نظم و نثر فارسی از دیرباز همچون دو رودخانه پهناور در کنار هم جریان داشتهاند. ما هم شاعران بزرگی داشتهایم و هم نویسندگان توانمندی ولی فقط یک نفر در تاریخ ادبیات دیروز و امروز فارسی داریم که در نثر و شعر، در سطح نخست باشد یعنی هم بهترین نمونههای شعر فارسی را سروده باشد و هم بهترین نمونههای نثر را نوشته باشد و او کسی نیست جز سعدی شیرازی. این موقعیت ممتاز نصیب هیچ سخنور دیگری در تاریخ ادبیات فارسی نشده است.
در آسمان ستارهای داریم به نام ستارۀ قطبی، ستارهای که در طول شب و با وجود چرخش زمین، موقعیت ثابتی دارد چون در امتداد محور چرخش زمین است. این ستاره همیشه یک معیار بوده است برای شناخت موقعیت شخص در هر جای دنیا که باشد. در زبان هم ما باید آثاری کانونی داشته باشیم تا در هر موقعیتی بدانیم که مرکز این زبان کجاست و هر انحرافی از زبان را بتوانیم با توجه به آن مرکز دریابیم. در زبان فارسی، آثار سعدی چنین موقعیت مرکزیای دارد. هر جا که در مورد یک واژه یا یک ساختار نحوی شک کنیم که درست است یا غلط، قابل قبول است یا نیست، میتوانیم به زبان سعدی مراجعه کنیم و اگر او آن را به کار برده بود، خاطر ما هم جمع شود. از این جهت هم سعدی موقعیت یگانهای دارد. میتوان گفت که زبان فارسی ما، زبان سعدی است. پس بیجهت نیست که آثار سعدی از دیرباز، متن اصلی آموزش زبان و ادب فارسی در مکتبخانههای ما بوده است.
اما شعر سعدی، میشود گفت که از نظر زبانی بهنجارترین شعر فارسی است. درست است که حافظ از نظر رندی و طنز و آرایههای ادبی و نقدهای اجتماعی ممتازتر است و درست است که مولانا از نظر عرفان و فردوسی از نظر داستانسرایی و بیدل از نظر تخیل بر سعدی پیشی میگیرند ولی چیزی که هیچ شاعری از آن جهت به سعدی نرسیده است، روانی و سلامت زبان است. گاهی چنان طبیعی و روان مینویسد که فکر میکنی نثر میخوانی.
از هر چه میرود، سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا، نفس روحپرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟
من خود میان جمع و دلم جای دیگر است
این عبارت را از نظر موقعیت اجزای کلام، از این طبیعیتر میتوان گفت؟ خیلی وقتها شاعر ناچار است به خاطر رعایت وزن و قافیه، عبارت را بشکند و اجزای آن را جابهجا کند تا وزن درست شود ولی سعدی بدون این ضرورتها، وزن و قافیه را هم رعایت میکند و این کار، همان است که شعر او را به صفت «سهل ممتنع» معروف کرده است. سهل، یعنی آسان و ممتنع یعنی غیرممکن. شعر سعدی شعری است که سرودنش آسان به نظر میرسد ولی برای دیگران غیرممکن است.
اما این معیار بودن و روانی زبان تنها چیزی نیست که سعدی دارد. از این نظر فرخی سیستانی هم نامدار است و از نظر تسلط بر فنون سخنوری، انوری هم از سعدی کم نمیآورد ولی چیزی که باز در سعدی وجود دارد و در آنان کمتر است، معنویت جاری در شعر اوست. گلستان، بوستان و غزلیات سعدی را میتوان گنجینهای از حکمت، اخلاق و مهرورزی دانست. نکته مهم این است که این معارف در شعر سعدی با سادهترین بیان ارائه شده و برای همه انسانها در هر سطحی از سواد و دانش ادبی قابل استفاده است. گلستان دیگر کلیله و دمنۀ نصرالله منشی نیست که خواندن آن به آشنایی بسیار با لغت و آرایههای ادبی نیاز داشته باشد و تذکرةالاولیا نیست که استفاده خاص در عالم عرفان و تصوف داشته باشد. یا تاریخ بیهقی نیست که برای نخبگان جامعه مناسب باشد؛ اثری است همگانی برای همه سطوح و همه سنین و همینطور است بوستان در مقایسه با دیگر آثار مشابه خود و همین طور غزلیات سعدی که در آنها احساسات لطیف انسانی به شکل لطیف و پاک خود عرضه شده و مجموعهٔ این خصائل است که سعدی را فردی بیبدیل در شعر و ادب فارسی ساخته است.
نظر شما