تحولات منطقه

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۴
کد خبر: ۷۵۱۳۴۵

تجربه‌های زیستی من از کرونا

آیا همان فرد قبلی می‌شوم؟

محمدجواد استادی، مترجم و روزنامه‌نگار
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

حجم مهمی از تولید محتوای جامعه انسانی این روزها درباره کروناست. ولی این بیماری چنان اختصاصی به نظر می‌رسد که برای هر فرد بیمار تجربه زیستی خویش را به همراه دارد. دور از ذهن نیست که این تجربه‌های فردی برای بیماران چنان ژرف باشد که در گذر زمان دگرگونی‌های عمومی و فرهنگی وسیع‌تر از تراز فردی را شاهد باشیم. این سطرها تجربه شخصی نگارنده از بیماری کروناست که در دهمین روز قرنطینه نگاشته شده است. بی‌آنکه انتظارش را داشته باشی به سراغت می‌آید. خیلی معمولی و با علائمی پیش‌پا افتاده، ولی کمتر از یک روز چنان زمینگیر و ناتوان می‌شوی که تصورش را هم نمی‌کردی.

قرنطینه هم دروغ بزرگی است. در دو سال گذشته فکر می‌کردم چه فرصت خوبی است این دو هفته که افراد به بهانه کرونا مطالعه کنند یا به کارهای عقب‌افتاده بپردازند. ولی چه گمان پوچی. دو هفته خودخواسته پشت در اتاقی که می‌توانی باز کنی اسیر می‌شوی، جسم رنجور می‌شود و ضعف آزاردهنده. ولی بدتر از آن، بلایی است که بر سر ذهن می‌آید. اصلاً ذهن از هر موضوعی که قرار باشد بر آن تمرکز کند فرار می‌کند، گویی ذهن که تا امروز در بند نظم ما بوده آزاد شده است و هرگونه که می‌خواهد رفتار می‌کند. کوشش برای تمرکز بر موضوع مشخص سخت و آزاردهنده می‌شود. قدرت تحلیل بسیار ضعیف شده و امکان ترکیب و بررسی منابع و داده‌های ذهنی محدود می‌شود. کار به جایی می‌رسد که از هرگونه فکر کردن فرار می‌کنید و ترجیح می‌دهید ذهنتان را از هر چیزی خالی نگه دارید تا بیشتر کلافه و سردرگم نشوید.

خب، در روزهای قرنطینه ابزارهای ارتباطی در اختیار شماست ولی از همه این رابطه‌های مجازی فرار می‌کنید، گویی در این شرایط باور می‌کنید این‌گونه ارتباطات اصالتی ندارد و حس آرامش‌بخشی را برایتان به همراه نمی‌آورد. لمس کردن عزیزانتان که پیش‌پاافتاده‌ترین کار ممکن در زندگی بوده به یک خواسته قلبی شدید تبدیل می‌شود. دیدن خنده فرزندانتان آرزویی که توصیفش سخت است.

بیماری فریبکار است و با شما بازی می‌کند. ساعاتی حال جسمی چنان بهتر می‌شود که گمان می‌کنید همه چیز پایان یافته است ولی غافل از آنکه لحظاتی بعد ویروس موج دیگری از قدرت خویش را نمایان می‌کند. بیماری آنچنان هوشمند است که همانند یک شکارچی ورزیده شکار خویش را بازی می‌دهد، دنبال می‌کند، زخمی می‌کند، رها می‌کند و دوباره ادامه می‌دهد. آن‌قدر ادامه می‌دهد تا بیمار خسته و مأیوس تسلیم شود. ترس، آسیب دیگر این روزهاست. ترس‌های ناهمگون و گوناگونی که فرد قدرت لازم برای برخورد با آن‌ها را ندارد. تصاویر خوب و بد سالیان گذشته بدون چیدمان و توالی مشخصی از ذهن عبور می‌کنند به گونه‌ای که در کنترل و خواست تو نیستند. اینجاست که ترس پدیدار می‌شود. ترس از دست دادن همه خاطره‌های خوب و ترس تکرار همه رویدادهای بد. رسانه‌ها هم ولی بر ترس می‌افزایند. زمانی که در آزمایشگاه پاسخ آزمایش خود را می‌گرفتم تلویزیون نصب‌شده از آمار مرگ‌ومیر کرونا اطلاعاتی را پخش می‌کرد. در راه منزل در خودرو، رادیو نیز همین داده‌ها را تکرار می‌کرد. در تمام این ۱۰ روز هم با وجود دوری از تلویزیون صفحات مجازی رسانه‌های حتی رسمی تصاویری از وحشت و مرگ و مریضی به من القا می‌کردند. تصاویری که وحشت و ترس را درون انسان تشدید می‌کند. کرونا در کنار جسم، روح و روان شما را هدف می‌گیرد. برنامه نظام درمان برای روان بیماران کرونایی چیست؟ روانی که اگر دست‌کم گرفته شود در آینده خود را نشان خواهد داد.

کرونا نگاه بیمار را به پیرامون تغییر می‌دهد. انسان‌ها با ارزش‌ترین منابع فرهنگی و عناصر سازنده فرهنگ هستند و هر تغییری در جامعه انسانی در آینده فرهنگ را دگرگون می‌کند. گاهی فکر می‌کنم که با فرض عبور از شرایط جسمی بیماری و بازگشت سلامت آیا همان فرد قبلی هستم؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.