعد آن را به شکلی توضیح بدهیم که مخاطب بتواند با آنها ارتباط برقرار کند اگر غیر از این باشد، ما ارتباط مبانی اخلاقی را با بستر حدیث و آیات قرآن قطع کردهایم.
البته منظور من این نبود که معادلگذاری کنیم بلکه منظورم این بود که درباره آن مفاهیم دست به تولید ادبیات بزنیم. شاید به تعبیری دست یافتن به این مفاهیم و فهم آنها راحتتر باشد.
ما کتابهای منبعمان را قابل دسترس نکردیم. علت اینکه اکنون فاصله افتاده و قشر جوان خیلی به کتابهای اخلاقی اقبال ندارد این است که احتمالاً جایی کارش گیر کرده و وقتی به یک منبع مثلاً معراج السعاده مراجعه کرده، با خودش فکر کرده که این سنگینتر از آن است که من متوجه آن بشوم. بنابراین حتماً ما باید به سمت دسترسپذیرتر کردن این منابع برویم. اکنون ما در بیشتر کتابهای اخلاقیمان با این مشکل مواجه هستیم، برای نمونه ملاصدرا آنجایی که اخلاقی حرف میزند آن قدر سنگین و فلسفی است که اصلاً متن باید ترجمه شود نه اینکه صرفاً نثر، ساده و روان شود.
همان طور که گفتید ما اکنون میبینیم آنجایی که این مفاهیم اخلاقی به زبان سادهتری ارائه شدهاند، اقبال نیز بیشتر بوده است برای مثال الآن خیلی از سلسله جلسات اخلاقی علمای متأخر همچون آیتالله حقشناس یا آیتالله مجتبی تهرانی به صورت مکتوب و منسجم منتشر میشود و از قضا با اقبال از طرف جوانان همراه بوده است.
چون زبانشان به زبان امروزی نزدیکتر است. کتابهایی چون معراج السعاده و چهل حدیث حضرت امام(ره) و خیلی از کارهای این شکلی زبان خاص خودشان را دارد. حالا آن ذوق سرشار ملااحمد نراقی موجب شده است که یک پله نیز فراتر برود و آنجا بایستد. خود ایشان آمده و گزیده خوبی از جامع السعادات پدرش را به زبان فارسی و به صورت خلاصه و با آن ذوق ادبی که داشته، در قالب معراج السعاده نوشته است.
من خودم در همین کتاب معراج السعاده خیلی از جاها جملات طولانی پشت سر هم را شمارهگذاری کردم که خواننده راحت بتواند آنها را بخواند، روی هر جملهای تمرکز کند و بعد که متوجه شد سراغ جمله بعدی برود. خوب به لحاظ شکلی حتی شما باید این کار را بکنید چون شاید برای اینکه بخواهید به فعل نهایی یک جمله برسید و منظور آن را خوب متوجه شوید، مجبور باشید ۱۰ جمله را پشت سر هم بخوانید و دست آخر هم چیزی در ذهنتان نماند.
توصیه معروفی که مرحوم آیتالله بهجت در خصوص خواندن کتاب معراج السعاده دارند این است که هر کسی هر روز نصف صفحه کتاب را بخواند و به آن عمل کند. شما که سابقه تدریس آن را هم داشتهاید به نظرتان شیوه مطالعه کتابهای اخلاقی حالا به طور مشخص کتاب معراج السعاده چطور باید باشد؟ استاد اخلاق اینجا نیاز است؟
ارتباط با استاد اخلاق که حتماً ضروری است. نکته اولی که در خصوص شیوه مطالعه کتاب وجود دارد این است که لزومی ندارد کسی این کتاب را صفر تا صد بخواند. شما بسته به ابتلائات اخلاقیتان میتوانید به آن مراجعه کنید. مثلاً کسی ممکن است گرفتار حسد باشد و با مراجعه به دستورالعمل کتاب و کمی مجاهدت بتواند آن را از خودش دفع کند. نکته دوم و در واقع شیوه بعدی نیز این است کسی که روند خودسازی را سفت و سخت شروع کرده میتواند آرام آرام و به شکلی پیش برود و مطالب را یکی پس از دیگری و زمانی که در یکی عمیق شد، سراغ نکته بعدی برود. به تعبیری نیاید و یک دفعه بخواهد صفحه اول تا آخر کتاب را بخواند؛ چرا که عملاً نیز چیزی در ذهن آدم به این شکل نمیماند. پس آدم میتواند آرام آرام و به این شکل با کتاب پیش برود و آن را به حالتی که کمکم در شخصیت خودش هضم کند بخواند. حالا اگر کنار اینها یک آدم صاحب نفسی اینها را تدریس کند قطعاً ثمرهاش بیشتر خواهد بود.
من این سؤال را با توجه به دورههایی که برگزار کردهاید میپرسم. شما دورههایی تحت عنوان «خودسازی در آیینه معاد» برگزار کرده بودید. اکنون کتابهایی در حوزه فلسفه زندگی توسط نویسندگان غربی خیلی چاپ میشود. ما چقدر روی این موضوعات کار کردهایم؟
بله تجربه برگزاری جلسات «خودسازی در آیینه معاد» خیلی جالب بود و بچههایی که اصلاً سر و سری با دین نداشتند با شرکت در این جلسات بچه مسجدی درجه یک شدهاند. در مورد حوزه فلسفه هم باید بگویم که حرکت کردن به این سمت کمی کار را سخت میکند؛ چرا که نویسندهای که بتواند با زبانی لیّن، مطالب فخیم و مفاهیم فلسفی را طرح کند، خیلی کم پیدا میشود. حضرت امام(ره) از این جنس افراد است یعنی طوری ساده حرف میزند که فردی با پایینترین سطح سواد هم متوجه آن میشود.
نکته دوم اینکه بین فضای اخلاقی به خصوص در حوزه و کف جامعه فاصله افتاده است. یعنی یک فضای استریلیزهای در حوزه شکل گرفته که فاصلهاش با کفِ جامعه موجب شده ما نتوانیم بفهمیم کجای کار هستیم و مشکلمان کجاست. کتابهای خوبی نیز تدوین شده مثلاً سه جلد کتاب اخلاق آیتالله مکارم یا کتاب مفاتیح الحیات آیتالله جوادی آملی از این دسته هستند، اما ما نیازمند آثار بیشتری در این حوزه هستیم.
به همین جهت است که میگویم این طور نیست که جوانها مباحث اخلاقی را دوست نداشته باشند بلکه کتابهای معرفتی که در این حوزه نوشته شده است با زبان امروزی فاصله دارد.
پرسش آخرم ناظر بر ویژگیهای ممتازی است که نثر ساده و روان شده «معراج السعاده نوین» نسبت به اثر اصلی یعنی معراج السعاده دارد. مشخصاً فرایند بازنویسی، نسخه نهایی را به چه شکلی درآورده است؟
در متن اصلی، برخی از موضوعات کتاب عنوان نداشت که سبب میشد زمانی که شما به موضوع اخلاقی نیاز داشته باشید، باید در متن اصلی کلی میگشتید تا آن را پیدا کنید که در بازنویسی این مشکل رفع شد. ضمن اینکه برخی از عناوین برای تمرکز بیشتر مخاطب شمارهگذاری شده است. سند روایتها در پاورقی آمده در حالی که در متن اصلی هیچ اثری از سند روایتها نیست.
اگر شعری در کتاب آمده، شاعر را مشخص کردیم و آنجایی که نیاز بود به نسخه اصلی آن مراجعه کردهایم. ترجمه برخی آیات ضعف داشت که اینجا این مشکل رفع شده است. برخی از آداب و رفتارهای اجتماعی در عصر تألیف کتاب با عصر حاضر تفاوت فاحشی دارد که اینها سعی شده اصلاح یا توضیح داده شود مثلاً در آن دوران پوشیدن لباس تمیز چیز مذمومی بوده است در حالی که در عصر حاضر ما چنین چیزی را نمیپذیریم. اینها عمدهترین تغییراتی است که متن بازنویسی شده نسبت به متن اصلی دارد.
نظر شما